آتش، از سیتی سنتر تا پلاسکو
مهدی برزین- اوایل مرداد ماه در اوج گرمای تابستان، خبری دهان به دهان پیچید: سیتی سنتر اصفهان آتش گرفت! عکس و فیلم پشت سر هم در رسانه ها دست به دست می شد که خبر تکمیلی "آتش سوزی مهار شد!" آبی بر آتش شد. چهار دقیقه از حریق گذشته، عملیات اطفای آن آغازشد و به سرعت پایان گرفت، در سوی دیگر مجموعه تجاری خالی شد و مراجعه کنندگان، همه از محوطه خارج شده بودند. خسارت مالی تنها ۲۵ میلیون تومان، کسی هم کشته یا زخمی نشد. دودی که از ساختمان سیتی سنتر برخاست به چشم کسی نرفت، ونه خانواده ای را عزادارساخت و نه حضور پرشمار مقامات و مسوولان را رقم نزد.
مهدی برزین- اوایل مرداد ماه در اوج گرمای تابستان، خبری دهان به دهان پیچید: سیتی سنتر اصفهان آتش گرفت! عکس و فیلم پشت سر هم در رسانه ها دست به دست می شد که خبر تکمیلی "آتش سوزی مهار شد!" آبی بر آتش شد. چهار دقیقه از حریق گذشته، عملیات اطفای آن آغازشد و به سرعت پایان گرفت، در سوی دیگر مجموعه تجاری خالی شد و مراجعه کنندگان، همه از محوطه خارج شده بودند. خسارت مالی تنها ۲۵ میلیون تومان، کسی هم کشته یا زخمی نشد. دودی که از ساختمان سیتی سنتر برخاست به چشم کسی نرفت، ونه خانواده ای را عزادارساخت و نه حضور پرشمار مقامات و مسوولان را رقم نزد. فردای آن روز دوباره کسبه سر کارهای خود و مشتریان و سیتی سنترگردها به مکان مورد علاقه برگشتند. این را بگذارید در کنار فرو ریختن اولین برج تجاری ایران در تهران، همان پلاسکوی معروف که دوباره بر صدر اخبار نشست ولی در متن یک تراژدی! سوختنی وحشتناک که تصاویر آن تا سال ها خاطره جمعی را آگاه و ناخودآگاه خواهد آزرد. آنجا هم آتش نشان حضور داشت، تجهیزات و تجربه بود بیشتر از اینجا! اما چرا یکی ختم به خیر و دیگری در صدر حوادث و فجایع برای روزها نشست؟ چگونه مالک سیتی سنتر مثل قبل به برنامه ریزی برای رشد مجموعه خود و تجزیه و تحلیل علل موفقیتش میپردازد تا چراغی باشد برای کارآفرینی و برند سازی در اقتصاد کشور و دیگر سو، عبرت و هشدار و عیان شدن هزار ضعف دیگر در مدیریت شهری!
یکی از پاسخهای ممکن، پای قدمت و بضاعت دانش ساختمان را وسط میکشد، قیاس را مردود، حواله می دهد به زمان و مکان. نتیجه منطقی چنین پاسخی یعنی ساختمان که قدیمی باشد، از حادثه دوری نیست و هر بنای جدیدی مصون از خطر است. اما ساده کردن مساله و تقلیل آن به دوگانه نو و کهنه که زمان ساخت و فناوری را دخیل میکند، باعث دیده نشدن زوایای مختلف حادثه، مدیریت شهری و نقش نیروی انسانی میشود. ضعف های بناهای قرن بیستمی در دنیا کم نیست، مثل بسیاری هتل های معروف جهان یا ساختمانهای مرکزی شهرداری و دولت. آیا تاکنون آتش سوزی یا دیگر حوادث با منشا دخالت انسانی را به خود ندیده اند، یا مجموعه های مدرن دچار حادثه نمی شوند؟ حادثه کم نیست، سونامی یا زلزله، بهمن یا نشست زمین، آتش سوزی هم که تخصص بشر است، میشود جلوی آن را گرفت؟ خسارتش را کمترساخت و راه تکرارش را بست؟
اول راه، پیش بینی سامانه ایمنی بر اساس استانداردهای موجود است، مثل اینکه سرمایش و گرمایش یا شبکه برق رسانی، سیستم اطفا حریق چه مشخصاتی دارند و چگونه نگهداری می شوند؟ تجهیزات ایمنی هر چند وقت یک بار بازبینی می شوند یا استفاده کنندگان آن چقدر با اصول نگهداری و ایمنی و طرز مقابله با حوادث آشنا هستند؟ مواد اولیه یا ساخته شده با چه ضوابطی انبار شده اند و برای مشتری یا ارباب رجوع چه مقررات و محدودیتهایی وجود دارد. در مورد ساختمان پلاسکو، اتصالات برق ایمن نبوده و دپوی پوشاک تا سر حد ممکن به گسترش آتش کمک کرده! اینها ربطی به زمان ساخت یا نوع اسکلت آن ندارد. بعضی از کسبه میگویند هیات مدیره در برابر خواست کسبه برای به روز کردن سیستم ایمنی، هزینه زیاد آن را بهانه می کرده، که شاید با رعایت ضوابط ایمنی از سوی کارکنان، مدیران و کسبه شاید هنوز پلاسکو سر پا بود!
نظارت بر رفتار کسانی که در این مکانها رفت و آمد میکنند به عهده انتظامات آموزش دیده یا سیستم دیده بان تصویری است، تا چه حد این نظارت در مورد رفتارهای خطرآفرین یا اشتباهات محیطی کاربرد داشته است؟ در جایی مثل سیتی سنتر با علم به احتمال بروز حادثه، واحد ایمنی از ابتدا در همه محوطه ها چه تجاری یا کارگاهی مستقر، آموزش های لازم را دیده اند، و تجهیزات مناسب در اختیار دارند. در بروز حوادث مختلف از این دست مثل آتش سوزیهای چندین برج مسکونی در تهران، شیراز یا مشهد، نکته مشهود بحران در مدیریت بحران آنان است، وقتی در حادثه ای دست عمد یا برنامه ریزی قبلی وجود نداشته باشد آنچه اهمیت دارد مقابله سریع و انجام وظیفه اجزای سیستم مقابله با بحران است. ولی چقدر نیروی آموزش دیده یا تجربه جمعی برای مقابله حوادث در کشور ما وجود دارد؟ رفتار شهروندان ما در برابر ماشین های اورژانس چه چیزی را به ما یادآور می شود؟
اگر حادثه ای در یکی از مناطق تجاری و قدیمی شهر رخ دهد، همان جا که ماشین ها دوبله یا جلوی شیر آتش نشانی پارک میشوند یا تنها مرز بین پله ها و محوطه جلوی مغازه ها با عمق زیرزمین و فواره کف آن، یک نرده فلزی است چه می شود؟ می شود گناه را به گردن یکی انداخت، مثل شعله چراغ خوراک پزی یا ته سیگار روشن یک عابر، اتهام پشت اتهام زد یا حسرت تجهیزات کمک رسانی دیگران را خورد! شهروندان هم میتوانند مدام بین مرز "خود گناهکار پنداری" در فضای مجازی یا بالیدن به حس نوع دوستی در صفهای جلوی مراکز اهدای خون، در رفت و آمد باشند. جدای از اینکه چه کسی مقصر است یا پیداکردن آن چه تاثیری بر عوارض حوادث دارد، باید دید رابطه نهادهای شهری و پیوند آن با روح و کالبد شهر چگونه است. آیا رفتار مورد انتظار از شهروندان بر واقعیت های جامعه منطبق است و می توان به تاب آوری روانی آنان در زمان حادثه اطمینان کرد؟ یکی ازعوارض بزرگ شدن سریع شهرها، شکل نگرفتن نهاد هنجارهای اجتماعی مورد نیاز زندگی در شهرهای بزرگ است. شاید ساختار اداری و دستورالعمل های سازمانی روی کاغذ موجود باشد اما تا چه حد نیروی انسانی از نظر ذهن جمعی، می داند چه باید انجام دهد!
سیستم آموزشی از دوران هنجار پذیری کودک باید او را برای نشان دادن واکنش مناسب در برابر حوادث آموزشدهد، یا نهادهای شهری شهروندان را در قالب گروه های دفاع غیر نظامی ساماندهی کنند. برای مثال آشنایی با اقدامات لازم در برابر زلزله یا انجام کمک های اولیه برای مجروحان به جای عکس گرفتن با آنها! جای خالی چنین آموزش هایی در شهرها باعث می شود وقتی واحد آتش نشانی برای مهار حادثه اعزام میشود، رسانه ها از مردم بخواهند از سر راه آنها کنار بروند! در شهرهایی که توسعه پایدار را تجربه کرده اند، شهروندان به طور کامل با نیروهای امداد همکاری و از آنها تبعیت و در صورت داشتن تجربه به نیروهای امداد می پیوندند! اما اینجا نیروی امدادگر باید کاسب یک مجتمع تجاری را برای حفظ جانش با فشار فیزیکی از محوطه خارج کند. نهادهای مدیریت شهری و آموزشی در شهرهای بزرگ باید شهروندان را برای زندگی شهری و رعایت هنجارها آن آماده کنند، نه اینکه شهرداری وقت و هزینه خود برای اطلاع رسانی معضلات فرهنگی و آمار بزه اجتماعی غرب، به کار ببرد.
فارغ از مباحث فنی، نحوه تجهیز اماکن عمومی و خصوصی، آموزش نیروی انسانی و نظارت بر نوسازی و شرایط ایمنی، مهم بازگرداندن کارکرد به نهادهای شهری و اجتماعی در میان مدت است. اصلاح تفکر توسعه و فهم مدیران از معنای شهر و نیازهای درهم پیچیده آن می تواند آغازی بر حرکت از به هم ریختگی و پادر هوایی معنایی به سمت نظام مند کردن رفتار و هنجارشهروندان باشد. اگر حوادثی این چنین به شوراندن وجدان و خاطره جمعی بر ضد خودناآگاهی همگانی و امتناع از تفکرورزی، منجر نشود، به گفته مولانا همه عمر در فنا خواهد شد.
ارسال نظر