بودن مسأله نیست؛ چگونه بودن مسأله است
احمد ناصری
تئاتر مشهد این روزها نسبت به سابق رونق خاصی گرفته است و جوان‌های زیادی برای ابراز وجود و دیده شدن در آن تلاش می‌کنند و هرکدام در دل، امیال و آرزوهایی دارند؛ خودشان را در نقطه‌هایی طلایی می‌بینند و تلاش می‌کنند تا به آن نقطه برسند.کافی است نمایشی در پارک ملت اجرا شود و شما دقایقی را جلوی درب اصلی «تئاتر شهر» قدم بزنید تا متوجه شوید شور و شوق جوانان چقدر مهارنشدنی است و همه آمده‌اند تا کار کنند و بر صحنه بدرخشند و یا کار دوستان و هم‌قطاران خود را ببینند.

اما سوال اصلی اینجاست که این استعدادها و پتانسیل‌ها در مشهد چگونه مدیریت می‌شود و چه راهکاری برای جذب آنان وجود دارد؟ آیا آن‌ها باید سرگردان برای خود در سالن‌های مختلف وقت بگذرانند و یا توسط شبه‌استادهای تئاتر مشهدی آموزش ببینند و بدون هدف و آینده رها شوند؟ نمایش هنری است که علاوه بر استعداد ذاتی به توسعه مهارت‌ها و پرورش و شکوفایی توانایی‌ها نیازمند است.کسب مهارت‌ها نیازمند سال‌ها مطالعه و تجربه است که همین امر در جوامع پیشرفته، از اهمیت بسزایی برخوردار است و بر همین اساس، مسئولان و برنامه‌ریزان بلندپایه کشور، برنامه‌ریزی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های لازم را برای پیشرفت این هنر انجام می‌دهند. زیرا می‌دانند که اگر به این امر بپردازند قطعاً در رشد و پرورش نوجوانان تأثیرات مطلوبی خواهد گذاشت و در آینده نیز فرهنگ و اجتماع بهره لازم را از آن خواهد برد و طبیعتاً به ارتقای فرهنگ کشورشان کمک خواهد کرد.

نهادهای آموزش عمومی و خصوصا وزارت آموزش و پرورش می‌توانند این مسأله را دست بگیرند و دراین موارد مفید باشند اما متاسفانه در آن بخش هنوز به طور جدی اقدامی شکل نگرفته و همه چیز در سطح باقی مانده است.
همان‌طور که می‌دانیم نهادینه کردن تئاتر در کشورهای اروپایی از مهدکودک‌ها و مدارس آغاز می‌شود و سازمان‌ها و نهادهای دولتی نیز بخشی از فعالیت‌های فرهنگی خود را به تئاتر جوانان، اختصاص می‌دهند.
برخلاف آن، در کشور ما، متأسفانه، هیچ برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری خاصی، برای آموزش به جوانان وجود ندارد و یا اگر وجود دارد، خروجی آن درست به کار گرفته نمی‌شود و سردرگم رها می‌شود. مشهد صاحب چند دانشکده و مرکز آموزشی هنر و بسیاری مراکز خصوصی آموزش بازیگری است .

تازه به همه این‌ها کارگاه‌های مختلف کارگردانی، نمایشنامه‌نویسی و ... را اضافه کنید که بدون هیچ نظارتی و در فضایی دوستانه و خارج از عرف توسط دانش‌آموختگان مراکز مختلف کشور اداره می‌شوند . اینکه خروجی این موسسات از چه کیفیتی برخوردارند یا اصولا استاندارد و براساس اصولی طبیعی است مدنظر نیست .

آنچه در این میان ذهن انسان را به خود مشغول می‌کند پتانسیل و استعدادهایی است که زیر این بی‌اهمیتی و بی‌کیفیت بودن آموزش هدر می‌رود و تنها فایده‌اش اضافه شدن به صف طویل و بعضا عریض مشتاقان هنری است که متأسفانه انرژی حاصل از آموزش دیدن را در کافی‌شاپ یا گالری‌های مختلف صرف کرده و بدون اضافه کردن چیزی به آینده صرفا روز را شب می‌کنند. به‌نظر می‌رسد وقت آن رسیده که اداره محترم ارشاد اسلامی مشهد از حالت یک اداره ساده بیرون آمده و دست از این بی‌تفاوتی بردارد . آیا وقت آن نرسیده که نهاد متولی فرهنگ دست به فرهنگ‌سازی بزند و بودجه تعیین شده خود را صرف اموری خارج از امور سلبی نماید؟ به زبان ساده‌تر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علاوه بر یک نهاد نظارتی و قانون‌گذار نهاد فرهنگی است .

یعنی باید در این آشفته بازار چوپانی دغدغه‌مند باشد تا نگهبانی عبوس. هدف کلاس‌های به‌وجودآمده در مشهد بیشتر خروجی دادن است تا تئاتر و رشد کردن. بیشتر فارغ‌التحصیل می‌خواهند و به همین ترتیب فقط هزینه‌های زیادی خرج می‌شود و اطلاعات مانند بسته‌های آموزشی فشرده شده به دانشجو ارائه می‌گردد بدون آنکه درکی شکل گیرد و تجزیه و تحلیلی درکار باشد. اما آیا این روند یک فرآیند دانش‌جویی است؟

سرنخ تحول در فضای آلوده به تهدید تئاتر شهرمان نه در دست کارگردانی جوان است که ناگاه با یک تریلوژی عظیم پا به میدان گذارد و چشم‌ها را مشغول خود کند و نه در اختیار جیب متورم یک سرمایه‌گذار . همه چیزش در دست متولیان و صاحب منصبانی است که هنوز نمی‌دانند اصولا تئاتر می‌خواهند یا نه. اگر بناست چراغی روشن باشد و دلی به این روشنی خوش و از پس آن پرده‌ای هر شب باز و بسته شود به چیزی جز دست و پا زدن در افول و تلاش برای بیشتر آماتورشدن نخواهد رسید.
اگر هم بناست چیزی در میان نباشد هم که راه آزموده و سفر بی‌خطر! یک برخورد سلبی دیگر و باز اصرار و آه و ناله مطبوعات و مدتی حرف و بعد هم تمام . انگار نه انگار . خیال کنید نه شهری بود نه تئاتری و نه روحی . مشتی آدم بودیم در هم می‌لولیدیم شب می‌آمد، منتظر صبح می‌شدیم . صبح که می‌شد باز بازی همان بود که بود و دقیقا هنوز مسأله این است. تئاتر این شهر کجا ایستاده است؟