کار آموزش و پرورش آموزش فقط برای کنکور است

برخی از کارشناسان آموزشی و اقتصادی معتقدند دغدغه‌های مالی آموزش و پرورش در ایران مانع بزرگی برای پیشبرد اهداف و برنامه‌های این نهاد عظیم الجثه و تاثیرگذار در کشور است. در این میان زهرا کریمی یکی از اقتصاددان‌هایی است که اگرچه معتقد است بودجه آموزش و پرورش در سال‌های اخیر با رشد منفی مواجه بوده، اما صرفا افزایش منابع مالی آموزش و پرورش را منجر به افزایش کیفیت در این سیستم نمی‌داند. وی معتقد است نظام آموزش و پرورش در ایران دانش‌آموز را فقط برای کنکور و حضور در مقاطع بالاتر علمی آماده می‌کند و هدف اصلی آن که تربیت انسان است در این میان به حاشیه رفته است. وی نظام آموزش و پرورش در کشورهای درحال توسعه را پرهزینه و کم فایده ارزیابی می‌کند. در شرایطی که حدود ۲۰ درصد از بودجه به سمت آموزش و پرورش می‌رود، اما هنوز سهم عمده‌ای از این بودجه صرف هزینه‌های پرسنلی و هزینه‌های جاری می‌شود و به ارتقای کیفی آموزش رخصتی داده نمی‌شود. در ادامه گفت وگوی «دنیای اقتصاد» با زهرا کریمی، عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه مازندران را می‌خوانید:

جایگاه معلمی را به‌عنوان یک حرفه در نظام آموزشی چطور ارزیابی می‌کنید؟

جایگاه معلم در یک نظام آموزشی مسلما در برترین مکان قرار دارد؛ زیرا معلم واسطه بیان دانش و انتقال اندیشه‌های نوآورانه و خلاقیت‌ها به دانش‌آموزان و دانشجویان است. پس والاترین عرصه آنجایی است که می‌خواهیم ذهن و روح و جسم جوانان را پرورش دهیم. پس نقش معلم بسیار مهم است. در واقع در نظام آموزشی معلم پیام می‌دهد و دانش‌آموز پیام گیرنده است. البته در پس این رابطه معلم و دانش‌آموزی، ساختار آموزش و پرورش و وزارتخانه و فرهنگ جامعه وجود دارد؛ تمامی این اجزا باهم در تعامل هستند و اگر برخی از اجزا نقص داشته باشند، نهایتا نظام، عملکرد مناسب مورد انتظار را نخواهد داشت. به طور مثال اگر ساختمانی را سیم کشی کنید و پریز و کلید برق را نصب کنید، ولی برق نباشد، ساختمان خاموش باقی خواهد ماند. پس ارتقای دانش و ارزش‌ها و آنچه در کل به‌عنوان رسالت آموزش و پرورش باید انجام شود، به مجموعه مهمی شامل فرهنگ، باورها، کارآمدی دولت و ستاد سیاست‌گذاری، کمیت و کیفیت آموزش، کلاس، معلم و دانش‌آموز وابسته است.

زمانی که صحبت از حرفه می‌شود بحث تخصص و مهارت به میان می‌آید. به نظر شما تا چه اندازه سیستم آموزشی در ایران تخصص پرور است؟

در همه جای دنیا معلم منتقل کننده دانش و شکل‌دهنده توان استدلال و خلاقیت دانش‌آموزان است، اما ساختار نظام آموزشی در شکل دادن به کیفیت آموزش نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. آیا قرار است فقط به بچه‌ها گفته شود مسائل مشخص و کانالیزه شده‌ای را از معلم دریافت کنند یا قرار است سیستمی باشد که پرسشگری، خلاقیت، انسانیت، نوع دوستی و تلاش برای یک زندگی بهتر را در دانش‌آموزان شکل دهد، یا باتوجه به نیاز کشور برای یک فرآیند تحول اساسی و تسریع آهنگ توسعه، انسان‌هایی خلاق وکارآفرین تربیت کند یا صرفا دانش‌آموزان را برای کنکور کارشناسی آماده سازد. کاری که آموزش و پرورش ما انجام می‌دهد عمدتا آموزش دانش‌آموزان برای موفقیت در کنکور است، در حالی که هدف و ماموریت آموزش و پرورش ساختن انسان قدرتمند و سرمایه‌گذاری بر روی نیروی انسانی برای توسعه کشور است. در نظام آموزشی ایران این هدف عملا در حاشیه قرار گرفته است. در آموزش و پرورش دانش‌آموزان را آماده می‌کنیم برای کنکور دانشگاه و در دانشگاه دانشجویان راآماده می‌کنیم برای کنکور در مقاطع تحصیلات تکمیلی. ارزیابی درستی وجود ندارد که برای آینده، انسان‌های خلاق، پرتلاش و نوآور تربیت شده‌اند یا خیر.

این فقط درکشور ایران نیست و این وضعیت آموزش در تمامی کشورهای در حال توسعه است. به قول مایکل تودارو آموزش در کشورهای در حال توسعه مثل گاو، مقدس است. گاوی که کلی هزینه اش می‌شود و کسی نمی‌تواند به این گاو توهین کند . اگر وسط خیابان نشسته است و اجازه عبور به کسی نمی‌دهد، نمی‌توان به کناری هولش داد. منظور تودارو این است که نظام آموزش و پرورش در کشورهای در حال توسعه بزرگ و پر هزینه و کم فایده شده است. انتظارات از گسترش امکانات آموزشی تحقق پیدا نکرده است. تجربه کشورهای صنعتی مثل ژاپن و اکثر کشورهای موفق جهان نشان می‌دهد که سرمایه انسانی، یعنی انسان پرتلاش و خلاق، عامل توسعه بوده‌اند؛ ولی در کشور ایران، همانند اکثر کشورهای در حال توسعه، با افزایش چشمگیر امکانات آموزشی، از شمار معلمان گرفته تا مدارس و ادارات آموزشی، تاثیر آموزش در فرآیند توسعه بسیار محدود بوده است؛ زیرا در پرورش انسانی که خود عامل توسعه باشند نتوانسته‌ایم موفقیت چندانی به‌دست بیاوریم.

نگاه به آموزش در کشورهای درحال توسعه به این صورت است که آموزش هزینه بر است اما آموزش در واقع نوعی سرمایه‌گذاری است.

وقتی آموزش تبدیل شود به ابزاری برای ایجاد انسان‌هایی که اقتصاد را به جلو می‌برند، آموزش در خلق سرمایه انسانی موفق بوده است. مانند آنچه در ژاپن و کره و برخی دیگر از کشورهای آسیای جنوب شرقی روی داده است. این کشورها از طریق انسان‌های توانمند توانسته‌اند فرآیند توسعه را تسریع کنند. مجموعه سیاست‌گذاری‌های مناسبی که دولت‌ها در عرصه سیاست‌های اقتصادی و تجارت خارجی داشته‌اند همراه می‌شود با انسان‌هایی که مناسب توسعه‌اند. اگر عملکرد نظام آموزشی به شکل‌گیری سرمایه انسانی منجر شود، بسیار موفقیت‌آمیز خواهد بود. اگر مبالغ هنگفتی سرمایه‌گذاری شود و کشور نه تنها رشد نکند، بلکه گرفتار بیکاری تحصیلکرده‌ها شود، یعنی مرتب سطح سواد افراد بالا رود ولی اقتصاد کشور از آن استفاده‌ای نبرد، به اینجا می‌رسیم که منابع محدود در عرصه بهینه مصرف نشده است. باید انتخاب شود که در چه فعالیتی از این منابع محدود استفاده شود. ممکن است کشورهای در حال توسعه درنهایت به این نتیجه برسند که منافع اجتماعی سرمایه‌گذاری در آموزش بسیار پایین است و توجیهی ندارد که این منابع محدود در آموزش صرف شود. در این حالت بودجه دانشگاهی کم می‌شود زیرا کشور از آن چندان بهره‌برداری ندارد. در واقع در این صورت کسانی که به دانشگاه می‌روند باید حداقل بخشی از هزینه را پرداخت کنند. در ادبیات توسعه این مسائل کاملا شناخته شده است، در اکثر کشورها کمیت آموزش افزایش پیدا کرده، ولی کیفیت پایین آمده است.

زمانی که صحبت از کیفیت پایین آموزش می‌شود مرتب ارتباط داده می‌شود به کمبود بودجه در بخش آموزش. آیاهمین حداقل بودجه نمی‌تواند قابل بهره‌وری باشد؟

بودجه کم، حقوق کم و وسایل کمک آموزشی ضعیف همه بر کیفیت آموزش بسیار تاثیرگذار هستند. آموزگارها و اساتید با چه شرایطی در کلاس حاضر شده و دانش‌آموزان و دانشجویان ما چه تصویری از آینده دارند؟ همه بر هم تاثیرمتقابل دارند و درست است که بودجه در بخش آموزش تقریبا فریز شده است و اگر تورم را درنظر بگیرید بودجه آموزش و پرورش حتی رشد منفی داشته است و بودجه آموزش عالی هم در سال گذشته، در مقایسه با سایر وزارتخانه‌ها، کمترین رشد را داشته است اما از طرف دیگر من باور ندارم اگر حقوق استادان دانشگاه چهار برابر شود کیفیت آموزشی دو برابر بهتر می‌شود. همه این مسائل مادی نیست؛ بلکه مجموعه عوامل نامناسب، ما را به اینجا رسانده‌اند. البته مشکلات مالی وجود دارد ولی همه مشکلات مادی نیست، بلکه ما در فرآیند نامناسبی افتاده‌ایم. برای مثال استادانی هستند که تعداد زیادی پایان‌نامه دارند و اصلا نمی‌دانند پایان‌نامه توسط چه کسی نوشته می‌شود و حساسیت چندانی نسبت به کیفیت کار ندارند، نمی‌توان انتظار داشت با افزایش حقوق استاد، تحولی در وضعیت آموزش و پژوهش روی دهد. در همه جای دنیا کنترل کیفیت مشکل است اما در ایران و کشورهایی مانند ایران کمی مشکل تر است. برای مثال برای انتخاب معلم نمونه در دانشگاه، شاخص‌هایی برای انتخاب معلم نمونه تعیین می‌شود، ولی در واقع برای انتخاب بهترین یا بدترین عملکرد اراده‌ای قوی وجود ندارد. برای ایجاد تحولی جدی در نظام آموزشی اهرم‌های مالی چندان تاثیری ندارند؛ بلکه یک عزم جدی نیاز است که ما در ایجاد آن تا کنون موفق نبوده‌ایم.

کار آموزش و پرورش آموزش فقط برای کنکور است