معنای خراسان
* رضا سلیمان نوری اگر این سلسله نوشتار را که اکنون سومین شماره است تاکنون دنبال کرده باشید، مطلع هستید که در شمارگان قبلی کمی درباره اهمیت خراسان نوشتم. این نوشتن هم بدان دلیل بود که دوستی مجازی تعریضی بر جایگاه و اهمیت این خطه زرخیز زده بود و در نتیجه من تلاش کردم تا در کوتاهترین شکل و کمترین کلمات ممکن کمی درباره دلایل مهم بودن خراسان در عرصه تاریخ و فرهنگ ایران زمین توضیح دهم. توضیحی که بر حسب عادت چون دفعات قبل علاوه بر انتشار در همین ستونی که الان شما در ضمیمه هفتگی خراسان روزنامه «دنیای اقتصاد» مطالعه میکنید، در برخی صفحات مجازی نیز انتشار پیدا کرد تا من نویسنده این متن بدانم که تا چه حد توانستهام به سوال خوانندگان مطلب پاسخ دهم.
* رضا سلیمان نوری اگر این سلسله نوشتار را که اکنون سومین شماره است تاکنون دنبال کرده باشید، مطلع هستید که در شمارگان قبلی کمی درباره اهمیت خراسان نوشتم. این نوشتن هم بدان دلیل بود که دوستی مجازی تعریضی بر جایگاه و اهمیت این خطه زرخیز زده بود و در نتیجه من تلاش کردم تا در کوتاهترین شکل و کمترین کلمات ممکن کمی درباره دلایل مهم بودن خراسان در عرصه تاریخ و فرهنگ ایران زمین توضیح دهم. توضیحی که بر حسب عادت چون دفعات قبل علاوه بر انتشار در همین ستونی که الان شما در ضمیمه هفتگی خراسان روزنامه «دنیای اقتصاد» مطالعه میکنید، در برخی صفحات مجازی نیز انتشار پیدا کرد تا من نویسنده این متن بدانم که تا چه حد توانستهام به سوال خوانندگان مطلب پاسخ دهم. اما این انتشار مطابق معمول سوالات دیگری را به دنبال داشت . از جمله آنکه چرا به مباحثی چون ریشه تصوف و عرفان در خراسان و جایگاه پیران طریقت در تاریخ این خطه اشاره نکردهام و یا اینکه چرا مسائل مرتبط با حملات مغول و تاتار و افغان به این خطه و واکنشهای مردم ایران در برابر آن از جمله قیام سربدار را به عنوان دلیلی بر اهمیت تاریخی خراسان ذکر نکردهام و... سوالاتی دیگر از این
قبیل که صد البته تمامی آنها صحیح است اما من از منظر خود اهم ومهم کرده و بر اساس تفکر خویش برترین عوامل اهمیت داشتن خطه خراسان را برگزیده و در آن نوشتار برای دوستان اندکی قلمی کردم و به طور حتم در صورت ادامه پیدا کردن این ستون تک تک آن وقایع را بازخوانی خواهم کرد. خراسان یا سرزمین خورشید اما در بین تمام آن سوالات، نکتهای جالب دیدم که آن را موضوع این نوشتار قرار دادم. دوستی از یاران مجازی اهل کرمانشاه پس از توضیحی درباره معنای لغوی اسم سرزمین خود، معنای لغوی خراسان را از من خواست و گفت آیا درست است که این کلام از لغت خورشید منشعب شده است؟ در پاسخ به این دوست عزیز باید بازگو کنم که این سخن به نحوی درست است، زیرا خراسان کلمهای همریشه با خورشید است. واژة فارسی خورشید در اوستا به صورتهایhvarr- ، xvan ،ta hvarә-xšaē، آمده است. صورت hvar اوستایی در برخی از گویشها مانند گورانی هنوز به شکل hur باقی مانده است. فارسی میانه xvar-xšed، xvar. خور ، هور یا خورشید ایزدی است که یشت ششم اوستا دربارة اوست. هور یا خور زمین و آنچه در آن است را پاکیزه نگه میدارد و اگر او نبود دیوان جهان را میآلودند و ویران میکردند، هر که
او را بستاید هرمزد را ستوده است. واژة خورشید دارای دو جزء است؛ جزء نخست xvar- ، hvar که با سنسکریتsvar «خورشید» سنجنده میشود. جزء دوم برگرفته از اوستایی xšaita«درخشان» است که در نام جمشید (پادشاه دوران طلایی در اسطورههای ایرانی و نیز نخستین شاه در برخی روایتها ) آمده و برگرفته از صورت اوستایی yama-xšaita به معنی « جم درخشان» است. واژة فارسی میانه xvar-xšed «خورشید» در فصل 34 بند 25 متن گزیدههای زادسپرم که خود نامهای به زبان فارسی میانه نوشته شده توسط هیربد سیرجان در سدة سوم هجری بوده و در آن نوآوریهایی در دین زردشتی وجود دارد که با اندیشه زردشتیان همزمانش سازش نداشته است و محمد تقی راشد محصل آن را ترجمه کرده، اینگونه توصیف شده است: «و دیگر فرشکرد کرداری به شب تار همانند بود هنگامی که شب به پایان رسد، خورشید از سه کنارة جهان برآید و با بازآمدن به جای خویش گردش را پایان دهد، از نو بدرخشد و تیرگی و تاری را نابود کند» و اما خراسان در متنهای فارسی میانه به صورت xwarasan آمده است. این واژه شامل دو بخش xwar «خورشید» و پیشوندی که ریشة فرضی ایرانی آن،«san» به معنی « بالا رفتن» میباشد. در اوستا
صورتهای«naoiti āsә » ،« venaoiti x»آمده است. در فارسی میانة مانوی نیز« ́wśn- » فشار دادن ( کسی یا چیزی ) به جلو یا از میان چیزی، ثبت شده و در فارسی میانة زرتشتی هم« ōsān ́wśn» به معنی پایین افتادن، را داریم و در فارسی میانة مانوی «xwr´s΄n»خراسان در معنای شرق به کار رفته است و سرانجام در فارسی میانة زرتشتی نیز « hwl΄s΄n xwarāsān » به معنی طلوع خورشید و مشرق، به کار رفته شده است. بر این اساس میتوان گفت که به واقع خراسان به معنی «محل برآمدن خورشید» است. این واژه در فصل 33 بند 32 متن گزیدگیهای زادسپرم اینگونه به کار رفته است: « پس سپهسالار گزید که خود آز است و چهار سپاهبد به همکاری او آفریده شد [ که] است: خراسان ( شرق)، خووران ( مغرب) و نیمروز ( جنوب) و اباختر ( شمال) باشند.» پس به طور خلاصه میتوان مدعی شد که خراسان در اندیشههای زردشتی و در نتیجه ایرانی چه در عهد قبل از اسلام و چه پس از ظهور اسلام به منطقهای از ایران زمین گفته میشده که نخستین شعاع خورشید در آن مشاهده شده است. به عبارت بهتر خراسان شرقیترین محدوده قلمرو ایران زمین در تمام اعصار بوده و هست زیرا که خورشید از شرق طلوع میکند و خراسان نیز
به معنای سرزمین خورشید است. پس به امید درخشیدن خورشید همیشگی پاکی و راستی از خراسان تا نوشتاری دیگر. *کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه
ارسال نظر