درسهای جنگ برای اقتصاد
مرتضی مرتضوی کاخکی یکی از اصول مورد تاکید در اقتصاد مقاومتی، مردمی شدن اقتصاد است. ولی راهکارهای مردمی شدن اقتصاد چیست؟ و آیا تجربهای در این زمینه وجود دارد که به کمک سیاست گذاران بیاید؟ نگاهی به تجارب انقلاب اسلامی در این زمینه میتواند راهگشا باشد. انقلابی مردمی که در هنگامه رشد و نمو خود و برای غلبه بر مشکلات پیش رو هر روز نهادی متناسب با نیازهایش را ایجاد مینمود. از کمیتههای مردمی برای حفظ امنیت محلات و شهرها گرفته تا بسیج و سپاه برای رویارویی با مخاطرات داخلی و خارجی یا کمیته امدادی که از رسیدگی به نیاز خانوادههای مبارزان شکل گرفته و پس از پیروزی انقلاب فعالیت خود را گسترش میدهد.
مرتضی مرتضوی کاخکی یکی از اصول مورد تاکید در اقتصاد مقاومتی، مردمی شدن اقتصاد است. ولی راهکارهای مردمی شدن اقتصاد چیست؟ و آیا تجربهای در این زمینه وجود دارد که به کمک سیاست گذاران بیاید؟ نگاهی به تجارب انقلاب اسلامی در این زمینه میتواند راهگشا باشد. انقلابی مردمی که در هنگامه رشد و نمو خود و برای غلبه بر مشکلات پیش رو هر روز نهادی متناسب با نیازهایش را ایجاد مینمود. از کمیتههای مردمی برای حفظ امنیت محلات و شهرها گرفته تا بسیج و سپاه برای رویارویی با مخاطرات داخلی و خارجی یا کمیته امدادی که از رسیدگی به نیاز خانوادههای مبارزان شکل گرفته و پس از پیروزی انقلاب فعالیت خود را گسترش میدهد.
در عرصه اقتصادی نیز انقلاب، نهادهایی را متناسب با نیازهای خود ایجاد نمود. در زمانه قبل از جنگ جهاد سازندگی ایجاد شد که با انگیزه رفع محرومیت از روستاها و مناطق محروم آغاز به خدمت کرد و در دوران جنگ با درک نیاز دوران جدید به پشتیبانی جنگ نیز پرداخت و سازمان خود را به نحوی تغییر داد تا علاوه بر ماموریت اصلی به اولویت جدید کشور یعنی جنگ نیز بپردازد و به منظور پشتیبانی جنگ، جهاد سازندگی شکل میگیرد.
وجه قابل توجه در فعالیت های این نهاد این است که مبتنی بر انگیزههای الهی و با تکیه بر کار جمعی و سازماندهی شده جهاد سازندگی توانست گستره عظیمی از فعالیت های پشتیبانی جنگ را انجام دهد و فعالیتهایی از قبیل سازماندهی تعمیرکاران برای تعمیر ادوات جنگی، طراحی و ساخت ادوات جنگی مورد نیاز، جمع آوری هدایای مردمی و ارسال آن به جبهه و ساخت سنگر و طراحی پل شناور و بیمارستان را به ثمر رساند. توانایی جهاد برای انجام این گونه فعالیتها مبتنی بر درگیر نمودن اقشار جامعه با جنگ و استفاده از سرمایهای به نام مردم در پیشبرد اهداف خود بوده است. امری که می توان آن را مردمی کردن اقتصاد جنگ دانست.
اصل اول در مردمی کردن اقتصاد جنگ، اعتماد دو جانبه مردم و مسئولان دولتی به یکدیگر بود. از یک سو مسئولان جهاد به تواناییهای مردم و خیرخواهی و ایمانشان اعتماد داشته و بیواسطه نیازهای کشور را به آنان انتقال دادند و از سوی دیگر مردم نیز با وجود مشکلات فراوان به سلامت عمومی سازمان اعتماد داشته و نیازها را رفع میکردند. اگر این اعتماد دوجانبه وجود نداشت هیچ وقت ساخت ۳۰ هزار سنگر آهنی مورد نیاز جبهه با سرمایههای مردمی و تحویل به موقع آنها اتفاق نمیافتاد. مسلما توجه به این اصل همان گونه که در دوران جنگ مثمرثمر بود در دوران فعلی نیز کارساز است همان گونه که در دوران سازندگی نیز کارسازی آن مشاهده شده است. زمانی که دولت برای بازسازی پالایشگاه آبادان و با توجه به مشکلات بودجه به مردم اعلام مینماید که باید سهمیه یک ماه برنج کوپنی را قطع و بودجه را به بازسازی پالایشگاه اختصاص دهد و با استقبال مردم این اتفاق با کمترین هزینه رخ داده و پالایشگاه آبادان با ظرفیت ۱۰۰ هزار بشکه وارد مدار میشود.
اصل دوم فعالیت های اقتصادی دوران جنگ که امروزه نیز میتواند مفید باشد متوجه کردن مردم به نیازها و اولویتهای کشور و سازماندهی فعالیتهای آنان در مسیر رفع نیاز است. اگر در دوران جنگ نیروهای اقتصادی کشور برای رفع نیازهای جنگ بسیج می شدند و یا در ابتدای انقلاب رسیدگی به روستاها و مناطق محروم از اولویتهای انقلاب و نهادهای انقلابی بود امروزه توجه به ارتقاء بهرهوری و تولید دانش میتواند به عنوان اولویت حرکتهای مردمی مطرح شود.
اصل سوم در دوران جنگ حرکتهای جمعی بر اساس انگیزههای الهی بوده که توفیقاتی را نیز به همراه داشته است. نگاهی به تجارب دوران جنگ نشان میدهد که دانش و مهارت تولید شده برای رفع نیازها به واسطه کار جمعی با سرعت فوقالعادهای منتشر می شده و همین امر موجب افزایش توانایی و پرورش نیروهای کیفی در تمامی عرصههای مورد نیاز کشور شده است. امروزه نیز اگر حل مشکلات کشور با تکیه بر نیروی مردم مدنظر است، لازم است که در عرصههای مورد نیاز کشور حرکتهای جمعی شکل بگیرد و مهارتها و روشهای ارتقاء بهرهوری بدون چشم داشت مالی تولید و تکثیر شود که این امر جز با در نظر گرفتن انگیزههای الهی که نمود آن را در دوران جنگ شاهد بودهایم محقق نخواهد شد.
در عرصه اقتصادی نیز انقلاب، نهادهایی را متناسب با نیازهای خود ایجاد نمود. در زمانه قبل از جنگ جهاد سازندگی ایجاد شد که با انگیزه رفع محرومیت از روستاها و مناطق محروم آغاز به خدمت کرد و در دوران جنگ با درک نیاز دوران جدید به پشتیبانی جنگ نیز پرداخت و سازمان خود را به نحوی تغییر داد تا علاوه بر ماموریت اصلی به اولویت جدید کشور یعنی جنگ نیز بپردازد و به منظور پشتیبانی جنگ، جهاد سازندگی شکل میگیرد.
وجه قابل توجه در فعالیت های این نهاد این است که مبتنی بر انگیزههای الهی و با تکیه بر کار جمعی و سازماندهی شده جهاد سازندگی توانست گستره عظیمی از فعالیت های پشتیبانی جنگ را انجام دهد و فعالیتهایی از قبیل سازماندهی تعمیرکاران برای تعمیر ادوات جنگی، طراحی و ساخت ادوات جنگی مورد نیاز، جمع آوری هدایای مردمی و ارسال آن به جبهه و ساخت سنگر و طراحی پل شناور و بیمارستان را به ثمر رساند. توانایی جهاد برای انجام این گونه فعالیتها مبتنی بر درگیر نمودن اقشار جامعه با جنگ و استفاده از سرمایهای به نام مردم در پیشبرد اهداف خود بوده است. امری که می توان آن را مردمی کردن اقتصاد جنگ دانست.
اصل اول در مردمی کردن اقتصاد جنگ، اعتماد دو جانبه مردم و مسئولان دولتی به یکدیگر بود. از یک سو مسئولان جهاد به تواناییهای مردم و خیرخواهی و ایمانشان اعتماد داشته و بیواسطه نیازهای کشور را به آنان انتقال دادند و از سوی دیگر مردم نیز با وجود مشکلات فراوان به سلامت عمومی سازمان اعتماد داشته و نیازها را رفع میکردند. اگر این اعتماد دوجانبه وجود نداشت هیچ وقت ساخت ۳۰ هزار سنگر آهنی مورد نیاز جبهه با سرمایههای مردمی و تحویل به موقع آنها اتفاق نمیافتاد. مسلما توجه به این اصل همان گونه که در دوران جنگ مثمرثمر بود در دوران فعلی نیز کارساز است همان گونه که در دوران سازندگی نیز کارسازی آن مشاهده شده است. زمانی که دولت برای بازسازی پالایشگاه آبادان و با توجه به مشکلات بودجه به مردم اعلام مینماید که باید سهمیه یک ماه برنج کوپنی را قطع و بودجه را به بازسازی پالایشگاه اختصاص دهد و با استقبال مردم این اتفاق با کمترین هزینه رخ داده و پالایشگاه آبادان با ظرفیت ۱۰۰ هزار بشکه وارد مدار میشود.
اصل دوم فعالیت های اقتصادی دوران جنگ که امروزه نیز میتواند مفید باشد متوجه کردن مردم به نیازها و اولویتهای کشور و سازماندهی فعالیتهای آنان در مسیر رفع نیاز است. اگر در دوران جنگ نیروهای اقتصادی کشور برای رفع نیازهای جنگ بسیج می شدند و یا در ابتدای انقلاب رسیدگی به روستاها و مناطق محروم از اولویتهای انقلاب و نهادهای انقلابی بود امروزه توجه به ارتقاء بهرهوری و تولید دانش میتواند به عنوان اولویت حرکتهای مردمی مطرح شود.
اصل سوم در دوران جنگ حرکتهای جمعی بر اساس انگیزههای الهی بوده که توفیقاتی را نیز به همراه داشته است. نگاهی به تجارب دوران جنگ نشان میدهد که دانش و مهارت تولید شده برای رفع نیازها به واسطه کار جمعی با سرعت فوقالعادهای منتشر می شده و همین امر موجب افزایش توانایی و پرورش نیروهای کیفی در تمامی عرصههای مورد نیاز کشور شده است. امروزه نیز اگر حل مشکلات کشور با تکیه بر نیروی مردم مدنظر است، لازم است که در عرصههای مورد نیاز کشور حرکتهای جمعی شکل بگیرد و مهارتها و روشهای ارتقاء بهرهوری بدون چشم داشت مالی تولید و تکثیر شود که این امر جز با در نظر گرفتن انگیزههای الهی که نمود آن را در دوران جنگ شاهد بودهایم محقق نخواهد شد.
ارسال نظر