دام سرعت ثروتمند شدن چیست؟
آیا شما در دام سرعت ثروتمند شدن افتادهاید؟ کارشناسان اقتصاد خانواده میگویند افتادن در این دام سبب میشود اهداف مالی افراد به تعویق افتاده و سرعت گامها کاهش پیدا کند. از این رو سراغ لیست اهداف مالی خود رفته و در بسیاری از مواقع میبینند که ۹۰ درصد اهداف آنها عملیاتی نشده است. شما فکر میکنید پسانداز پنج درصد از حقوق کار سختی است؟ مطمئنا نه. پس چرا این گامهای کوچک را برای رسیدن به موفقیت مالی بر نمیدارید؟
کارشناسان اقتصاد خانواده در پاسخ به این سوال میگویند: این مشکل از آنجا نشات میگیرد که بسیاری از افراد در ردیابی اهداف مالی زندگی خود تلاش میکنند که خیلی زود به نتیجه برسند.
آیا شما در دام سرعت ثروتمند شدن افتادهاید؟ کارشناسان اقتصاد خانواده میگویند افتادن در این دام سبب میشود اهداف مالی افراد به تعویق افتاده و سرعت گامها کاهش پیدا کند. از این رو سراغ لیست اهداف مالی خود رفته و در بسیاری از مواقع میبینند که ۹۰ درصد اهداف آنها عملیاتی نشده است. شما فکر میکنید پسانداز پنج درصد از حقوق کار سختی است؟ مطمئنا نه. پس چرا این گامهای کوچک را برای رسیدن به موفقیت مالی بر نمیدارید؟
کارشناسان اقتصاد خانواده در پاسخ به این سوال میگویند: این مشکل از آنجا نشات میگیرد که بسیاری از افراد در ردیابی اهداف مالی زندگی خود تلاش میکنند که خیلی زود به نتیجه برسند. وقت ندارند صبر کنند،وقت ندارند پسانداز کنند یا بلند مدت فکر کنند تا به آرزوهایشان برسند. بسیاری از افراد با خود میگویند: «ما در عصر تکنولوژی و سرعت زندگی میکنیم، اگر الان که جوان هستم، مزدا ۳ نداشته باشم، اگر الان هر سال دو سه مسافرت خارجی نروم و از زندگی کنونیام لذت نبرم، پول در سنین پیری سالگی به چه درد من میخورد؟ کل پساندازم را خرج میکنم و حتی بدتر از آن وام با بهره بالا میگیرم و فلان وسیله خانگی را میخرم.» آیا چنین استدلالی درست است؟
کارشناسان اقتصاد خانواده معتقدند بله چنین استدلالی درست است. همه افراد دوست دارند که خودروی مناسب، زندگی مرفه و تعطیلات رویایی داشته باشند. چه کسی است که از این امکانات خوشش نیاید؟ اما برای آن یا باید پدر پولدار یا ارث و میراث هنگفتی داشته باشیم یا اینکه خودمان توانایی این شیوه زندگی کردن را کسب کرده باشیم. حالت اول برای بسیاری از افراد صادق نیست. چون اگر در چنین وضعیتی قرار داشتید که مسلما مطالعه این مطلب را دنبال نمیکردید. پس این ثروت را باید خودتان تولید کنید. در ابتدای مطلب به دام سرعت پولدار شدن اشاره شد. این دام میتواند کند یا تند پولدار شدن باشد. مثلا فرض کنید درآمد ماهانه فردی ۲ میلیون تومان در ماه است و بنا دارد که این درآمد را ظرف ۱۲ ماه به ۵ میلیون تومان برساند. یا اینکه ظرف ۱۲ سال به ۵ میلیون تومان برساند. این دو زمان هر دو قابل تحقق هستند و هر دو هم میتوانند دامهای فریبندهای باشند که شما را دچار فلج فکری و عملکردی کنند.
چرا در این دام میافتیم؟
دلیل آن بلندپروازی نیست بلکه به این عامل بستگی دارد که هدف را خیلی دور از دسترس یا در آینده نامعلوم میبینید. هدف خیلی دور، خیلی بزرگ و بدون جزئیات انگیزهای برای ادامه راه را ایجاد نمیکند. بایستی بپذیرید که پول از روشهای سالم و معمولی یک شبه بهدست نمیآید و شما باید قوانین مالی را مانند «کمتر از درآمدت خرج کن» رعایت کرده و در کار خود ثابت قدم باشید. (ممکن است نمونههایی از کارآفرینان عصر حاضر به ذهن برسد. اما شما چقدر از زندگی موسس آنها تا پیش از انفجار مالی شرکت میدانید؟ از تلاشهای مستمر در دبیرستان و دانشگاه چه میدانید؟)
داشتن توان مالی در هر سنی مهم است و چه بهتر که در دوران جوانی هم از این موهبت به اندازهای بهرمند باشید تا نیازهای مادی خود را مرتفع کنید اما در سنین بالاتر به خاطر ضعیف شدن طبیعی شما (سلامتی، مقاومت جسمی و ...) اهمیت زیادی دارد. منظور این نیست که اکنون خود را فدای آیندهای دور کنید اما باید به فکر آن باشید و قطعا اشتباهترین فکر، امید داشتن به حقوق و مزایای بازنشستگی است. میتوان نمونههای متعددی ازاین افراد را در فامیل و آشنایان دید. منظور این است که سن کنونی مهم نیست، مهم این است که برنامه مالی تنظیم کرده و با کنترل پیوسته آن و به روز رسانی، فاصله تا اهداف کوتاه و بلندمدت را سنجیده و متر کنید.
آهستگی به معنی رخوت نیست، آهستگی یعنی توقع نداشته باشیم حقوقی که پس از ۱۵ سال کار کردن به یک میلیون تومان در ماه رسیده ظرف یک سال به ده میلیون تومان برسد. اهداف مالی بلند مدت باید پیش چشم شما باشد و به یقین مواهب کوتاه مدت آن به زودی شامل حال شما میشود، اما باید طوری گام برداشت که از این سفر دل زده نشده و آن را به بخش هیجان انگیز زندگیتان تبدیل کنید.(تصورافزایش صفرهای حساب بانکی سرعت خون زیر پوست را افزایش میدهد)
بیماری مزمن مقایسه خودمان با دیگران
شاید این مساله همیشگی بسیاری از شماست و خیلی از اوقات هم به واکنشهای افراطی ختم میشود. مثلا ممکن است خودتان را با فردی که ظاهرا در زمینه شغلی موفقتر است مقایسه کنید. چرا او موفقتر است؟ در ذهن من چه میگذرد؟
من که به دانشگاه بهتری رفتهام.
من که در خانواده با فرهنگی بزرگ شدهام.
من که با هوشترم.......
این مقایسه تا آنجا ادامه مییابد که حس حسادت را در افراد پرورش میدهد و آنقدر قوی میشود که دیگر نمیتواند از پیشرفت دیگران، حتی برادر خود و حتی صمیمیترین دوست خود خوشحال شود و سعی میکند بهصورت نامحسوس توانمندیها یا موفقیتهای آن فرد را زیر سوال ببرد.
بدترین فاز، بیاعتمادی به خود
آنقدر در این راه پیش میرود که شنیدن موفقیتهای مالی دیگران سخت میشود و از اینجا وارد فاز بد بعدی میشود که قضاوت کردن خود میشود. فرد در ابتدا به قضاوت غیر منصفانه دیگران مینشیند و سعی میکند موفقیت آنها را ناچیز جلوه دهد و از اینکه روزگار قابلیتهای او را نمیشناسد گلهمند باشد. این امر منجر به حس حسادت شده و پس از چندی نوک شمشیر به سوی خود فرد بر میگردد و شروع میکند به عیب و ایراد گرفتن از خودش؛ «من حقم همین است، هر کسی لایق همان چیزی است که دارد و من اگر میتوانستم بهتر باشم حتما میشدم.» در اینجاست که نسبت به خودتان و همه بدبین میشوید. شاید برخی اوقات فقط به پر کردن این چندین سال یا چندین ده سال عمرتان فکر میکنید و خلاص و شاید در دیار باقی، مزد رنجهایی را که به خود تحمیل کردهاید بدهند.
ارسال نظر