طب‌سنتی راه‌گشاست
بهاره عسگری میدان حر، میدان انقلاب و... حتما گذرتان به آن حوالی و داروخانه‌های معروفش افتاده. حاشیه‌های اخیر پیرامون ارز مبادلاتی و عدم واردات برخی دارو‌ها و شایعه‌های نایابی و... ما را بر آن داشت که با مسوول داروخانه هم‌کلام شویم. دکتر «کامران محمودی» مردی میانسال و خوش‌برخورد که با خونگرمی و مهربانی تمام، پذیرفت تا با ما درباره این موضوع صحبت کند. عینک ذره‌بینی‌ چهره‌اش را از آنچه که بود، دوست‌داشتنی‌تر کرده است و چشمانش حداقل یکی دو سایز بزرگ‌تر به نظر می‌رسد. با اصرار، چند تار مو از سمت چپ به سمت راست سرش کشیده بود تا طاسی را جبران کند. در کل شخصیت جذاب و دوست‌داشتنی داشت که گاهی با شیطنت‌های زیرکانه‌اش شک می‌کردیم که هفت دهه از عمرش گذشته باشد. با توجه به اوضاع کنونی واردات دارو، شما دقیقا چه نوع خاکی را تجویز می‌کنید که بیماران به سر بریزند؟ ضمن عرض سلام و خسته نباشید، به شما و همه بینندگان عزیزتون، این روشنه الان؟ (به رکوردر اشاره می‌کند.) آقای دکتر، ما بیننده نداریم. اینی هم که می‌بینید داره صداتون رو ضبط می‌کنه. پس رادیوئه؟ نه جناب، خدمتتون که عرض کردم، از روزنامه مزاحمتون شدم. آهان. خب سوالتون چیه حالا؟ با توجه به اوضاع کنونی واردات دارو، شما دقیقا چه نوع خاکی را تجویز می‌کنید که بیماران به سر بریزند؟ من تا حالا خاک تجویز نکردم. چه خاکی می‌خواین حالا؟ قدیما، گل می‌بردن، گل سرشور برای شستن موهاشون. الان که دخترا از این چیزا به سرشون نمی‌زنن. راستی شما خاک واسه چی می‌خواستین؟ بگذریم. دکتر، الان که واردات داروهای بی‌هوشی متوقف شده و با توجه به حجم عظیم داروهای کم کیفیت چینی در بازار، شما به عنوان یک داروساز چه دارویی را به عنوان جایگزین پیشنهاد می‌کنید؟ راستش من این امر رو به فال نیک می‌گیرم. ما باید از این کمبودها درس بگیریم و به گذشته برگردیم، الان به قول شما داروی بیهوشی نیست. من هم می‌گم بله. داروی بیهوشی نداریم. ولی اتر که داریم. این همه وقت که بیمارا با اتر بیهوش می‌شدند. اتفاقی افتاد؟ حالا من از شما می‌پرسم، فکر نمی‌کنید طب سنتی راه‌گشای همه این مسائله؟ نمی‌دونم! برای بیهوشی بلندمدت چی، بیماری که ده ساعت در اتاق عمل برای عمل جراحی باید بیهوش باشه، با چه گیاهی خب آخه؟! من که نگفتم صد در صد از گیاه استفاده کنیم. از روش‌های فیزیکی هم می‌شه استفاده کرد، مثلا ضربه به سر. خود من قبول زحمت می‌کنم و تضمینی این کار رو انجام می‌دم. بیهوشی کامل. فقط مسوولیت به هوش آمدن یا نیامدن بیمار به عهده من نیست یا مثلا این روزها برای پارکینسون، داروی مادوپار وارد نمی‌شه، ایرادی نداره. به نظرم سالمندان خیلی باید خوشبخت باشن که بیماری مثل پارکینسون سراغشون بیاد. توی اون سن و سال، این‌همه حرکت و لرزش موهبتیه که نصیب هر کسی نمی‌شه. پارکینسونی‌های عزیز نگران نباشن کافیه یک آهنگ شاد همیشه همراهشون باشه، ترجیحا بندری، هم مردم شاد میشن هم این حرکاتشون هدر نمیره. به نظرم، ما باید در هر شرایطی تهدیدها رو به فرصت تبدیل کنیم. با این حساب، می‌تونم تحلیلتون رو درباره داروهای اعصابی که دیگه وارد نمی‌شن بپرسم؟ من نمی‌فهمم کی تو گوش شما جوونا کرده که همه باید نرمال باشن. به نظر شما جامعه الان ما به آدم بی‌اعصاب نیاز نداره؟ فرض می‌کنیم بیمارای اعصاب و روان نداشته باشیم، دکترها وقتی نمیتونن تشخیص بدن مرض طرف چیه، اگه گردن اعصاب نندازن پس چی رو مقصر جلوه بدن؟ باز هم فرض کنیم که همه قرصا هم در دسترس باشه و هرکس که یک ذره اعصابش خط خطی شد بره مشت مشت قرص بخوره، همه آروم میشن و خیلی ساکت به زندگیشون ادامه میدن. اون موقع سر چهارراه‌ها کی دستشو بذاره رو بوق و بر نداره، کی وقتی تصادف میشه سریع از ماشین بپره پایین و یقه مقصر رو بگیره، کی اشکاتو پاک می‌کنه... آهان ببخشید اون برای یه قرص دیگه بود. در هر صورت به نظر من مساله بی‌اعصابی در جامعه امروز ما مساله‌ایه که باید وجود داشته باشه. متوجهین؟ بله کاملا. تحلیل‌هاتون من رو یاد تحلیل‌های یک نفر میندازه که... بگذریم. خب آقای دکتر با این حساب نوزادها هم نباید شیر خشک بخورن که دیگه وارد نمی‌شه. درسته؟ دقیقا. از کجا فهمیدین؟ خانم شما خیلی باهوشید. تبریک می‌گم بهتون. یادش به خیر بچه که بودیم از این چیزها نبود. فقط از شیر مادر تغذیه می‌کردیم که انقدر الان سالمیم. من روی شیر مادر تعصب خاصی دارم، البته این مساله برمی‌گرده به سنت‌گرایی من. پس شما سنت‌گرا هستین. درسته؟ کی؟ من کی چنین حرفی زدم؟ چرا. خودتون الان اعتراف کردین، قبلا هم در لفافه به این مساله اشاره کرده بودین... (دکتر با صدای آهسته چیزی می‌گویند.) چی؟ متوجه نمی‌شم! می‌شه بلندتر بگید؟ می‌گم امکانش هست این رو خاموش کنید؟ (به رکوردر اشاره می‌کند) خیر. جان من خاموش کنید می‌خوام یه چیزی بگم. می‌گم نمیشه. ببین! اگه خاموش کنی قول میدم هر دارویی بخوای از اون پشت برات بیارم. یه عالمه چسب زخم هم داریم. داروی اعصاب، پارکینسون اصلا هر چی... واقعا؟! (جا می‌خورد) نه بابا! جدی گرفتی‌ها. حالا من یه چیزی گفتم. می‌گم هوا چقدر خوب شده‌ها. نه؟ بهتره از بحث اصلی منحرف نشیم آقای دکتر. چرا دیگه مواد حاجب وارد نمی‌شه؟ اونا که دیگه ربطی به طب سنتی نداره، فکر هم نمی‌کنم که برای پرتونگاری یا سی تی اسکن داروی گیاهی وجود داشته باشه. داره؟ درسته، برای اون مواردی که اشاره کردین داروی گیاهی وجود نداره، ولی هرجا بحث عکس و این‌ برنامه‌ها پیش میاد این دختر خانم‌ها انقدر بی‌جنبه‌بازی درمیارن که شورش درمیاد و خز میشه. خز می‌شه؟ یعنی شما معتقدین که عکسبرداری از اندام‌های داخلی خز شده؟ بله. انقدر آتلیه‌های مختلف با هزار قلم پوزیشن و مدل و فیگورهای مختلف با کلاه و بدون کلاه و همه چی اومده که دیگه کسی نمیاد پیش ما عکسبرداری کنه. دارو که ندارید، پس با این حساب این داروخانه به این عظمت با چه درآمدی می‌چرخه؟ سوراخ می‌کنیم. هوم؟ گوش، بینی و اینا دیگه. همین؟ نه خب، سی دی هم می‌فروشیم. اون سی‌دی‌های جدید رو گذاشتم اون پایین، یه نگاه بنداز، خواستی بردار ببر. کتاب هم هست. آهان بروشور کرم‌های آرایشی بهداشتی هم داریم. (لحنش را آرام‌تر می‌کند) یه خانومه هم هست، جای خواهری. بعد از ظهرا میاد این‌جا می‌شینه، مشورت می‌ده، مشاوره می‌ده یا یه چیزی تو همین حدود. (نگاهی به ساعتش می‌اندازد) الاناست که پیداش شه. بعد از این، دکتر بدون خداحافظی یا صحبت آخر، از روی صندلی بلند شدند و به اتاق رفتند. ما هم این برخورد را به حساب کهولت سن گذاشتیم و مصاحبه را به پایان رساندیم.