اهداف پوپولیستی  فاز اول هدفمندی یارانه‌ها
محمد ستاری‌فر، کارشناس اقتصادی و معاون سابق رئیس‌جمهور، در دوران اصلاحات بر لزوم استفاده بهینه از ثروت‌های ملی تاکید می‌کند. او وجه غالب استفاده از این منابع را در جهت رشد پایدار، عدالت پایدار و توانمندسازی افراد می‌داند و عنوان می‌کند که رویکرد مردم و دولت در سال‌های اخیر باعث شده که در 30 سال اخیر، بیشترین اتلاف را در سرمایه‌های ملی داشته باشیم. او با نقد هدفمندی یارانه‌ها در فاز نخست، بر هماهنگی با دیگر نهادها در جهت شفاف‌سازی قیمت‌ها تاکید می‌کند.
یکی از موضوع‌هایی که این روزها در خصوص پیامدهای هدفمندی مطرح است، دولت‌گرا‌تر کردن مردم است. گزارش‌هایی وجود دارد که شنیده می‌شود در شهرهای کوچک یا روستاها تمایل به‌کار به‌دلیل دریافت یارانه نقدی کم شده است. این در حالی است که بسیاری بر این باور بودند که این مکانیسم شرایط را بهبود می‌دهد. حتی شما در نامه‌ای که به آقای احمدی‌نژاد نوشتید پس از تبیین جایگاه نفت یکی از روش‌هایی که پیشنهاد دادید همین روش بود.
در بحث‌ها نباید خطای تعمیم رخ دهد. ما اسم هدفمندی یارانه‌ها را در یک جغرافیای باطل به‌کار می‌گیریم درحالی‌که این اسم با عمل اصلا نمی‌خواند. من در نامه بحثی را که باز کردم، به دنبال آن بودم که نشان دهم یارانه چه تعریفی دارد. شما تعریف یارانه را خوب می‌دانید. اگر کالایی ۱۰ تومان تولید شد و دولت بخواهد با قیمت پایین‌تر به مصرف‌کننده برسد، ما‌به‌التفاوت آن را به تولیدکننده می‌پردازد. ما‌به‌التفاوت پرداختی یارانه است. درحالی‌که در خصوص فروش حامل‌ها به پالایشگاه و از آن طرف عرضه آن کشور از یک نفع همگانی محروم می‌شود و مابه‌التفاوتی به صورت نقدی پرداخت نمی‌شود در نامه‌ای که نوشته شد، بحث من این بود که درآمد نفتی ثروت کشور است و این درآمد مشاع به تمامی نسل‌ها تعلق دارد، بنابراین این درآمد باید برای سرمایه‌گذاری بین‌نسلی هزینه شود. این سرمایه‌گذاری یا باید به شکل فیزیکی باشد یا در جهت توسعه انسانی به‌کار گرفته شود. نکته دیگر آنکه نفت برای ایرانیان فرصتی است که باید آن را درک و بازیابی کنند و تخصیص مجدد منابع را انجام دهند. در این بازیابی فرصت اگر نفت مصرفی در داخل با قیمت فوب خلیج‌فارس فروش رود ۱۰۰ دلار می‌ارزد، اما به‌دلیل مصرف در داخل با مثلا قیمت پنج دلار کشور فرصت کسب ۹۵ دلار درآمد اضافی را از دست می‌دهد. این بحث در طبقه‌بندی هزینه فرصت می‌گنجد. بحث هدفمندی یارانه‌ها در ادبیات برنامه سوم و چهارم به دنبال شکل‌گیری چنین درکی بود تا ایرانیان متوجه شوند چقدر مصرف می‌کنند. از اول انقلاب تا همین الان ما ایرانی‌ها نسبت به انرژی حساسیت زیاد نداریم. به عبارت دیگر، انرژی برای ما تقریبا کالای رایگان بود. برای بانک جهانی عجیب بود که ایرانیان در زمستان بخاری روشن می‌کنند و با یک لباس ساده راه می‌روند، در تابستان زیر کولر با پتو می‌خوابند. این رفتارها به‌دلیل آن است که ایرانی‌ها یک احساس ثروت بادآورده دارند که این ثروت دست دولت است و باید آن را گرفت و خرج کرد. از آن طرف دولت هم احساس می‌کند این ثروتی که در دست دارد خود باید خرج کند. این دو رویکرد موجب شده که در ۳۰ سال گذشته ما صاحب کارنامه بدی در استفاده و صیانت از این ثروت باشیم. ما به‌دلیل همین روحیه ثروت‌ها را بر باد داده‌ایم. بیکاری و تنبلی خود را نیز تعمیق کرده‌ایم.
چه راهی در استفاده از این ثروت وجود دارد؟
در استفاده از این ثروت دو راه وجود دارد، یا زیر زمین بماند یا اگر از زیر زمین استخراج شود الزامات آن رعایت شود. در واقع در این نقل و انتقال و تغییر نگاه به ثروت ملی الزاماتی وجود دارد. ثروت را صرف بهبود محیط زیست، حمل‌ونقل کشور و... کنیم تا علاوه‌بر مصرف کمتر صاحب آرامش و آسایش شویم. اما به‌دلیل تغییر نکردن نگاه الان به جایی رسیده‌ایم که نه آرامش داریم و نه آسایش. دنیا می‌گوید چرا ایرانی‌ها از این منبع مهم و اقتصادی خوب استفاده نکردند. ارزش این منبع خدادادی در سال ۱۳۹۱ حدود ۲۰۰ میلیارد دلار بوده است. ۱۱۰ میلیارد دلار آن حاصل فروش به خارج بوده و ۹۰ میلیارد دلار در داخل استفاده شده است. سوال این است که ایرانی‌ها با این ۲۰۰ میلیارد دلار ثروتی که خدا به آنها داده و خودشان هیچ نقشی در تولید آن نداشته‌اند، چگونه خود را سامان داده‌اند؟ آیا سامان داده شدن به بهترین وجه بوده است؟ آیا با این ۲۰۰ میلیارد دلار نمی‌شد بهترین زندگی را داشته باشیم؟ باور کنید نحوه برخورد با این منابع ظلم به خودمان است. وجه غالب آن باید رشد پایدار، عدالت پایدار و توانمندسازی افراد باشد. کمک مستقیم باید برای ازکارافتادگان معنا پیدا کند. خدا را شاهد می‌گیرم اگر این ۲۰۰ میلیارد دلار در اختیار بی‌هنران کشورهای جهان سوم بود بهتر از این کار می‌کردند. بعد مدعی می‌شویم هیچ‌کس در دنیا جرات نداشت مانند ایران هدفمندی را اجرا کند. دنیا کجا است؟ ترکیه وقتی خواست قیمت‌ها را اصلاح کند بدون داشتن منابع این کار را کرد، اما ما با ۲۰۰ میلیارد دلار ثروت این کار را انجام دادیم تا در صورت کاستی‌ها کسی جا نماند و از محل اصلاح قیمت آسیب جدی نبیند و وارد کاروان توسعه شود. بنابراین اگر دنبال الگوی موفق هستیم باید به ترکیه نگاه کنیم نه کشوری که با ۲۰۰ میلیارد دلار منابع یک طرح را اجرا کرده است. قیمت‌ها را افزایش داده‌ایم و باز به همه بازمی‌گردانیم. اینکه مدیریت هدفمند نیست. پس از چند سال اکثر موافقان دیروز آن را نقد می‌کنند. با یک بازی مسائل ارزشی و اخلاقی را هم زیر سوال می‌بریم.
یعنی یارانه‌ها در فاز اول هدفمند نشده است؟
اطلاق هدفمندی یارانه‌ها به این طرح، ظلم به نام هدفمندی است. ما هیچ چیزی را هدفمند نکردیم. این کارهایی که ما در این دو، سه سال گذشته کردیم جز اینکه در همه حوزه‌ها پول بریزیم، اثر دیگری نداشته است. به خاطر بنزین غیراستاندارد اکثر شهرها آلوده است؛ درحالی‌که قرار بود با اجرای این طرح اتفاقاتی در جهت عکس آنچه الان است رخ دهد. قرار بود منابع حاصله به بهبود کیفیت زندگی کمک کند اما آیا کسی این احساس را پیدا کرده است؟ اگر یادتان باشد در اوایلی که هدفمندی اعلام شد یک تعدادی از جناح‌های کارگر شهری یک کمی رضایت داشتند بعد بی‌تفاوت شدند و حتی در برخی مناطق این طرح به ضدخود تبدیل شده است. یعنی می‌گویند یارانه را پرداخت نکنید قیمت‌ها را به سطح قبل بازگردانید.
برخی متفکران می‌گویند در کشورهای در حال توسعه در کنار مباحث نظری روش نیز مهم است. آیا اقتصاد ایران ظرفیت تحقق اهداف تعیین‌شده در مسیر هدفمندی را دارد؟
هر کسی یک ایده دارد. بعضی مواقع این ایده‌ها تکامل می‌یابد و تبدیل به یک منظر می‌شود. اگر با این منظر همه همراهی ‌کنند تبدیل به یک نگاه عمومی می‌شود. چشم‌انداز از این فرآیند بیرون می‌آید. بحث یارانه‌ها یک دغدغه چندین‌ساله بوده، در دولت، مجمع تشخیص مصلحت، سران قوا، نهاد رهبری بحث شده و نهایتا اجماع بر انجام این کار بوده و بر اساس سیاست‌های کلی یک برنامه تهیه شده است. این موضوع دیگر تئوری نیست یک راهبرد است که اتفاقا تبدیل به قانون شد، آنچه تبدیل به قانون می‌شود، گسترده‌تر از تئوری است و باید دنبال شود.
آیا امکان اجرای قانون بود؟
بحث قانون نبود تغییر نگاه است، بنا بود حساب و کتاب نفت از دولت و ملت جدا شود. برای مثال در دو رویکرد در برنامه چهارم بود. رویکرد اول بحث بودجه بود که در آذر ماه باید به مجلس ارائه می‌شد و برای امور جاری بود. رویکرد دوم تبدیل درآمد نفت به یک ثروت بین‌نسلی بود که در خرداد‌ماه به اطلاع عموم می‌رسید. قرار بود تغییر رویکرد در قالب دو قانون متجلی شود. اتفاقاتی که در برنامه چهارم و مجلس وقت افتاد بر هم زدن این دو نگاه بود. مافیا از یک ساختار و بودجه نفتی بیرون می‌آید. برای جلوگیری از این گونه عارضه‌ها باید جداسازی صورت می‌گرفت. وقتی نفت در دست دولت‌ها باشد انگیزه برای تغییر روندها به وجود نمی‌آید و دولت‌ها دچار عارضه کوته‌نگری می‌شوند. برای آنکه چنین اتفاقی رخ ندهد باید اجماع عمومی رخ دهد به همین دلیل بود که چشم‌انداز و سیاست‌های کلی به امضای رهبری رسید، اما با وجود چنین اقداماتی وابستگی به نفت در بودجه زیادتر شد. برای همین است که می‌گویم هدف تغییر نگاه بود.
آنچه در قالب هدفمندی یارانه‌ها انجام شد، حرکت در مسیری که اشاره دارید، نبود؟
کاری که شد، بدون مبنا، هدف و برنامه بود. سامان و سازمان اجرای مشخصی نداشت و به گمان من فقط با اهداف پوپولیستی اجرا شد. به همین دلیل به نظام تولید، قیمت‌گذاری و حتی حمایت از گروه‌های درآمدی ضربه زد.
این حرف را به چه استنادی می‌گویید؟
وقتی یک طرحی سامان مشخص ندارد رویه‌ها مرتبا تغییر می‌کند. برای مثال مرکز آمار یک هزینه هنگفت کرد و اطلاعات درآمدی خانوارها را جمع‌آوری کرد. قرار بود بر اساس این طرح خوشه‌بندی درآمدی شود نتیجه این خوشه‌بندی به گونه‌ای بود که با اعتراض و شگفتی افراد زیادی روبه‌رو شد. برای نمونه گفته می‌شد صاحب یک بازار معروف کشور با راننده خود در یک خوشه قرار گرفته است. پس از اعتراض زیاد خوشه‌بندی کنار گذاشته شد درحالی‌که برای این طرح هزینه قابل ملاحظه‌ای شده بود. این اقدام در حالی انجام شد که اطلاعات پنج میلیون نفر از افراد کشور در سازمان‌های بیمه‌ای و حمایتی وجود دارد، اما اصلا از این اطلاعات استفاده نشد و یارانه به صورت مساوی میان ثبت‌نام‌کنندگان در حال توزیع است. این چه اقدام هدفمندی است که همه افراد فقیر و غنی یکسان یارانه دریافت می‌کنند. نکته دوم در خصوص نحوه توزیع است. دولت می‌گوید ۷۴ میلیون نفر یارانه می‌گیرند درحالی‌که وقتی ترکیب جمعیتی کشور را بررسی کنید مشخص می‌شود نزدیک به پنج میلیون نفر در خارج از کشور ساکن هستند و حداقل چند میلیونی در داخل یارانه نمی‌گیرند، بنابراین چگونه آقایان مدعی هستند به ۷۴ میلیون یارانه می‌دهند. واقعا یک میلیون نفر در ایران یارانه نمی‌گیرند؟ مشاهده من می‌گوید این رقم بیشتر است. دولت جدید با این طرح چگونه باید برخورد کند؟
رویکرد حاکم در این چند سال رکود را عمیق‌تر کرده، بیکاری افزایش یافته است و ضعف مدیریتی موجب تشدید رویه‌های رانتی در اقتصاد ایران شده است. بنابراین در شرایطی که طبقه متوسط به طبقه فقیر کشیده شده، قطع یارانه شرایط را بدتر می‌کند. البته این سخن به معنای آن نیست که این رویه خوب است، اتفاقا شکل اجرا بد بوده. اما روش پرداخت یارانه را می‌توان با عادات مضر مقایسه کرد. نمی‌توان به صورت یکباره و شوک‌آور وادار کرد فردی عادات مضر را کنار بگذارد؛ باید در یک فرآیند این اتفاق رخ دهد. در خصوص پرداخت نقدی نیز باید رویه اصلاح تدریجی باشد. با نظم، انضباط، بردباری و با تفاهم و توانمندسازی باید در این مسیر گام برداشت.
اما منابع هدفمندی به‌دلیل کسری‌ای که دارد موجب شکل‌گیری چالش‌های جدی‌تری نمی‌شود؟
دولت باید اقدامات خود را به دو دسته عاجل و میان‌مدت دسته‌بندی کند. معیشت مردم باید در دسته عاجل قرار گیرد. رک بگویم نمی‌توان یارانه بخش عمده‌ای را که با تورم بالای ۳۰ درصد دست به گریبان است و به فقر نشسته حذف کرد. حتی باید تلاش کرد رقم یارانه را اضافه کرد.
فکر می‌کنید چه تعداد یارانه نمی‌گیرند؟
اگر پنج میلیون نفر ایرانیان خارج از کشور را مستثنی کنیم بسیاری از ایرانیان داخل هم یارانه نمی‌گیرند. برداشت من این است که ۱۰ میلیون نفر در داخل نیز یارانه نقدی دریافت نمی‌کنند. بنابراین اگر آمار بازبینی شود و حدود ۱۴ میلیون نفر حذف شوند به یکباره منبع زیادی آزاد می‌شود که می‌تواند به کمک دولت در ابتدای کار بیاید.
در میان‌مدت چه کاری باید صورت بگیرد؟
در میان‌مدت باید به سمت اصلاح قیمت‌های انرژی و توسعه حمل‌ونقل عمومی برود. در کنار آن تامین اجتماعی را چابک کند تا تور ایمنی برای دهک‌های کم‌درآمد ایجاد شود.
درخصوص فاز دوم چه نظری دارید
با توجه به چالش‌های گذشته موضوعات باید اصلی و فرعی شود. هدفمندی فهم مشترک می‌خواهد. دولت بعدی باید ابتدا با نهادی دیگر به یک استنباط واحد برسد. استنباط واحد کمک می‌کند که نظام قیمت‌گذاری در فاز دوم شفاف‌تر شود. برای مثال اگر قرار باشد قیمت بنزین افزایش یابد باید نحوه هزینه‌کرد آن به درستی تبیین و روشن شود. زیرا لازم است که یک درک مشترک شکل بگیرد که قرار است چه میزان از منابع صرف محیط زیست، چه میزان صرف توانمندسازی و امور دیگر شود. برای این کار و اصلاح سامان و سازمان هدفمندی دولت بعدی وقت می‌خواهد. زیرا در طول اقدامات باید در حوزه‌های دیگر نیز اصلاحات
انجام دهد.