آیا اعتیاد عقلایی است؟
یکی از مسائلی که کمتر تاکنون مورد توجه قرار گرفته بررسی نظرات اقتصاددانان پیرامون مسائل اجتماعی بوده است. دامنه این نوع مسائل بسیار گسترده است و انواع مختلفی از جمله ازدواج، فرزندآوری، جرم و جنایت و حتی اعتیاد را تشکیل میدهد. بسیاری از عاداتی که در زندگی روزمره داریم میتوانند به درستی بهعنوان اعتیاد تلقی شوند. این در حالی است که درجه اعتیاد از فعالیتی به فعالیت دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. با این همه طبق تعریفی که اقتصاددانانی مانند بکر و مورفی ارائه کردهاند، عاداتی مانند نوشیدن، سیگارکشیدن و برخی دیگر در مواردی اعتیاد محسوب میشوند که دو شرط را داشته باشند: یکی تقویت، که به معنای آن است که هرچه بیشتر این فعالیت را انجام دهید، بیشتر تمایل به انجام آن خواهید داشت؛ مورد دیگر تحمل است که طبق آن هر چه بیشتر یک فعالیت را انجام بدهید، مطلوبیت و لذت شما از مصرف آینده آن کمتر خواهد شد.
یکی از مسائلی که کمتر تاکنون مورد توجه قرار گرفته بررسی نظرات اقتصاددانان پیرامون مسائل اجتماعی بوده است. دامنه این نوع مسائل بسیار گسترده است و انواع مختلفی از جمله ازدواج، فرزندآوری، جرم و جنایت و حتی اعتیاد را تشکیل میدهد. بسیاری از عاداتی که در زندگی روزمره داریم میتوانند به درستی بهعنوان اعتیاد تلقی شوند. این در حالی است که درجه اعتیاد از فعالیتی به فعالیت دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. با این همه طبق تعریفی که اقتصاددانانی مانند بکر و مورفی ارائه کردهاند، عاداتی مانند نوشیدن، سیگارکشیدن و برخی دیگر در مواردی اعتیاد محسوب میشوند که دو شرط را داشته باشند: یکی تقویت، که به معنای آن است که هرچه بیشتر این فعالیت را انجام دهید، بیشتر تمایل به انجام آن خواهید داشت؛ مورد دیگر تحمل است که طبق آن هر چه بیشتر یک فعالیت را انجام بدهید، مطلوبیت و لذت شما از مصرف آینده آن کمتر خواهد شد. اهمیت اعتیاد در مورد جنبههای متنوعی از رفتار مصرفی منجر به علاقه فراوانی نسبت به بررسی این مطلب شده است. بیشتر کارهایی که در اقتصاد در این مورد صورت گرفته به میانه دهه ۱۹۸۰ میلادی برمیگردد و اعتیاد را بهعنوان ساختاری عادتی بررسی میکنند.
بکر و مورفی در مقاله خود رفتار پویای مصرف کالاهای اعتیادآور را بررسی کردند و اشاره کردند که بسیاری از پدیدههایی که پیشتر غیرعقلایی تصور میشد، با رویکرد بهینهسازی ترجیحات پایدار سازگار هستند. در واقع، به نظر گری بکر، افراد ماهیت انتخابهای اعتیادآور را تشخیص میدهند و نسبت به پیامدهای آنها آگاه هستند اما ممکن است با این وجود به این دلیل آنها را انتخاب کنند که سودی که از آنها به دست میآورند، بیش از تمام هزینههایی است که اعتیاد آینده آنها به دنبال دارد. این به آن معنا است که در چارچوب «اعتیاد عقلایی»، افراد قیمت کامل کالاهای مصرفی اعتیادآور را میدانند و چه از نظر هزینههای مادی فعلی و چه از نظر هزینه براساس اعتیاد آینده نسبت به آن آگاهی دارند. این بحث موجب تحقیقاتی در مورد مصرف سیگار با استفاده از این رویکرد شد و نتایج حاصل مدل آنها را تایید میکردند. در واقع، مصرف کالاهای اعتیادآور نه تنها به مصرف گذشته آنها بلکه به مصرف آینده آنها نیز بستگی دارد. با این حال فرض بنیادینی که در این مورد وجود دارد آن است که افراد قیمت واقعی اعتیاد را میدانند؛ یعنی دارای اطلاعات کامل نسبت به پیامدهای منفی این انتخاب هستند، در حالی که همواره چنین فرضی برقرار نیست. از طرف دیگر، میتوان به گونه دیگری نیز به این بحث نگاه کرد. بهطور سنتی در نظریه اقتصادی بحث ماکزیمم کردن مطلوبیت مهمترین مساله در انتخاب است و اساس انتخاب انسان را این موضوع تشکیل میدهد. اما بهینه بودن نیز خود تعریف دیگری دارد. در واقع بهینه بودن به معنی این است که چه انتخاباتی در دسترس فرد قرار دارند که وی میتواند در مورد آنها تصمیم بگیرد و مواردی را که به هر نحوی در دسترس فرد قرار نمیگیرند، شامل نمیشود. همین امر گویای آن است که در برخی از گروههای درآمدی ضعیفتر که با ضعف امکانات روبهرو هستند و بسیاری از تسهیلات از دسترس آنها خارج است، یا افرادی که در شرایط نسبتا سختی قرار میگیرند، مانند سربازان جنگهای ویتنام و موارد مشابه، چرا تا این میزان اعتیاد شیوع پیدا میکند. در برخی موارد این شاید انتخابی باشد که از نظر عقلایی بهینه است و بیشترین عایدی را نسبت به وضعیتهای مشابه آن دارد. متاسفانه این بهینهسازی رفتار در مورد اعتیاد، پیامدهای فردی و اجتماعی منفی فراوانی دارد و یکی از راهکارهای آن نیز بهبود وضعیت افراد و داشتن جایگزینهایی برای جلوگیری از پناه بردن افراد به انواع اعتیاد، پیش از گرفتار شدن فرد به آنها است.
این مساله به بیان دیگری در روانشناسی نیز بررسی شده است. پارک موشها عنوان مطالعهای است که در اواخر دهه ۷۰ میلادی پیرامون اعتیاد به مواد مخدر انجام شده و در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. طبق این تحقیقات که توسط روانشناس کانادایی بروس آلکساندر و همکارش در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا انجام گرفت، نتایج جالبی به دست آمد. فرضیه الکساندر این بود که مواد مخدر موجب اعتیاد نمیشوند و اعتیاد ظاهری بیشتر ناشی از شرایط زندگی است و صرفا به خصوصیت خود مواد مخدر برنمیگردد. وی برای آزمون فرضیهاش، پارک موشها را ساخت که یک کلونی بزرگ و ۲۰۰ برابر یک قفس استاندارد موشها در آزمایشگاه بود. در این آزمایشگاه ۱۶ تا ۲۰ موش از دو جنس سکونت داشتند و مواردی نظیر غذا، توپ و وسایلی برای تفریح موشها و فضای کافی برای جفتگیری آنها فراهم بود.
وی در این آزمایشگاه به بررسی شرایط معتاد شدن در موشها پرداخت. یافتههای این مطالعه فرضیه وی را تایید کرد. نتایج وی بحث برانگیز بودند و مقاله وی از سوی مجله «نیچر» و «ساینس» برای چاپ پذیرفته نشد، اما بعدها در «سایکوفارماکولوژی» انتشار یافت.
ارسال نظر