هادی خانیکی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»:
هدفمندی یارانهها بدون همراهی افکار عمومی معنا ندارد
جوادهاشمی با گذشت هفت ماه از آغاز به کار دولت یازدهم، تیم جدید اقتصادی کشور قصد دارد میراثی را که از محمود احمدینژاد به ارث برده است، به راهی دیگر بکشاند. ارثی که برای اصلاحش نیاز به همراهی و همیاری ملی مردمی است؛ یارانه نقدی. حالا مردم چند سالی میشود که به واریز ماهانه یارانه به حسابهایشان عادت کردهاند. سیدشمسالدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت دهم هر جا که از گام دوم هدفمندی یارانهها سخن میگفت، آمادگی مردم و پذیرش اجتماعی را نخستین و مهمترین لازمه دولت برای آغاز مرحله جدید هدفمندی قلمداد میکرد.
جوادهاشمی با گذشت هفت ماه از آغاز به کار دولت یازدهم، تیم جدید اقتصادی کشور قصد دارد میراثی را که از محمود احمدینژاد به ارث برده است، به راهی دیگر بکشاند. ارثی که برای اصلاحش نیاز به همراهی و همیاری ملی مردمی است؛ یارانه نقدی. حالا مردم چند سالی میشود که به واریز ماهانه یارانه به حسابهایشان عادت کردهاند. سیدشمسالدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت دهم هر جا که از گام دوم هدفمندی یارانهها سخن میگفت، آمادگی مردم و پذیرش اجتماعی را نخستین و مهمترین لازمه دولت برای آغاز مرحله جدید هدفمندی قلمداد میکرد. نحوه همراه کردن مردم با طرحهای کلان اقتصادی کشور یکی از اصلیترین سوالهایی است که دولت یازدهم باید برای آن پاسخی مناسب پیدا کند. سوالی که سعی کردهایم در گفتوگو با دکترهادی خانیکی عضو هیات علمی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه برای آن پاسخی مناسب پیدا کنیم.
چه عاملی باعث میشود افکار عمومی در تصمیم گیریهای کلان اقتصادی نقشی مهم ایفا کنند؟
تجربه تاریخی نشان میدهد طرحهایی که همراهی مردم و افکار عمومی را نداشتهاند، موفقیت قابل ملاحظهای نیز برای طراحانشان به بار نیاوردهاند. برای مثال تجربه توسعه در ایران چه پیش و چه بعد از انقلاب نشان داده تکیه صرف روی ظرفیتهای مادی کافی نیست و طرحهای کلان به سرمایههای معنوی نیز احتیاج دارد.
منظور از ظرفیتهای معنوی چیست؟
منظور مقولههایی از جنس سرمایههای اجتماعی، وجود اعتماد در جامعه و حتی احساسات و باورهای موجود در مردم در همراهی با یک موضوع است.
و طرحهایی مانند هدفمندی یارانهها نیز از جمله این طرحهای مهم اقتصادی به حساب میآید؟
دقیقا، این طرح که تغییر سوگیریهای اقتصادی دولت، آن هم در بحث نیازهای روزمره جامعه را دربرداشت طبیعتا با فرهنگ جامعه، افکار عمومی و پذیرش شهروندان رابطهای مستقیم دارد؛ زیرا از ابتدا بنا بود تغییرات بهوجود آمده در راستای اصلاح الگوی مصرف در بین مردم و واحدهای تولیدی باشد. در غیر این صورت هدفمندی یارانهها بدون همراهی افکار عمومی هیچ معنایی پیدا نمیکند.
پس شاید بتوان یکی از اصلیترین دلایل نتیجه ندادن هدفمندی یارانهها در مرحله نخست را در همراهی نکردن مردم و افکار عمومی جستوجو کرد.
آنچه اتفاق افتاد آن بود که یارانهها هدفمند نشد و اهداف در نظر گرفته شده هیچ یک به درستی محقق نشدند. نتیجه این امر آن بود که طرحی که بنا بود باری را از دوش دولت بردارد، برعکس بر هزینههایش افزود و در الگوی مصرف نیز هیچ تغییری بهوجود نیامد. بنا بود اقشار آسیبپذیر کمک دریافت کنند و اقشار ثروتمند دراین راستا کمک دولت باشند یا حداقل باری بر دوش دولت به حساب نیایند.
چه مسالهای را دلیل این اتفاق میدانید؟
هدفمندی یارانهها از ابتدا در عرصه اقتصاد باقی نماند و به عرصه سیاست، فرهنگ و اجتماع نیز کشیده شد. به این ترتیب وقتی اهداف یک موضوع به درستی تبیین نشود مردم نیز همسویی لازم را در اجرا نخواهند داشت. این مساله در حال حاضر نیز صدق میکند. اگر بنا است اصلاحی در روش اجرای هدفمندی یارانهها صورت گیرد باید یک فهم مشترک در سطوح مختلف جامعه و حاکمیت ایجاد شده در غیر این صورت همانطور که بسیاری از کارشناسان نیز هشدار دادهاند این فرهنگ کمیته امدادی را نمیتوان بدون دادن سمتوسویی مناسب گسترش داد. طرحی که تا به امروز نتایج زیانبار زیادی داشته و سطح بالایی از انگیزههای تولیدی را از جامعه گرفته است.
راهحل این اوضاع در کوتاه مدت چیست؟
در اینجا یک نکته از اهمیت بسیاری برخوردار است اینکه نباید تنها زمانی که نیاز داریم به سراغ جامعه برویم و مردم باید در مراحل مختلف در جریان امور قرار داشته باشند. البته این مساله در دولت یازدهم که هم نسبت به ادامه هدفمندی یارانهها و هم اصلاح آن اصرار دارد از اهمیتی دو چندان برخوردار است. در جریان این امر مساعدت نیروهای مختلف جامعه اهمیت سرشاری دارد و تا زمانی که منابع به سمت افرادی که استحقاق آن را دارند نرود هدفمندی به اهدافش نخواهد رسید.
منظورتان از اقشار هدف چیست؟
اقشاری که واقعا به کمک احتیاج دارند. برای مثال بنده هیچ وقت بهدنبال دریافت یارانه نرفتهام، هر چند دوستان میگفتند ما را در صف سبد کالا نیز دیدهاند، اما بنده با توجه به نظری که نسبت به این طرح داشتم هیچ گاه خود را جزو کسانی که این طرح شامل حال آنها میشود ندانستم.
در خبرها آمده بسیاری از رجال سیاسی کشور نیز یارانه میگیرند. چه عاملی باعث شده یک استاد دانشگاه نسبت به دریافت یارانه اقدام نکند؟
برای رسیدن به جواب این سوال باید یک بار دیگر اهداف کلان مدنظر دولت در اجرای این قانون را بررسی کرد. این طرح بنا بود در کنار کمک به اقشار آسیبپذیر به تولید و زیرساختها نیز یاری برساند، پس اگر از این منظر نگاه کنیم بنده به عنوان یک استاد دانشگاه که کارمند دولت به حساب میآیم خود را جزو مشمولان این طرح به حساب نمیآورم.
چرا دیگران مانند شما فکر نکردهاند؟
چون دولت قبل این طور جا انداخت که این یارانهها یک حق ملی است و هر کس بهدنبال آن نرود از یک امتیاز محرز و بر حق خود محروم شده؛ در حالی که این دیدگاه از اساس با اهداف اصلی هدفمندی یارانهها در تضاد بود.
پس شاید به این ترتیب دلیل اصلی کم طرفدار بودن طرحهای کنار رفتن داوطلبانه از دریافت یارانهها نیز معلوم شود.
بله البته اینکه افراد گروههای مرجع از دریافت یارانه کنار روند خود در فرهنگ سازی و تغییر شرایط موثر است هر چند تا دیدگاه عامه مردم نسبت به این موضوع تغییر نکند نمیتوان انتظار داشت این گونه برنامههای داوطلبانه میزان زیادی از بار دولت را کم کند.
آیا نمیتوان این نظر افراد مرجع را به دیگر گروههای جامعه تسری داد.
متاسفانه در جامعهای مانند جامعه ایران نهادهای مدنی رشد چندانی نداشته و شهروندان با هم ارتباطات گستردهای ندارند. واحد در جامعه ایرانی فرد است و این موضوع باعث میشود که اولویتهای اجتماعی و همچنین تغییرات مدنظر به راحتی از دولت به مردم و برعکس منتقل نشود.این شرایط باعث میشود یک جریان آسیبپذیر فراگیر شود به این معنا که در چنین جامعهای زرنگی عقلانیت، قانون گریزی شجاعت و کندن از دولت احقاق حق به حساب آید. در این جامعه برای مثال یک دانشجو فرهنگ پنهان درس خواندن ندارد؛ یعنی اگر حتی مطالعه هم داشته باشد برای بالا بردن مرتبه خود میگوید مطالعه نکردهام. در چنین جامعهای قانع کردن مردم برای نگرفتن یارانه کار سختی است.
رویکرد دولت در برخورد با این فضا و نوع تعامل با رسانهها باید چگونه باشد؟
رسانهها جایی بیشترین تاثیر خود را میگذارند که به افکار عمومی نزدیک شوند. به این معنا که فضایی برای گفتوگو نقد فراهم آورند نه اینکه به عنوان یک ابزار تبلیغاتی صرفا پیامها را مبادله کنند. اشتباه نگاههای رسمی این است که گویی رسانهها باید جبران تمام ناکارآمدیهای دستگاههای اجرایی را بر عهده بگیرند؛ در حالی که این طور نیست رسانه باید فاصله بین دولت و جامعه را کم کند و صورت واقعی مسائل کشور را نشان دهد. کارشناسان با مطرح کردن نگاه ملی در این حوزه میتوانند نقشی بسزایی ایفا کنند.
تا چه حد نسبت به تغییر رویکردها در این جامعه امیدوارید؟
این جامعه همان جامعهای است که در زمان انقلاب وجنگ از فرزندانش گذشت دلیل آن این بود که نسبت به آنچه در حال اتفاق افتادن بود اعتماد داشت. در حال حاضر نیز باید برای همراه کردن مردم برایشان فضای اعتماد به جود آورد.
آیا دولت در این مسیر قدم برداشته است؟
گزارش صد روزهای که رئیسجمهور به مردم ارائه کرد نشان از این داشت که مسیر دولت تا امروز غلط نبوده به این دلیل که بررسیها نشان داد بسیاری از مردم حرفهای آن شب رئیسجمهور را شنیده ودرصد زیادی از آنها به آن خوشبین بودهاند. مردم نباید احساس کنند زیر کاسه نیم کاسهای است و برای این مساله نیاز به اعتمادی متقابل وجود دارد.
و کلام آخر
آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است وجود ارتباطی مستمر بین لایههای مختلف حاکمیت و مردم است. طرحهای کلانی مانند هدفمندی یارانهها نیز برای پیشبرد دقیق اهدافشان به همین همراهی مردم و مسوولان احتیاج دارند. در این عرصه وظیفه اصلی رسانهها این است که با ارائه نظرات کارشناسی ابعاد مختلف مشکلات کشور را مطرح کرده و بین حرفهای دولت و مردم اشتراک بهوجود آورند.
ارسال نظر