بررسی شرایط سواد در ایران
اکنون در آستانه ماه مهر قرار داریم و از روزها پیش تحقیقات خانوادهها برای آگاهی از کیفیت مدارس و خدمات آنها آغاز شده بود، اغلب خانوادهها تلاش دارند بهرغم هزینههای گوناگون، فرزندان خود را در مدارس خوشنامتری ثبتنام کنند و در کنار آن هزینههای دیگری را نیز برای کلاسهای متفرقه و تهیه وسایل کمک آموزشی پرداخت کنند. فروشگاههای نوشتافزار نیز این روزها سرشار از جمعیت دانشآموزانی است که خود را برای بازگشت به مدارس آماده میکنند. مادران و پدرانی که در روزگار خود حق انتخاب چندانی برای مدل مداد، خودکار و دفتر نداشتند، در اینجا فرزندانشان را برای انتخاب هرچه بهتر همراهی میکنند و بچهها اگرچه در روزهای نخست برای این خریدهای تازه خشنود هستند، اما بهزودی ساعتهای متمادی کلاس و درس و مشق شکایتشان را بهدنبال خواهد داشت.
اکنون در آستانه ماه مهر قرار داریم و از روزها پیش تحقیقات خانوادهها برای آگاهی از کیفیت مدارس و خدمات آنها آغاز شده بود، اغلب خانوادهها تلاش دارند بهرغم هزینههای گوناگون، فرزندان خود را در مدارس خوشنامتری ثبتنام کنند و در کنار آن هزینههای دیگری را نیز برای کلاسهای متفرقه و تهیه وسایل کمک آموزشی پرداخت کنند. فروشگاههای نوشتافزار نیز این روزها سرشار از جمعیت دانشآموزانی است که خود را برای بازگشت به مدارس آماده میکنند. مادران و پدرانی که در روزگار خود حق انتخاب چندانی برای مدل مداد، خودکار و دفتر نداشتند، در اینجا فرزندانشان را برای انتخاب هرچه بهتر همراهی میکنند و بچهها اگرچه در روزهای نخست برای این خریدهای تازه خشنود هستند، اما بهزودی ساعتهای متمادی کلاس و درس و مشق شکایتشان را بهدنبال خواهد داشت.
دانشآموزان این سالها ساعتهای کمتری را صرف تفریح و تمرین میکنند، زندگی آنها در ۹ ماه مدارس تلاشی ممتد برای خواندن و مشق نوشتن و گذراندن کلاسهای فوق برنامه است. این میان بزرگترین تمرین آنان نه در جریان یک فعالیت اجتماعی یا کار عملی با ابزار بلکه از طریق اینترنت، بازیهای یارانهای و محصولات فرهنگی نه چندان متناسب است. آنها دارای رسالتی غایی هستند به نام قبولی در دانشگاه! البته در سالهای اخیر با پذیرش تمامی افراد متقاضی برای ورود به دانشگاه این رسالت ماهیت خود را به پذیرش در رشتههای پرطرفدار تغییر داده است. نظام آموزشی در ایران یک سناریو برای مصرفکنندگان خود تعریف کرده است و حلقههایی متصل به هم میآفریند که به تبع آن افراد را محتاج به خود نگه دارد. بچهها مدرسه میروند تا در دانشگاه پذیرفته شوند و دانشگاه میروند تا در شغلی که روزگاری موضوع انشاهایشان بود مشغول به کار شوند.
این حلقه اگرچه در نقطه پایانی معیوب شده اما آفریننده نوعی انتظار و تعریف از خود است. افراد منهای تحصیلات دانشگاهی شانس بسیار اندکی برای دیده شدن دارند و با وجود تحصیلات دانشگاهی نیز انتظارات بیشتری پیدا میکنند، حال آنکه حلقه نهایی یعنی اشتغال هرگز تضمینی متناسب در اختیار آنان قرار نمیدهد.در چنین فضایی این پرسش مطرح میشود که نظام آموزش در ایران چه مسیری را پیموده است و حال در کجای راه قرار دارد؟ محصولات این نظام آموزشی چه بوده و چه چیزی درون آن ایجاد آسیب میکند؟ مفهوم سواد چیست و چه سطوحی را شامل میشود؟ چه ابزاری در این مسیر یاریرسان یا آسیبزا هستند. بررسی این موارد در نهایت میتواند ما را یاری کند که تصویری روشنتر از آموزش در ایران داشته باشیم تا از آن طریق بتوانیم یک سیاستگذاری دقیق و کارآمد را با کمک متخصصان امر آموزش و پرورش طراحی کنیم.
ارسال نظر