مصرف داخلی
علی ضیائی اولین روزهای کاری هر سال هم مانند روزهای آخر سال ماجراهای خودش را دارد. اتفاقاتی که به بسیاری از آنها عادت کردهایم و البته بسیاری از آنها هم مخصوص همان سال است. امیدها و آرزوهای کلامی و دیدو بازدیدهای اولین روز کاری در محیط کار اتفاق مرسومی است. اما نوروز امسال همراه یک اتفاق نو بود و تجربهای جدید برای مردم. مذاکرات هستهای که انگار در طول۳۱ روز و تعطیلات اول سال از چون لباسی نو از مردم جدا نمیشد. بحث مذاکرات نقل مجالس بود و دغدغه بسیاری از مردم. آن قدر که رفتن کیروش خیلی حساسیتبرانگیز نباشد.
علی ضیائی اولین روزهای کاری هر سال هم مانند روزهای آخر سال ماجراهای خودش را دارد. اتفاقاتی که به بسیاری از آنها عادت کردهایم و البته بسیاری از آنها هم مخصوص همان سال است. امیدها و آرزوهای کلامی و دیدو بازدیدهای اولین روز کاری در محیط کار اتفاق مرسومی است. اما نوروز امسال همراه یک اتفاق نو بود و تجربهای جدید برای مردم. مذاکرات هستهای که انگار در طول31 روز و تعطیلات اول سال از چون لباسی نو از مردم جدا نمیشد. بحث مذاکرات نقل مجالس بود و دغدغه بسیاری از مردم. آن قدر که رفتن کیروش خیلی حساسیتبرانگیز نباشد.pic1
برش اول
سهشنبه 11 فروردین که همه منتظر اعلام نتایج مذاکرات بودند به همراه خانواده میهمان یکی از بستگان بودیم. بحثها تمام نمیشد. هرکداممان مشغول سرزدن به سایتهای خبری بودیم و دائما از کلاه قرمزی و سایر سریالها سری هم به شبکه خبر میزدیم که سروصدای کوچکترها و گاه خانمها را هم درمیاورد. آن قدر بحث بالا گرفته بود که متوجه گذشت زمان نشدیم.
ساعت از نیمه شب گذشته بود. صاحب خانه به شوخی میگفت حالا که دو روز اینجا ماندید برای عید دیدنی! بمانید ببینیم نتیجه مذاکرات چه میشود. همین هم شد و به شکل ناخواستهای بازدید ما به یک جلسه حاشیهای از مذاکرات تبدیل شد با این تفاوت که در تهران و با آجیل و شیرینی و میوه همراه بود. بحث بر سر سه واژه بیانیه، تفاهم و توافق بود. کار تا فرهنگ معین و جستوجوهای پیشرفته در اینترنت هم بالا گرفت و زمان سپری میشد و همچنان ایران و ۱+۵ در جلسه بودند. حدود ۴ صبح بود که اولین سایت خبری از ادامه جلسات در روز بعد خبر داد و به این شکل بحث و گفتوگوی ما هم مانند آجیل و میوه و شیرینی میزبان به اتمام رسید.
برش دوم
روز سیزدهم فروردین برای ما ایرانیها روز همراهی با طبیعت است و اگر قرار باشد که از آنچه ما مردم نازنین برسر طبیعت میآوریم آن هم در همین روز بگذریم مورد دیگر دروغ سیزده است. شوخی سنتی که حتی به رسانههای معتبر نیز رسیده است.
از صبح کمتر جای سبزی دیده میشد که خانوادهای بساط شان را پهن نکرده باشند و منقل و بادبزنی دست شان نباشد. گاهی صدای یکی بلند میشد که مذاکرات به نتیجه رسید. پیامک و تلفنهایی هم با دروغهای ریز و درشت گاه با ظرافت و گاه خیلی بینمک و البته بعضی هم خطرناک در جریان بود. نزدیک غروب بود که اعلام شد تفاهم سیاسی به زودی اعلام خواهد شد. با وجود دروغهای ریز و درشت سیزده چمنها و پارکها خلوت شد، اکثر مردم خود را به خانهها رساندند تا اخبار را پیگیری کنند. شبکههای اجتماعی هم به تناوب تحت تاثیر روز سیزده به در و مذاکرات بودند اما حجم عکس کباب و سبزههای گره خورده و طبیعت غالب بود. عکسهایی از پناه بردن ما به طبیعت بیپناه.
برش سوم
pic۲
بالاخره شبکه خبر تصویر ورود وزیر امور خارجه کشورمان به همراه سایر اعضای حاضر در گروه 1+5 را نشان داد که جلوی پرچم کشورشان ایستاده بودند. خانم موگرینی و آقای ظریف به ترتیب متن انگلیسی و فارسی را خواندند. بین متون تفاوتهایی احساس می شد. بین قرائت متن و کنفرانس مطبوعاتی ظریف سری به شبکههای اجتماعی زدم. خیلیها متوجه این اختلاف نشده بودند. اول به نظرم آمد که اکثرا نخواستهاند که این تفاوت ترجمه انگلیسی با متن فارسی را بزرگ جلوه دهند اما با دقت به تصاویر به اشتراک گذاشته شده و تعدادی که تفاوت متون را اشاره کرده بودند، متوجه شدم اغلب این کسانی که تفاوت را احساس نکرده بودند که تعدادشان کم هم نبود، از شبکههای فارسیزبان خارجی بیانیه را شنیده بودند. این اولینبار بود که پوشش خبری شبکه خبر مستقیم و کامل بود و حتی سخنرانی رئیسجمهور آمریکا را هم مستقیم پخش کرد. اما ترجمه مستقیم شائبه اختلاف دو متن را ایجاد کرد. جو فضای مجازی بلافاصله از سیخ کباب و سبزه و گل و بلبل به مذاکرات و نتیجه آن تغییر کرد. اکثر کاربران تصویر ظریف را به اشتراک گذاشتند و از او تقدیر کردند. عدهای هم به همان شائبه تفاوت متن پرداخته بودند. سخرانی اوباما و جان کری موضوع را پیچیدهتر کرد. آنها از چیز دیگری حرف میزدند. عدهای از کارشناسان به استناد حرفهای اوباما و کری تحلیل دیگری میکردند و عدهای هم متن بیانیه را سند تحلیلشان قرار میدادند و حرفهای آمریکاییها را صرفا برای مصرف داخلی میدانستند. اکثریت مردم هم با شنیدن تحلیلهای متفاوت ترجیح دادند لبخند ظریف را باور کنند.
برش بازگشت
pic3
جمعه نیز با همین تحلیلها گذشت. شنبه روز اول انتشار روزنامهها بود. فضای روزنامهها هم مانند فضای مجازی بود. ظهر برای رفتن به محل کار سوار تاکسی شدم. راننده با یکی از مسافران گرم بحث سیاسی بودند. راننده اصرار داشت که حرفهای اوباما مصرف داخلی دارد و برای جلب نظر کنگره که جمهوریخواهان در اکثریت هستند گفته شده است. مسافر در جواب میگفت که بلاخره این حرفها باید با موضع سیاسی ایران همراه باشد، حتی اگر نادرست است و برای مصرف سیاسی داخلی در آمریکا گفته شده است. یکی از مسافرها پرسید آقا کرایهتون چقدره؟ راننده گفت ۱۸۰۰ تومان. من پرسیدم مگر نرخ جدید اعلام شده است؟ راننده گفت بله منتها هنوز برچسبها را ندادهاند. به شوخی گفتم آقا نرخهای جدید حتما رند نیست و باید یک ۲۵ تومان یا ۷۵ تومانی تهش باشد. این نرخ که میگویید مطمئنید که اعلام شده؟ راننده تاکسی که انگار فحش شنیده باشد، برگشت و نگاهی به من کرد و گفت داداشم شما اگه خیلی نگران ۲۵ تومانتی میتونی با اتوبوس بری اینور و آنور! گفتم آقا شما با این سطح اطلاعات و معلومات بده اینطوری جواب مسافر را بدید. انگار آب سردی روی سرش ریخته باشند، بدون آنکه نگاهم کند گفت راست میگی. مشکل مذاکرات هم حل بشه، مشکل پول خرد کرایه تو این مملکت حل نمیشه. ما برای ۲۵ تومان بقیه پول هر کورس که میرویم و برمیگردیم چندبار دعوا میکنیم. آنوقت همین امروز آقایون صراف و دلار فروش با ۱۴۰ تومان اختلاف قیمت دلار پول دو تا ماشین من را به جیب میزنند و من هر ماه باید قسطش را بدهم. باورت میشود آقا همین امروز از یک مسافر شنیدم که توی فردوسی چند نفر با همین بالا پایین شدن دلار بیشتر از ۲۰۰ میلیون گیرشون آمده و ما باید برای ۲۵ تومان پول خرد اعصابمون روزی چندبار خرد بشود. نمیدونم چرا این قیمتها را رند اعلام نمیکنند ته خط بود و مسافری به شوخی گفت خب برید یه مذاکره بکنید.
برش آخر
pic۴
شنبه شب یعنی همان شب اول هفته محمدجواد ظریف با حضور در شبکه اول تلویزیون در هیبت یک مقام مسوول پاسخگو ظاهر شد. چیزی که ما مردم نازنین کمتر به آن عادت داریم. شاید به جرات بتوان گفت که همه ایرانیان دلشان میخواست ظریف برایشان ثابت کند که کشورمان یک تنه جلوی 6 کشور مهم دنیا و در بازی که به قول خودش برد- برد باید باشد برد بهتری کسب کرده و خوب ما بهتر از خوب آنها است. شاید دلمان میخواست او هم بیاید حرفهایی بزند که مصرف داخلی داشته باشد و حالمان را بیش از پیش خوب کند. ظریف اما به سبک خودش نشست و لبخند زد و حرف از صداقت زد و با شوخی و با زبانی عامیانه سختترین مفاهیم هستهای و حقوق بینالملل را برای مردم کشورش توضیح داد. تازه معلوم شد که چرا مذاکرات اینقدر طولانی شده است. وقتی وزیر امور خارجه برای پاسخ به چند مورد شبههبرانگیز برای مردم و البته یک مجری آن هم از کشور خودش که در کل منافع مشترکی دارند نزدیک سه ساعت جلوی دوربین مینشیند قطعا با شش کشور و کلی موارد اختلافی و تخصصی و غیره و مهمتر تضاد منافع کشورها حق است این مدت و شاید بیشتر از آن بنشیند و بیاید و بگوید هنوز موارد اختلافی زیادی وجود دارد.ظریف اصرار داشت که بگوید آنچه خودش و خانم موگرینی خواندهاند یکسان بوده و متن اصلی تفاهم است نه فکت شیت آمریکاییها یا حرفهای اوباما و جان کری. تفاوت اگریمنت با آندرستندین در چیست. و البته از همه آنها بیشتر آنکه او دکترای هستهای ندارد اما آنکه دارد که همان رئیس سازمان انرژی اتمی را با خود برده بوده است و او بهصورت جداگانه در بحثهای فنی شرکت کرده است. با این حال ظریف سعی کرد توضیح دهد و پاسخگو باشد. هرچند این برنامه هم مصرف داخلی داشت.
بیرون قاب
pic5
شاید بتوان به جرات گفت که ما ایرانیان جزو معدود کشورهای دنیا هستیم که اطلاعات زیادی از اصطلاحات اقتصادی و سیاسی داریم. شاید هیچ کجای دنیا طیف گستردهای از مردم به اندازه ما مردم نازنین از نرخ سود بانکی یا قیمت روزانه سکه و طلا و ارز اطلاع نداشته باشند. وحالا به لطف مذاکرات در کنار اصطلاحات و تحلیلهای اقتصادی، اصطلاحاتی مانند فکتشیت، الزامآور، راستیآزمایی و حتی تفاوت انگلیسی و فارسی آنها را میدانیم و احتمالا با خیلی بیشتر از آنچه میدانیم آشنا شویم. با این حساب سواد سیاسی- اقتصادی ما در حالت کلی و نسبت به مردم سایر نقاط دنیا بیشتر است. اما بیایید فرض کنیم که با این سطح سواد بهعنوان یک کارمند یا پزشک و مهندس، قرار باشد در کشور دیگری زندگی کنیم. بعید است این دانستههای ما خیلی در زندگی مان تاثیر داشته باشد. این سواد عمومی مردم کشور هم از آن چیزها است که مصرف داخلی دارد.
برش اول
سهشنبه 11 فروردین که همه منتظر اعلام نتایج مذاکرات بودند به همراه خانواده میهمان یکی از بستگان بودیم. بحثها تمام نمیشد. هرکداممان مشغول سرزدن به سایتهای خبری بودیم و دائما از کلاه قرمزی و سایر سریالها سری هم به شبکه خبر میزدیم که سروصدای کوچکترها و گاه خانمها را هم درمیاورد. آن قدر بحث بالا گرفته بود که متوجه گذشت زمان نشدیم.
ساعت از نیمه شب گذشته بود. صاحب خانه به شوخی میگفت حالا که دو روز اینجا ماندید برای عید دیدنی! بمانید ببینیم نتیجه مذاکرات چه میشود. همین هم شد و به شکل ناخواستهای بازدید ما به یک جلسه حاشیهای از مذاکرات تبدیل شد با این تفاوت که در تهران و با آجیل و شیرینی و میوه همراه بود. بحث بر سر سه واژه بیانیه، تفاهم و توافق بود. کار تا فرهنگ معین و جستوجوهای پیشرفته در اینترنت هم بالا گرفت و زمان سپری میشد و همچنان ایران و ۱+۵ در جلسه بودند. حدود ۴ صبح بود که اولین سایت خبری از ادامه جلسات در روز بعد خبر داد و به این شکل بحث و گفتوگوی ما هم مانند آجیل و میوه و شیرینی میزبان به اتمام رسید.
برش دوم
روز سیزدهم فروردین برای ما ایرانیها روز همراهی با طبیعت است و اگر قرار باشد که از آنچه ما مردم نازنین برسر طبیعت میآوریم آن هم در همین روز بگذریم مورد دیگر دروغ سیزده است. شوخی سنتی که حتی به رسانههای معتبر نیز رسیده است.
از صبح کمتر جای سبزی دیده میشد که خانوادهای بساط شان را پهن نکرده باشند و منقل و بادبزنی دست شان نباشد. گاهی صدای یکی بلند میشد که مذاکرات به نتیجه رسید. پیامک و تلفنهایی هم با دروغهای ریز و درشت گاه با ظرافت و گاه خیلی بینمک و البته بعضی هم خطرناک در جریان بود. نزدیک غروب بود که اعلام شد تفاهم سیاسی به زودی اعلام خواهد شد. با وجود دروغهای ریز و درشت سیزده چمنها و پارکها خلوت شد، اکثر مردم خود را به خانهها رساندند تا اخبار را پیگیری کنند. شبکههای اجتماعی هم به تناوب تحت تاثیر روز سیزده به در و مذاکرات بودند اما حجم عکس کباب و سبزههای گره خورده و طبیعت غالب بود. عکسهایی از پناه بردن ما به طبیعت بیپناه.
برش سوم
pic۲
بالاخره شبکه خبر تصویر ورود وزیر امور خارجه کشورمان به همراه سایر اعضای حاضر در گروه 1+5 را نشان داد که جلوی پرچم کشورشان ایستاده بودند. خانم موگرینی و آقای ظریف به ترتیب متن انگلیسی و فارسی را خواندند. بین متون تفاوتهایی احساس می شد. بین قرائت متن و کنفرانس مطبوعاتی ظریف سری به شبکههای اجتماعی زدم. خیلیها متوجه این اختلاف نشده بودند. اول به نظرم آمد که اکثرا نخواستهاند که این تفاوت ترجمه انگلیسی با متن فارسی را بزرگ جلوه دهند اما با دقت به تصاویر به اشتراک گذاشته شده و تعدادی که تفاوت متون را اشاره کرده بودند، متوجه شدم اغلب این کسانی که تفاوت را احساس نکرده بودند که تعدادشان کم هم نبود، از شبکههای فارسیزبان خارجی بیانیه را شنیده بودند. این اولینبار بود که پوشش خبری شبکه خبر مستقیم و کامل بود و حتی سخنرانی رئیسجمهور آمریکا را هم مستقیم پخش کرد. اما ترجمه مستقیم شائبه اختلاف دو متن را ایجاد کرد. جو فضای مجازی بلافاصله از سیخ کباب و سبزه و گل و بلبل به مذاکرات و نتیجه آن تغییر کرد. اکثر کاربران تصویر ظریف را به اشتراک گذاشتند و از او تقدیر کردند. عدهای هم به همان شائبه تفاوت متن پرداخته بودند. سخرانی اوباما و جان کری موضوع را پیچیدهتر کرد. آنها از چیز دیگری حرف میزدند. عدهای از کارشناسان به استناد حرفهای اوباما و کری تحلیل دیگری میکردند و عدهای هم متن بیانیه را سند تحلیلشان قرار میدادند و حرفهای آمریکاییها را صرفا برای مصرف داخلی میدانستند. اکثریت مردم هم با شنیدن تحلیلهای متفاوت ترجیح دادند لبخند ظریف را باور کنند.
برش بازگشت
pic3
جمعه نیز با همین تحلیلها گذشت. شنبه روز اول انتشار روزنامهها بود. فضای روزنامهها هم مانند فضای مجازی بود. ظهر برای رفتن به محل کار سوار تاکسی شدم. راننده با یکی از مسافران گرم بحث سیاسی بودند. راننده اصرار داشت که حرفهای اوباما مصرف داخلی دارد و برای جلب نظر کنگره که جمهوریخواهان در اکثریت هستند گفته شده است. مسافر در جواب میگفت که بلاخره این حرفها باید با موضع سیاسی ایران همراه باشد، حتی اگر نادرست است و برای مصرف سیاسی داخلی در آمریکا گفته شده است. یکی از مسافرها پرسید آقا کرایهتون چقدره؟ راننده گفت ۱۸۰۰ تومان. من پرسیدم مگر نرخ جدید اعلام شده است؟ راننده گفت بله منتها هنوز برچسبها را ندادهاند. به شوخی گفتم آقا نرخهای جدید حتما رند نیست و باید یک ۲۵ تومان یا ۷۵ تومانی تهش باشد. این نرخ که میگویید مطمئنید که اعلام شده؟ راننده تاکسی که انگار فحش شنیده باشد، برگشت و نگاهی به من کرد و گفت داداشم شما اگه خیلی نگران ۲۵ تومانتی میتونی با اتوبوس بری اینور و آنور! گفتم آقا شما با این سطح اطلاعات و معلومات بده اینطوری جواب مسافر را بدید. انگار آب سردی روی سرش ریخته باشند، بدون آنکه نگاهم کند گفت راست میگی. مشکل مذاکرات هم حل بشه، مشکل پول خرد کرایه تو این مملکت حل نمیشه. ما برای ۲۵ تومان بقیه پول هر کورس که میرویم و برمیگردیم چندبار دعوا میکنیم. آنوقت همین امروز آقایون صراف و دلار فروش با ۱۴۰ تومان اختلاف قیمت دلار پول دو تا ماشین من را به جیب میزنند و من هر ماه باید قسطش را بدهم. باورت میشود آقا همین امروز از یک مسافر شنیدم که توی فردوسی چند نفر با همین بالا پایین شدن دلار بیشتر از ۲۰۰ میلیون گیرشون آمده و ما باید برای ۲۵ تومان پول خرد اعصابمون روزی چندبار خرد بشود. نمیدونم چرا این قیمتها را رند اعلام نمیکنند ته خط بود و مسافری به شوخی گفت خب برید یه مذاکره بکنید.
برش آخر
pic۴
شنبه شب یعنی همان شب اول هفته محمدجواد ظریف با حضور در شبکه اول تلویزیون در هیبت یک مقام مسوول پاسخگو ظاهر شد. چیزی که ما مردم نازنین کمتر به آن عادت داریم. شاید به جرات بتوان گفت که همه ایرانیان دلشان میخواست ظریف برایشان ثابت کند که کشورمان یک تنه جلوی 6 کشور مهم دنیا و در بازی که به قول خودش برد- برد باید باشد برد بهتری کسب کرده و خوب ما بهتر از خوب آنها است. شاید دلمان میخواست او هم بیاید حرفهایی بزند که مصرف داخلی داشته باشد و حالمان را بیش از پیش خوب کند. ظریف اما به سبک خودش نشست و لبخند زد و حرف از صداقت زد و با شوخی و با زبانی عامیانه سختترین مفاهیم هستهای و حقوق بینالملل را برای مردم کشورش توضیح داد. تازه معلوم شد که چرا مذاکرات اینقدر طولانی شده است. وقتی وزیر امور خارجه برای پاسخ به چند مورد شبههبرانگیز برای مردم و البته یک مجری آن هم از کشور خودش که در کل منافع مشترکی دارند نزدیک سه ساعت جلوی دوربین مینشیند قطعا با شش کشور و کلی موارد اختلافی و تخصصی و غیره و مهمتر تضاد منافع کشورها حق است این مدت و شاید بیشتر از آن بنشیند و بیاید و بگوید هنوز موارد اختلافی زیادی وجود دارد.ظریف اصرار داشت که بگوید آنچه خودش و خانم موگرینی خواندهاند یکسان بوده و متن اصلی تفاهم است نه فکت شیت آمریکاییها یا حرفهای اوباما و جان کری. تفاوت اگریمنت با آندرستندین در چیست. و البته از همه آنها بیشتر آنکه او دکترای هستهای ندارد اما آنکه دارد که همان رئیس سازمان انرژی اتمی را با خود برده بوده است و او بهصورت جداگانه در بحثهای فنی شرکت کرده است. با این حال ظریف سعی کرد توضیح دهد و پاسخگو باشد. هرچند این برنامه هم مصرف داخلی داشت.
بیرون قاب
pic5
شاید بتوان به جرات گفت که ما ایرانیان جزو معدود کشورهای دنیا هستیم که اطلاعات زیادی از اصطلاحات اقتصادی و سیاسی داریم. شاید هیچ کجای دنیا طیف گستردهای از مردم به اندازه ما مردم نازنین از نرخ سود بانکی یا قیمت روزانه سکه و طلا و ارز اطلاع نداشته باشند. وحالا به لطف مذاکرات در کنار اصطلاحات و تحلیلهای اقتصادی، اصطلاحاتی مانند فکتشیت، الزامآور، راستیآزمایی و حتی تفاوت انگلیسی و فارسی آنها را میدانیم و احتمالا با خیلی بیشتر از آنچه میدانیم آشنا شویم. با این حساب سواد سیاسی- اقتصادی ما در حالت کلی و نسبت به مردم سایر نقاط دنیا بیشتر است. اما بیایید فرض کنیم که با این سطح سواد بهعنوان یک کارمند یا پزشک و مهندس، قرار باشد در کشور دیگری زندگی کنیم. بعید است این دانستههای ما خیلی در زندگی مان تاثیر داشته باشد. این سواد عمومی مردم کشور هم از آن چیزها است که مصرف داخلی دارد.
ارسال نظر