نگاهی به انتخابات مهم فدراسیون فوتبال در سال۹۵
برتری بیم بر امید
![برتری بیم بر امید](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/M2E4ZjMwMmNj/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RabmAw6VAw9t5kt7TZyzEhnm/.jpg)
هوای تازهای در کار نیست
در پایان مهلت نامنویسی نامزدها، خبر رسید که علی کفاشیان از نامنویسی در انتخابات فدراسیون فوتبال انصراف داده و به این ترتیب قطعا رئیس بعدی، کسی غیر از او خواهد بود. دو نکته مهم اما، این گزاره را به چالش میکشند و ادامه وضعیت موجود در فدراسیون فوتبال را محتملتر میکنند. نخست آنکه شخص کفاشیان یک روز بعد از پایان زمان نامنویسی مدعی شد اگر اساسنامه فدراسیون فوتبال به تصویب هیات دولت برسد، او حاضر است بار دیگر در انتخابات فدراسیون برای تصدی پست ریاست تلاش کند! وزارت ورزش اخیرا مدعی شده اساسنامه فعلی فدراسیون در سال86 به تصویب هیات وزیران نرسیده و فاقد وجاهت قانونی است. این در حالی است که اعضای کمیته انتقالی فدراسیون که در آن زمان نگارش اساسنامه جدید را بر عهده داشتند، این ادعا را خلاف واقع عنوان میکنند. دومین مسالهای که حذف کلی کفاشیان از ساختار مدیریتی فوتبال ایران را بعید میکند، گنجانده شدن نام او در برنامههای دو نامزد بعدی پست ریاست فدراسیون است. گفته میشود مهدی تاج و مصطفی آجورلو که از قضا جزو گزینههای پرشانس پیروزی در انتخابات هم هستند، در نظر دارند بعد از کسب کرسی ریاست، از علی کفاشیان بهعنوان نایبرئیس اول سود ببرند! این طرح علاوه بر آنکه باعث میشود نام کفاشیان اعضای مجمع را برای رای دادن به آنها ترغیب کند، در نهایت باعث حفظ سایه رئیس بر تشکیلات فدراسیون فوتبال هم خواهد شد. واقعا چقدر احتمال دارد اگر تاج یا آجورلو به ریاست فدراسیون فوتبال دست پیدا کنند، طرز تفکر و چارچوب تئوریک این مجموعه دستخوش تغییر شود؟گذشته از تمام اینها نباید فراموش کنیم کفاشیان در آخرین ماههای دوره دوم ریاستش بر فدراسیون فوتبال موفق شد یک کرسی نایبرئیسی در کنفدراسیون فوتبال آسیا به دست بیاورد. آنچه حالا باعث شده او با قاطعیتی کمتر دیده شده خطاب به رسانهها بگوید اگرچه در انتخابات ثبت نام نکرده، اما از فوتبال «حذف شدنی» نیست!
دور باطل
به نامزدها که نگاه میکنیم، برتری بیم بر امید ملموس است. اگر شرایط فعلی تا زمان برگزاری انتخابات پابرجا بماند، شاید باید از مهدی تاج بهعنوان یکی از بختهای اصلی پیروزی یاد کرد. این اتفاق اما چه کمکی به کلیت فوتبال کشور خواهد کرد؟ مگر نه این است که تاج سالهاست در فوتبال ایران سمتهای کلیدی دارد و تصمیمات اثرگذار میگیرد؟ الان به چه باید دلخوش باشیم؛ به اینکه تاج مهارتی داشته که در پست نایبرئیسی نمیتوانسته بروزش بدهد و برای نشان دادن آن، حتما به چنین ارتقای درجهای محتاج بوده است؟ در این سالها با او چه تغییرات کیفی مهم و ملموسی در برگزاری مسابقات لیگ رخ داده است؟ چقدر حرفهایتر شدهایم و چقدر رو به جلو رفتهایم؟ بیایید از آخر به اول مرور کنیم؛ همین امروز چنددرصد از هواداران پرسپولیس و استقلال دقیقا میدانند برای تماشای مسابقات تیمهای محبوبشان چطور باید راهی ورزشگاه شوند؟ آیا بلیت مجانی است؟ آیا اینترنتی است؟ آیا ارزان است؟ آیا همانطور که ماهها قبل گفته بودند، طبقه دوم صندلیگذاری میشود؟ آیا حضور در این طبقه غیرقانونی است؟ از اینها که بگذریم، میرسیم به سرفصلهای بسیار مهمی مثل حق پخش تلویزیونی و تبلیغات محیطی؛ واقعا مهدی تاج به خودش در این زمینه چه نمرهای میدهد؟ چرا بعد از چند سال دریافت حقپخش -ولو ناچیز- ناگهان سازمان صداوسیما توانست جلوی این پرداختی حیاتبخش به فوتبال را بگیرد؟ چرا مجری تبلیغات محیطی نتوانست به قراردادش با سازمان لیگ عمل کند؟ مدیر ارشد مجموعهای با این همه نقطه ابهام و علامت سوال، چطور برای تصدی پستی مهمتر و کلیدیتر دورخیز میکند؟در سمت دیگر میز انتخابات، به عزیزمحمدی نگاه میکنیم؛ به مردی که حتما در کارنامه او هم مثل مهدی تاج نکات مثبتی وجود دارد، اما پارامترهای منفی را هم نمیتوان نادیده گرفت. بیشتر از هر چیز دیگر عزیزمحمدی را با کیفیت حضورش در مسند ریاست سازمان لیگ به جا میآوریم؛ جایی که او مبتکر طرحهایی مثل تعیین سقف قرارداد برای بازیکنان فوتبال و یا منع جذب دروازهبانهای خارجی بود. این طرحها عمدتا شکست خوردند و هزینههای گزافی را هم به فوتبال ایران وارد آوردند. حالا با چنین عقبهای چطور میشود فرمان فوتبال ایران را به او سپرد و به پیشرفت فکر کرد؟ دیگرانی هم هستند البته؛ از مصطفی آجورلو که مدیریت پرحاشیهاش در باشگاه استیلآذین با چاشنی اخراج علی کریمی در اذهان باقی مانده، تا عزیزی خادم که هیچکس هیچوقت متوجه نشد چطور سر از جایگاه فعلیاش درآورده و به دنبال چیست؟ رئیس هیات فوتبال اصفهان را با انبوهی از مشکلات بومی و محلی میبینیم که حالا برای ریاست در سطح ملی دورخیز کرده است و البته نگاهمان به معظمینیا معطوف میشود که اسمش از زمان برگزاری مزایدههای نافرجام پرسپولیس و استقلال مطرح شد و حالا در قالبی متفاوت به میان آمده است. در این وضعیت آنچه بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میکند این است که دل بستن به آیندهای متفاوت با نامزدهای فعلی، کمی دور از ذهن و خوشبینانه به نظر میرسد.
سرنوشت مبهم کیروش
انتخابات فدراسیون فوتبال اما از زاویهای دیگر هم کلیدی مینماید؛ آنجا که کارلوس کیروش استعفانامهای را با تاریخ برگزاری همین انتخابات تحویل فدراسیون فوتبال داده است. خواسته کیروش روشن است. او قصد دارد دست رئیس بعدی را باز بگذارد تا در صورتی که ضوابط کاری طرفین با هم جور نبود، به مسالمتآمیزترین شکل ممکن به دوران این همکاری پایان بدهد. آنچه مسلم به نظر میرسد اما این است که قاطبه هواداران فوتبال به تداوم همکاری با این مربی بینالمللی علاقهمند هستند و دلشان میخواهد دوران کیروش در فوتبال ایران ادامه داشته باشد. حقیقت آن است که استخدام یک مربی در سطح او همیشه برای فوتبال ما کار سختی بوده است. به ویژه حالا که سرمربی تیم ملی 5سال تجربه حضور در کشورمان را در کارنامه دارد و به خوبی با زیر و بالای کار در ایران آشناست، مرخص کردن او میتواند یک «خط قرمز» اساسی پیش پای نامزدهای کرسی ریاست فدراسیون باشد. هرچه هست اما امیدواریم سخت به دست آمده آسان از دست نرود و بهویژه در این مقطع که فوتبال ملی ایران در آستانه یک تغییر نسل اساسی است، تصمیمات خردمندانهای اتخاذ شود. هنوز فراموش نکردهایم روزگاری را که بزرگان فدراسیون با خرد جمعی به انتخاب مربی خارجی رسیدند و بعد امیر قلعهنویی را بهعنوان سرمربی تیم ملی معرفی کردند! بعضی تصمیمات در تاریخ ماندگار خواهند بود.
ارسال نظر