صادرات غیرنفتی؛ شاید وقتی دیگر
امیر شهلا
میگویند دزدی مشغول ارّه کردن کرکرههای فلزی مغازهای بود که مردی از آن حوالی میگذشت و از او پرسید چه میکند؟ سارق با طمأنینه جواب داد: مشغول نواختن ویولون هستم. مرد دوباره پرسید: پس صدایش کو؟ و پاسخ شنید: صدایش فردا درخواهد آمد!حکایت افت صادرات غیرنفتی ما، حکایتی مشابه همین داستان است. از روزهایی میگویم که دلارهای سرشار نفتی، آنچنان سهل و سریع حاصل میشد که کسی گوشش به اهمیت صادرات غیرنفتی بدهکار نبود. چراکه وقتی میشد در ازای یک بشکه نفت خام، ١٢٠دلارِ مفت و مجانی عایدی داشت، چه نفعی برایشان داشت تا برای صادرات یک سِنت یک سِنت محصولات غیرنفتی جوش بزنند و جامه بِدرند؟اکنون اما صدای ویولونی که آقایان با درآمدهای افسانهای طلای سیاه نواختند، درآمده و تا سالها، چه دولت مهرورز یا اصلاحطلب بر سرکار باشد و چه اصولگرا یا اعتدالی، همین آش و همین کاسه ادامه خواهدداشت.
میگویند دزدی مشغول ارّه کردن کرکرههای فلزی مغازهای بود که مردی از آن حوالی میگذشت و از او پرسید چه میکند؟ سارق با طمأنینه جواب داد: مشغول نواختن ویولون هستم. مرد دوباره پرسید: پس صدایش کو؟ و پاسخ شنید: صدایش فردا درخواهد آمد!حکایت افت صادرات غیرنفتی ما، حکایتی مشابه همین داستان است. از روزهایی میگویم که دلارهای سرشار نفتی، آنچنان سهل و سریع حاصل میشد که کسی گوشش به اهمیت صادرات غیرنفتی بدهکار نبود. چراکه وقتی میشد در ازای یک بشکه نفت خام، ١٢٠دلارِ مفت و مجانی عایدی داشت، چه نفعی برایشان داشت تا برای صادرات یک سِنت یک سِنت محصولات غیرنفتی جوش بزنند و جامه بِدرند؟اکنون اما صدای ویولونی که آقایان با درآمدهای افسانهای طلای سیاه نواختند، درآمده و تا سالها، چه دولت مهرورز یا اصلاحطلب بر سرکار باشد و چه اصولگرا یا اعتدالی، همین آش و همین کاسه ادامه خواهدداشت.
امیر شهلا
میگویند دزدی مشغول ارّه کردن کرکرههای فلزی مغازهای بود که مردی از آن حوالی میگذشت و از او پرسید چه میکند؟ سارق با طمأنینه جواب داد: مشغول نواختن ویولون هستم. مرد دوباره پرسید: پس صدایش کو؟ و پاسخ شنید: صدایش فردا درخواهد آمد!حکایت افت صادرات غیرنفتی ما، حکایتی مشابه همین داستان است. از روزهایی میگویم که دلارهای سرشار نفتی، آنچنان سهل و سریع حاصل میشد که کسی گوشش به اهمیت صادرات غیرنفتی بدهکار نبود. چراکه وقتی میشد در ازای یک بشکه نفت خام، ١٢٠دلارِ مفت و مجانی عایدی داشت، چه نفعی برایشان داشت تا برای صادرات یک سِنت یک سِنت محصولات غیرنفتی جوش بزنند و جامه بِدرند؟اکنون اما صدای ویولونی که آقایان با درآمدهای افسانهای طلای سیاه نواختند، درآمده و تا سالها، چه دولت مهرورز یا اصلاحطلب بر سرکار باشد و چه اصولگرا یا اعتدالی، همین آش و همین کاسه ادامه خواهدداشت.
در سالهای پایانی دولت دهم هم، اگر رغبتی به صادرات و توجهی به بازارهای هدف شد، از سر بزک دوزکی بود که دولتِ فربه شده از پول نفت، برای صادرکنندگان کشور پیش آورده بود. من و شما هم اگر بودیم، ما به التفاوت ارز ارزان قیمت واردات (حدود١٢٢٠تومان) با ارز آزاد ناشی از صادرات (حدود٣٥٠٠تومان) قلقلکمان میداد تا به صادرات بیشتر بیندیشیم، اما وقتی کفگیر به ته دیگ خورد و دوران ماهعسل دولت با پولِ نفت به پایان رسید و سوبسیدِ پنهان، از روی کالاهای صادراتی برداشته شد، دیگر رغبتی و مزیتی باقی نبود که به عشق آن، بازار صادرات، رونق گذشتهاش را داشته باشد و همچنان جمعی را به خویش مشغول دارد!سوای اینها، سالها تحریمِ دمادمِ تکنولوژی و فناوری و دانش روز، چه چیزی برای تولیدکننده ما باقی گذاشته که او قادر باشد در بازار هدف صادراتی با رقبای جان سختِ جهانیاش پنجه بیندازد و توانِ فروش کالایش را در رقابت با مشابه خارجیاش داشته باشد؟ اگر کالاهای خام و انحصاریمان (پسته و زعفران) را که هنوز هم، دست بالا را در بازارهای جهانی دارند از سبد کالاهای صادراتی کشور خارج کنیم، دیگر کالایی برای صادرات نمانده که دنبال بازاری برای فروششان باشیم. کدام فولاد، کدام سیمان، کدام روغن نباتی و قند و شکر و کدام مرغ و تخممرغ؟! سوگمندانه باید گفت ما امروز مزیتی برای صادرات فرش دستباف مظروفات چینی، ماشینآلات، خدمات و نرمافزار نداریم که حالا عزادار افت بیش از پیش آمار صادراتمان باشیم.کشوری که میانگین تعرفه وارداتش به بهانه حمایت از تولید، نسبت به اکثر کشورهای دنیا بالاتر است، دیگر قادر به صادرات نخواهدبود و بهای تمامشده تولیدش، آنقدر گران و غیررقابتی میشود که خیلی زور بزند، خواهد توانست با دوپینگ تعرفه، کالایش را در بازار داخل به فروش برساند. تأسفبارتر اینکه هرسال، خشتی بر خشتهای گذشته دیوار تعرفهها افزوده میشود تا همین تولید نیمبندی که صدها هزار فرصت شغلی را به خود مشغول کرده، سراپا بماند و به خاموشی نینجامد!
ادغام وزارت صنایع و معادن با بازرگانی، شاید تیر خلاص بر پیکر نحیف و رنجور تجارت این کشور بود. کم نیستند آنهایی که تنها نتیجه این ادغام را، بیمتولی ماندن حوزه تجارت و بازرگانی تفسیر میکنند. شاید اقتصادمقاومتی، اقدام و عمل، نقطه پایانی باشد بر این همه آشفتگی و سراسیمگی موجود در فضای تجارت کشور. شاید احیای مجدد مشوقهای صادراتی، ایجاد واحدهای تولیدی صادراتمحور، رونق بخشی به تولید بدون کارخانه، کاهش مجدد سودتسهیلات صادرکنندگان، اعمال معافیتهای مالیاتی در کل فرایند صادرات (تولید، ترانزیت، ترخیص و...) و در یک کلام، پیداشدن اراده معطوف به عمل بتواند نقشه راهِ صادراتی کشور را در پنج سال آینده، رو به ترمیم و بهبود پیش بَرَد. هرچند اوضاع و احوال خراسان رضوی، همین حالا هم در قیاس با اعداد و ارقام کشوری، قابل قبول و میانگین افت صادرات غیرنفتی استان از آمار ملی پایینتر است، اما اگر صادرات را به عنوان حلقه اصلی رشد و تحرک اقتصادی یک ملت قبول داشته باشیم، تا رسیدن به نقطه اطمینانبخش تجارت خارجی، راهی بسیار داریم که برای پیمودناش، عزمی جدی و ارادهای ملی احتیاج است. به کارگری نیاز داریم که باکیفیت تولید کند، تولیدکنندهای میخواهیم که ارزان و رقابتی صادر کند و آخر از همه، دولتی لازم است که با شهامت و تهور، هرکجا کارگر و تولیدکنندهاش کم آوردند، به کمک بیاید و تسهیلگر تولید ارزان و رقابتی در کشور باشد. چنین باد.
میگویند دزدی مشغول ارّه کردن کرکرههای فلزی مغازهای بود که مردی از آن حوالی میگذشت و از او پرسید چه میکند؟ سارق با طمأنینه جواب داد: مشغول نواختن ویولون هستم. مرد دوباره پرسید: پس صدایش کو؟ و پاسخ شنید: صدایش فردا درخواهد آمد!حکایت افت صادرات غیرنفتی ما، حکایتی مشابه همین داستان است. از روزهایی میگویم که دلارهای سرشار نفتی، آنچنان سهل و سریع حاصل میشد که کسی گوشش به اهمیت صادرات غیرنفتی بدهکار نبود. چراکه وقتی میشد در ازای یک بشکه نفت خام، ١٢٠دلارِ مفت و مجانی عایدی داشت، چه نفعی برایشان داشت تا برای صادرات یک سِنت یک سِنت محصولات غیرنفتی جوش بزنند و جامه بِدرند؟اکنون اما صدای ویولونی که آقایان با درآمدهای افسانهای طلای سیاه نواختند، درآمده و تا سالها، چه دولت مهرورز یا اصلاحطلب بر سرکار باشد و چه اصولگرا یا اعتدالی، همین آش و همین کاسه ادامه خواهدداشت.
در سالهای پایانی دولت دهم هم، اگر رغبتی به صادرات و توجهی به بازارهای هدف شد، از سر بزک دوزکی بود که دولتِ فربه شده از پول نفت، برای صادرکنندگان کشور پیش آورده بود. من و شما هم اگر بودیم، ما به التفاوت ارز ارزان قیمت واردات (حدود١٢٢٠تومان) با ارز آزاد ناشی از صادرات (حدود٣٥٠٠تومان) قلقلکمان میداد تا به صادرات بیشتر بیندیشیم، اما وقتی کفگیر به ته دیگ خورد و دوران ماهعسل دولت با پولِ نفت به پایان رسید و سوبسیدِ پنهان، از روی کالاهای صادراتی برداشته شد، دیگر رغبتی و مزیتی باقی نبود که به عشق آن، بازار صادرات، رونق گذشتهاش را داشته باشد و همچنان جمعی را به خویش مشغول دارد!سوای اینها، سالها تحریمِ دمادمِ تکنولوژی و فناوری و دانش روز، چه چیزی برای تولیدکننده ما باقی گذاشته که او قادر باشد در بازار هدف صادراتی با رقبای جان سختِ جهانیاش پنجه بیندازد و توانِ فروش کالایش را در رقابت با مشابه خارجیاش داشته باشد؟ اگر کالاهای خام و انحصاریمان (پسته و زعفران) را که هنوز هم، دست بالا را در بازارهای جهانی دارند از سبد کالاهای صادراتی کشور خارج کنیم، دیگر کالایی برای صادرات نمانده که دنبال بازاری برای فروششان باشیم. کدام فولاد، کدام سیمان، کدام روغن نباتی و قند و شکر و کدام مرغ و تخممرغ؟! سوگمندانه باید گفت ما امروز مزیتی برای صادرات فرش دستباف مظروفات چینی، ماشینآلات، خدمات و نرمافزار نداریم که حالا عزادار افت بیش از پیش آمار صادراتمان باشیم.کشوری که میانگین تعرفه وارداتش به بهانه حمایت از تولید، نسبت به اکثر کشورهای دنیا بالاتر است، دیگر قادر به صادرات نخواهدبود و بهای تمامشده تولیدش، آنقدر گران و غیررقابتی میشود که خیلی زور بزند، خواهد توانست با دوپینگ تعرفه، کالایش را در بازار داخل به فروش برساند. تأسفبارتر اینکه هرسال، خشتی بر خشتهای گذشته دیوار تعرفهها افزوده میشود تا همین تولید نیمبندی که صدها هزار فرصت شغلی را به خود مشغول کرده، سراپا بماند و به خاموشی نینجامد!
ادغام وزارت صنایع و معادن با بازرگانی، شاید تیر خلاص بر پیکر نحیف و رنجور تجارت این کشور بود. کم نیستند آنهایی که تنها نتیجه این ادغام را، بیمتولی ماندن حوزه تجارت و بازرگانی تفسیر میکنند. شاید اقتصادمقاومتی، اقدام و عمل، نقطه پایانی باشد بر این همه آشفتگی و سراسیمگی موجود در فضای تجارت کشور. شاید احیای مجدد مشوقهای صادراتی، ایجاد واحدهای تولیدی صادراتمحور، رونق بخشی به تولید بدون کارخانه، کاهش مجدد سودتسهیلات صادرکنندگان، اعمال معافیتهای مالیاتی در کل فرایند صادرات (تولید، ترانزیت، ترخیص و...) و در یک کلام، پیداشدن اراده معطوف به عمل بتواند نقشه راهِ صادراتی کشور را در پنج سال آینده، رو به ترمیم و بهبود پیش بَرَد. هرچند اوضاع و احوال خراسان رضوی، همین حالا هم در قیاس با اعداد و ارقام کشوری، قابل قبول و میانگین افت صادرات غیرنفتی استان از آمار ملی پایینتر است، اما اگر صادرات را به عنوان حلقه اصلی رشد و تحرک اقتصادی یک ملت قبول داشته باشیم، تا رسیدن به نقطه اطمینانبخش تجارت خارجی، راهی بسیار داریم که برای پیمودناش، عزمی جدی و ارادهای ملی احتیاج است. به کارگری نیاز داریم که باکیفیت تولید کند، تولیدکنندهای میخواهیم که ارزان و رقابتی صادر کند و آخر از همه، دولتی لازم است که با شهامت و تهور، هرکجا کارگر و تولیدکنندهاش کم آوردند، به کمک بیاید و تسهیلگر تولید ارزان و رقابتی در کشور باشد. چنین باد.
ارسال نظر