آینده روشن فارغ‌التحصیلان رشته‌های انسانی
دکترعلی ابراهیم‌نژاد، فارغ‌التحصیل دکترای فاینانس در دانشگاه Boston College آمریکا است. زمینه‌های تحقیق و تدریس وی، قیمت‌گذاری سهام، مدیریت سبد سهام، مدیریت مالی بنگاه و اقتصاد خرد است. وی پس از کسب رتبه 20 کنکور ریاضی و اخذ مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف، دوره کارشناسی ارشد اقتصاد در دانشگاه Maastricht هلند و کارشناسی ارشد فاینانس در دانشگاه Queen's کانادا را گذرانده است. وی همچنین دانش آموخته دوره Investment Banking دانشگاه ایالتی نیویورک بوده و به‌عنوان دستیار پژوهشی در دانشگاه Helsinki School of Economics فنلاند فعالیت کرده است. از جمله سوابق اجرایی وی، عضویت در تیم پروژه بهینه‌سازی مالی سیستم‌های IT شرکت بیمه John Hancock آمریکا، و تحلیلگر ارشد سهام در شرکت Turquoise Partners است. او همچنین دارای سابقه تدریس دوره‌های اقتصاد و ابزارهای مشتقه آمادگی آزمون CFA در موسسه آریانا، اقتصاد خرد و روش‌های کمی در EFM Academy هلند و اقتصاد، مدیریت مالی، روانشناسی بازارها و نهادهای مالی در مجتمع فنی تهران است. حضور چند روزه او در ایران باعث شد این فرصت را مغتنم بشماریم و در مورد نقش رشته‌های انسانی در توسعه کشور و همینطور آینده این رشته‌ها با وی به گفت‌وگو بنشینیم.
آقای دکتر به‌عنوان اولین سوال دلیل کم توجهی به رشته‌های علوم انسانی در کشور ما را می‌فرمایید؟
اجازه بدهید با یک مقدمه درباره رشته‌های انسانی بحث را شروع کنم. دامنه علوم انسانی از دامنه سایر علوم تجربی و فنی بسیار گسترده‌تر، پیچیده‌تر و چند بعدی است و مهم‌تر از همه، وظیفه اش یافتن حقیقت و ارائه راه‌حلی است که توضیح آن بسیار دشوارتر و پیچیده‌تر است؛ زیرا با اموری در ارتباط است که با نام موجودی چون انسان است. چون انسان‌ها و روح و روان آنها مختلفند، یافتن راه‌حل واحد برای مشکلات آنها همچون فیزیک و شیمی نیست و بسیار صعب و سخت‌تر است؛ بنابراین قواعد علوم طبیعی و تجربی را ندارد و تلاش برای استفاده از آن قوانین در علوم انسانی راه به جایی نمی‌برد. علوم انسانی به‌شدت دینامیک و پویاست و همچون علوم تجربی و فنی نیست که به‌کارگیری یک قانون برای همه آنها جاری و مثمر ثمر باشد. ضمن آنکه آزادی تحقیق و پژوهش در علوم طبیعی و تجربی در حوزه تفکر و تحقیق بیشتر و گسترده تر است؛ درحالی‌که در علوم انسانی باید بسیار دقت و ممارست شود، هم در ارائه تئوری و هم در عملیاتی کردن آن. این عوامل و طولانی بودن نتایج تحقیقات رشته‌های انسانی و مخصوصا اقتصاد باعث شده است که توجه به این رشته‌ها در کشور ما پایین باشد.

اهمیت رشته‌های علوم انسانی در توسعه کشورها چیست؟
علوم انسانی مانند علوم راهبردی مهم‌ترین نقش را در توسعه ملی هر کشور برعهده دارند. به دلیل اینکه علوم انسانی است که با تعیین تعریف توسعه ملی، ابعاد توسعه و اهداف و مسیر آن، نقش اساسی را در ترسیم چارچوب‌های توسعه هر کشور برعهده دارد. در واقع ، علوم انسانی با تعیین خطوط کلی، زیربنای توسعه به حساب می‌آید . این مساله در کلیه کشورهای جهان و به‌ویژه کشورهای توسعه یافته نیز مورد توجه قرار گرفته و رشته‌های مختلف علوم انسانی با تئوری‌هایی که در این زمینه ایجاد کرده‌اند، منابع را مدیریت می‌کنند. از سوی دیگر، علوم انسانی علاوه بر ترسیم خطوط کلی توسعه، نقش بسیار مهم و موثری در سایر ابعاد توسعه و به‌ویژه توسعه اقتصادی نیز برعهده داشته است، چنانچه براساس اطلاعات و آمار به دست آمده در مرکز تحقیقات علوم انسانی آمریکا، سهم تخصیص علوم انسانی در تولید ناخالص ملی به‌طور مستقیم ۴۱ درصد و به‌طور غیرمستقیم بالغ‌بر ۵۰ درصد است. علاوه‌بر این، بیشترین شغل ایجاد شده در این کشور که ماحصل تفکر کارآفرینی است، برخاسته از افراد تحصیلکرده در حوزه علوم انسانی بوده‌ است. همچنین در بخش اقتصادی، به‌کارگیری نوآوری‌های به کار رفته توسط فارغ‌التحصیلان علوم انسانی - که در زیرشاخه‌های اقتصادی، علوم مدیریت و بازرگانی فعالیت دارند - باعث شده است که عمده اشتغال‌های پایدار و رو به رشد، در بخش خدمات و فعالیت‌های اقتصادی باشد که توسط کارآفرینان دانش آموخته در حوزه علوم انسانی به‌وجود آمده است. بر این اساس با توجه به اهمیت علوم انسانی و توجه به جایگاه آن در توسعه ملی و ایجاد زمینه‌های لازم برای تقویت این رشته‌ها، بیش از ۶۳ درصد از ادامه‌دهندگان تحصیلات دانشگاهی در این کشورها گرایش به حوزه علوم انسانی دارند.

با توجه به این اهمیت که به آن اشاره کردید، چه زیرساخت‌هایی برای توجه به رشته‌های انسانی در کشور ما مورد نیاز است؟
هما‌نطور که اشاره کردم با توسعه کشورها، اهمیت علوم انسانی افزایش خواهد یافت، به‌طور مثال در کشور ما، حدود ۱۵-۱۴ سال پیش برای فارغ‌التحصیلان مدیریت مالی تقاضا برای کار وجود نداشت، ولی در حال حاضر تقاضای بسیار بالایی برای رشته مدیریت مالی وجود دارد. دلیل آن را می‌توان توسعه بخش صنعت در کشور برشمرد. توسعه صنعت و خدمات نیازمند تامین مالی دقیق است که نیاز به این رشته را به‌وجود می‌آورد.

در واقع شما می‌فرمایید رابطه دقیق و کاملی بین توسعه کشورها و تقاضا برای رشته‌های انسانی وجود دارد؟
بله. این ادعا را می‌توان با توجه به تولید ناخالص کشورها اثبات کرد. اولین بخش که در کشورهای در حال گذار رشد می‌یابد بخش کشاورزی است. مرحله بعدی پس از کشاورزی، بخش صنعت است. به‌طور مثال حدود ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی افغانستان کشاورزی است. مطمئنا پس از چند سال رشد این بخش کاهش خواهد یافت. مرحله بعدی توسعه بخش صنعت است. بعد از بخش صنعت، بخش خدمات کشورهای در حال توسعه رشد می‌کند. سهم بخش کشاورزی در آمریکا کمتر از ۲ درصد است. البته تاکید می‌کنم کوچک بودن این بخش به این معنا نیست که تولید کشاورزی آمریکا کاهش یافته است. بخش کشاورزی در مقایسه با بخش مالی آمریکا حدود ۵ درصد تولید ناخالص داخلی است. در بخش مالی هیچ تولید فیزیکی در آن وجود ندارد، ولی در بخش کشاورزی وزن بیشتری دارد. این موارد نشان می‌دهد که با توسعه یک کشور، نیاز به رشته‌هایی مانند اقتصاد بیشتر حس خواهد شد.

به‌عنوان آخرین سوال، آینده رشته‌های انسانی در ایران را چطور می‌بینید؟
کشور ما نیز به سوی صنعتی شدن پیش می‌رود. طبق آخرین آمار درآمد افرادی که در بخش خدمات فعالیت می‌کنند از سایر افرادی که در سایر بخش‌ها مشغول به فعالیت هستند بیشتر است. بخش خدمات نیاز اساسی به رشته‌های انسانی و خصوصا مدیریت و اقتصاد دارد. به‌طور قطع کشور ما نیز از این رشد جدا نیست و تقاضا برای رشته‌های انسانی به‌زودی و در آینده نزدیک به‌شدت افزایش خواهد یافت. امیدواریم نیز در تسریع فرآیند صنعتی شدن کشور نقش داشته باشد.