پررنگشدن مخارج ضروری
شما چه بخشی از مصارف خود را خرج «اقلام ضروری» میکنید؟ با تغییر شرایط درآمدی، مصرف چه کالاها و خدماتی را تغییر خواهید داد؟ در اقتصاد خرد، یک دستهبندی بین اقلام مصرفی صورت میگیرد و کالاها و خدمات بر حسب میزان «ضروری» بودنشان برای افراد، از هم تفکیک میشوند. براساس این معیارها، هر چه درجه «ضروری» بودن یک کالا بیشتر باشد، «کشش درآمدی» آن نزدیک به صفر است و هر چه یک مورد مصرفی به میزان کمتری ضروری باشد (به میزان بیشتری لوکس باشد)، کشش درآمدی آن به عدد یک بزرگتر است. منظور از کشش درآمدی یک کالا چیست؟فرض کنید شما یک میلیون تومان درآمد دارید که ۴۰۰ هزار تومان از آن را صرف اجاره خانه میکنید.
شما چه بخشی از مصارف خود را خرج «اقلام ضروری» میکنید؟ با تغییر شرایط درآمدی، مصرف چه کالاها و خدماتی را تغییر خواهید داد؟ در اقتصاد خرد، یک دستهبندی بین اقلام مصرفی صورت میگیرد و کالاها و خدمات بر حسب میزان «ضروری» بودنشان برای افراد، از هم تفکیک میشوند. براساس این معیارها، هر چه درجه «ضروری» بودن یک کالا بیشتر باشد، «کشش درآمدی» آن نزدیک به صفر است و هر چه یک مورد مصرفی به میزان کمتری ضروری باشد (به میزان بیشتری لوکس باشد)، کشش درآمدی آن به عدد یک بزرگتر است. منظور از کشش درآمدی یک کالا چیست؟فرض کنید شما یک میلیون تومان درآمد دارید که 400 هزار تومان از آن را صرف اجاره خانه میکنید. این فرض را هم اضافه کنید که تورم در سطح بسیار پایینی است و تغییرات قیمتی اجاره خانه، چندان وجود ندارد. در این شرایط، اگر درآمد شما سال آینده به یک میلیون و 200 هزار تومان افزایش پیدا کند، احتمالا هزینهای که بابت اجاره میپردازید (به دلیل تورم اندک) در همان سطح امسال باقی خواهند ماند. به همین شکل، با احتمال زیادی میتوان گفت با درآمد 900 هزار تومانی نیز مبلغی نزدیک به همین هزینه را بابت اجاره میپرداختید. یعنی تغییرات
درآمدی، اثر چندانی بر تغییر این نوع از هزینههای شما ندارد.به این ترتیب، میتوان کشش درآمدی «صفر» و «یک» را به این شکل معنی کرد: اگر درآمد مصرفکننده a درصد تغییر یابد و در نتیجه این تغییر، مصرفکننده هزینه پرداختی خود بابت یک کالای خاص را b درصد تغییر دهد، میگوییم کشش درآمدی آن کالای خاص مساوی با b تقسیم بر a است.حال، کالاهای ضروری را بهعنوان کالاهایی در نظر میگیریم که میزان مصرف آنها، چندان ربطی به سطح درآمدی ندارد. مثلا، اگر درآمد شما کم شود، احتمالا مصرف خود از اقلامی مثل نان، سیبزمینی، روغن یا مواد اساسی دیگر را چندان تغییر نمیدهید. بنابراین هر چه کالایی ضروریتر باشد، کشش درآمدی آن به صفر نزدیکتر است.در مقابل، فرض کنید درآمد یک مصرفکننده به یکباره افزایش زیادی پیدا کند و مثلا سه برابر شود. دراین شرایط، بعید است که مقدار مصرف او از برخی از اقلام ضروری، تغییر زیادی پیدا کند. بلکه کالاهایی را در سبد مصرفی خود افزایش میدهد که حالت تجملیتر یا لوکستری داشته باشد. به همین دلیل، کالاهای لوکس، معادل کالاهایی تعریف میشوند که عدد کشش درآمدی مصرف آنان، بالاتر است.البته، هیچ کالایی بهطور مطلق لوکس یا
ضروری نیست. یعنی بسته به سلایق و شرایط اقتصادی هر مصرفکننده، میزان ضروری بودن کالا برای او، با مصرفکنندگان دیگر متفاوت است، اما بهطور تقریبی، میتوان یک دستهبندی در کالاها صورت داد و مثلا، فرض کرد که چیزی مثل «تفریح» برای خانوارها درجه ضروری بودن کمتری در مقایسه با اقلامی مثل «مواد غذایی» داشته باشد.با تعمیم این شرایط برای همه خانوارهای ایرانی، میتوانیم 12 گروهی راکه در آمارهای رسمی، اجزای سبد مصرفی خانوار را تشکیل میدهند، به دو گروه ضروری (شامل مسکن، خوراک، پوشاک و درمان) و «کمتر ضروری» (شامل تفریح و امور فرهنگی، تحصیل، ارتباطات، حملونقل، رستوران و هتل، لوازم خانه و دخانیات) تقسیم کنیم.
حال، از روی گزارش «بررسی بودجه خانوار» بانک مرکزی، بررسی میکنیم که هر یک از این دو گروه، چه سهمی را از میزان کل مخارج مصرفی خانوارها داشتهاند. مطابق آمارها، در سال ۱۳۹۲ خانوارهای ایرانی بهطور متوسط نزدیک به ۷۱ درصد از مخارج مصرفی خود را صرف «اقلام ضروری» کردهاند و تقریبا ۲۹ درصد باقیمانده را به اقلام «کمتر ضروری» اختصاص دادهاند.
اما در سال 1384 وضع به چه شکلی بود؟ همین آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد در این سال، سهم اقلام ضروری از مخارج مصرفی خانوارهای ایرانی، 10 درصد کمتر بود و آنها، حدود 61 درصد از مخارج خود را صرف اقلام ضروری میکردند. در مقابل، نزدیک به 39 درصد از هزینهها، به 8 گروهی اختصاص مییافت که در اینجا، آنها را اقلام کمتر ضروری دانستیم.از این روند چه تفسیری میتوان داشت؟ اگر به نظر اقتصاددانان استناد کنیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که در ابعاد ملی و در مقیاس کلان، تغییر در نوع هزینههای همه خانوارها، ارتباط مستقیمی به نسبت قیمتی اقلام مصرفی و تغییرات درآمدی خانوارها دارد. در اینجا فرض میکنیم نسبت قیمت کالاهای مختلف در مقایسه با هم طی سالهای گذشته ثابت بوده است. بنابراین، متغیر «شرایط درآمدی» باقی میماند که با توجه به توضیحات داده شده، تنها عامل تغییر سهم اقلام ضروری و غیرضروری در سبد خانوارها بوده است. نتیجهای که از این موضوع میتوان گرفت این است: خانوارهای ایرانی، به دلیل افت درآمدهای واقعی خود در هشت سال گذشته، ناگزیر بودهاند که سبد مصرفی خود را از کالاهای کمتر ضروری (یا غیرضروری) به سمت کالاهای ضروری انتقال دهند. در نتیجه، سهم 61 درصدی اقلام ضروری در سال 1384، به 71 درصد در سال گذشته رسید. این آمار، میتواند شاهد خوبی باشد مبنی بر اینکه از سال 1384 تا 1392، چه تغییراتی در وضعیت درآمدی و هزینهای خانوارهای شهری کشور رخ داده است.
نکته جالبی که وجود دارد، این است که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ دقیقا عکس این روند طی شده بود. بر اساس آمارها، سهم اقلام ضروریتر در سبد مصرفی خانوارها در سال گذشته نزدیک به ۷۰ درصد بود و خانوارها، ۳۰ درصد باقیمانده از مخارج مصرفی خود را صرف دیگر اقلام کمتر ضروری میکردند. پس از هشت سال و با بهبود وضعیت معیشتی، در ترکیب مخارج خانوارها چرخشی رخ داد تا سهم اقلام ضروری به ۶۱ درصد کاهش یابد و سهم اقلام کمتر ضروری، تا ۳۹ درصد بالا رود.آمارهای جدید نشان میدهد شرایط اقتصادی سالهای گذشته، موجب شده که ترکیب الگوی مصرفی خانوارها، به شرایط پیش از سال ۱۳۷۶ بازگردد. امری که «دنیای اقتصاد» در روزهای پیش، آن را به «عقبگرد الگوی مصرفی مردم» تشبیه کرده بود.
حال، از روی گزارش «بررسی بودجه خانوار» بانک مرکزی، بررسی میکنیم که هر یک از این دو گروه، چه سهمی را از میزان کل مخارج مصرفی خانوارها داشتهاند. مطابق آمارها، در سال ۱۳۹۲ خانوارهای ایرانی بهطور متوسط نزدیک به ۷۱ درصد از مخارج مصرفی خود را صرف «اقلام ضروری» کردهاند و تقریبا ۲۹ درصد باقیمانده را به اقلام «کمتر ضروری» اختصاص دادهاند.
اما در سال 1384 وضع به چه شکلی بود؟ همین آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد در این سال، سهم اقلام ضروری از مخارج مصرفی خانوارهای ایرانی، 10 درصد کمتر بود و آنها، حدود 61 درصد از مخارج خود را صرف اقلام ضروری میکردند. در مقابل، نزدیک به 39 درصد از هزینهها، به 8 گروهی اختصاص مییافت که در اینجا، آنها را اقلام کمتر ضروری دانستیم.از این روند چه تفسیری میتوان داشت؟ اگر به نظر اقتصاددانان استناد کنیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که در ابعاد ملی و در مقیاس کلان، تغییر در نوع هزینههای همه خانوارها، ارتباط مستقیمی به نسبت قیمتی اقلام مصرفی و تغییرات درآمدی خانوارها دارد. در اینجا فرض میکنیم نسبت قیمت کالاهای مختلف در مقایسه با هم طی سالهای گذشته ثابت بوده است. بنابراین، متغیر «شرایط درآمدی» باقی میماند که با توجه به توضیحات داده شده، تنها عامل تغییر سهم اقلام ضروری و غیرضروری در سبد خانوارها بوده است. نتیجهای که از این موضوع میتوان گرفت این است: خانوارهای ایرانی، به دلیل افت درآمدهای واقعی خود در هشت سال گذشته، ناگزیر بودهاند که سبد مصرفی خود را از کالاهای کمتر ضروری (یا غیرضروری) به سمت کالاهای ضروری انتقال دهند. در نتیجه، سهم 61 درصدی اقلام ضروری در سال 1384، به 71 درصد در سال گذشته رسید. این آمار، میتواند شاهد خوبی باشد مبنی بر اینکه از سال 1384 تا 1392، چه تغییراتی در وضعیت درآمدی و هزینهای خانوارهای شهری کشور رخ داده است.
نکته جالبی که وجود دارد، این است که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ دقیقا عکس این روند طی شده بود. بر اساس آمارها، سهم اقلام ضروریتر در سبد مصرفی خانوارها در سال گذشته نزدیک به ۷۰ درصد بود و خانوارها، ۳۰ درصد باقیمانده از مخارج مصرفی خود را صرف دیگر اقلام کمتر ضروری میکردند. پس از هشت سال و با بهبود وضعیت معیشتی، در ترکیب مخارج خانوارها چرخشی رخ داد تا سهم اقلام ضروری به ۶۱ درصد کاهش یابد و سهم اقلام کمتر ضروری، تا ۳۹ درصد بالا رود.آمارهای جدید نشان میدهد شرایط اقتصادی سالهای گذشته، موجب شده که ترکیب الگوی مصرفی خانوارها، به شرایط پیش از سال ۱۳۷۶ بازگردد. امری که «دنیای اقتصاد» در روزهای پیش، آن را به «عقبگرد الگوی مصرفی مردم» تشبیه کرده بود.
ارسال نظر