رد پای دو غریبه (بخش هفدهم)
ترجمه: محمدحسین باقی
گفته میشود بخشی از مشکلات خاورمیانه برخاسته از توافقاتی است که قدرتهای پیروز در جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند. پس از پایان جنگ دوم جهانی امپراتوری عثمانی که مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود بهواسطه تبانی فرانسه و بریتانیا تجزیه شد. از دل این تجزیه مهمترین توافق قرن بیستم زاده شد که همان سایکسپیکو بود. این توافق مبنای خطکشیهای مرزی کشورهای خاورمیانه را تشکیل داد و ریشه بسیاری از مشکلات کنونی در خاورمیانه عربی به همین توافق بازمی گردد.
ترجمه: محمدحسین باقی
گفته میشود بخشی از مشکلات خاورمیانه برخاسته از توافقاتی است که قدرتهای پیروز در جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند. پس از پایان جنگ دوم جهانی امپراتوری عثمانی که مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود بهواسطه تبانی فرانسه و بریتانیا تجزیه شد. از دل این تجزیه مهمترین توافق قرن بیستم زاده شد که همان سایکسپیکو بود. این توافق مبنای خطکشیهای مرزی کشورهای خاورمیانه را تشکیل داد و ریشه بسیاری از مشکلات کنونی در خاورمیانه عربی به همین توافق بازمی گردد. کتاب مذکور که بهصورت پاورقی در این صفحه منتشر و ترجمه میشود مبتنیبر ریشهیابی دلایل بحران خاورمیانه با نگاه به قرارداد سایکسپیکو است.
ویلسون امیدوار بود که بیطرف بماند اما فشار آلمان او را مجبور به تصمیم دیگری کرد. در مارس ۱۹۱۷ سه کشتی آمریکایی به دنبال تصمیم قیصر مبنی بر دنبال کردن جنگ نامحدود زیردریاییها غرق شدند. او همچنین از سوی بریتانیا مطلع شد که آلمان میکوشد تا مکزیک را برای حمله به آمریکا متقاعد سازد. ویلسون چارهای نداشت جز اینکه وارد جنگ شود اما سعی کرد میان انگیزههای کشور خود با دیگر کشورهای حاضر در جنگ تمایزی ایجاد کند. در ۲ آوریل، او یک حمله عمومی به سیاستهای خارجی امپریالیستی که از سوی تمام قدرتهای اروپایی دنبال میشد انجام داد. ویلسون با انتخاب «گروه کوچکی از مردان جاه طلبی که عادت کردهاند که از همقطاران خود بهعنوان گِرو و ابزار استفاده کنند»
برای وارد آوردن انتقادات خود افزود:«ما هیچ هدف خودخواهانهای نداریم. ما خواستار هیچ فتح و غلبه و استیلایی نیستیم. ما به دنبال آسیب به خود نیستیم و هیچ جبران مادیای برای قربانی کردنهایی که باید آزادانه انجام دهیم وجود ندارد». رئیس جمهور ویلسون چنین نتیجه گرفت که ایالات متحده «برای چیزهایی میجنگد که همواره به دلهایمان نزدیک بوده است: برای دموکراسی، برای حق کسانی که تسلیم قدرت میشوند تا در حکومتهایشان صدایشان شنیده شود، برای حقوق و آزادیهای کشورهای کوچک». این حمله کلامی ویلسون در لندن با استقبال خوشی مواجه نشد. آسکویت۱ و گری در دسامبر ۱۹۱۶ استعفا داده بودند و «دیوید لوید جورج۲»، جانشین آسکویت بهعنوان نخستوزیر، تصمیم گرفت به فلسطین حمله کند؛ حملهای که مدتها آرزوی آن را داشت. او که کاملا آگاه بود که چنین حرکتی به یقین اتهاماتی امپریالیستی را روانه این کشور میکند به این تصمیم رسید که حمایت از آرزوهای صهیونیستهای بیدولت راه خوبی است هم برای همزمان عقیم گذاشتن و خنثی کردن امیال فرانسویها در خاورمیانه و هم ساکت کردن ویلسون. برخلاف موافقتنامه سایکس- پیکو، تامین مالی صهیونیستها امری بسیار سخاوتمندانه و بزرگ منشانه تلقی میشد اما استدلال نخستوزیر برای انجام این کار عوض نشد.
همانطور که آسکویت گفت، «لوید جورج...»، به تلخی اما به دقت، «به یهودیان، گذشته یا آینده شان اهمیت نمیدهد بلکه فقط در این فکر است که درست نیست اجازه دهد که مکانهای مقدس مسیحی- بیت اللحم، کوه زیتون۳، بیت المقدس و ...- به دست یا به مالکیت فرانسویهای خدانشناس بیفتد». یک روز پس از سخنرانی پرزیدنت ویلسون، لوید جورج با یک صهیونیست برجسته بریتانیایی به نام «حیم وایزمن۴» صبحانه خورد. وایزمن، لوید جورج را از حمایت یهودیان از بریتانیا مطمئن ساخت. اواخر همان روز، وایزمن با سایکس دیدار کرد؛ قرار بود سایکس همراه با ژورژ پیکو به مصر برود تا سوالاتی را مورد بررسی قرار دهند که حمله به فلسطین ممکن است برانگیزد. او با توضیح و تبیین محور جدید سیاست بریتانیا، بر «اهمیت عدم تبعیض میان جنبش صهیونیستی و احتمال توسعه آن تحت نظارت بریتانیا» تاکید کرد زیرا یهودیان «ممکن است بیش از اعراب به ما کمک دهند».
پیش از اینکه سایکس عازم مصر شود، لوید جورج هشدار آغازین خود را تکرار کرد. نباید «هیچ تعهد سیاسی به اعراب داده شود بهویژه، نباید هیچ تعهدی در مورد فلسطین داده شود». سایکس پیام را گرفت. وقتی سایکس با پیکو دیدار کرد، استدلال کرد که این «توصیه عمومی صهیونیسم به نفع سعادت بریتانیا» است که ادعای این کشور [بریتانیا] بر فلسطین را توجیه میکند. اگرچه پیکو بلافاصله مظنون شد که بریتانیا [احتمالا] تلاش دارد تا این معامله را از حیز انتفاع ساقط کند، همکارش «رابت دو که۵» خشنود بود. او معتقد بود که «مساله قیمومیت انگلیس بر یک فلسطین یهودی به ندرت مطرح میشود. دولت انگلیس قطعا آرزوی آن را ندارد.» او بر این فرض بود که هیچکس آنقدر احمق نیست که سیاستی را دنبال کند که محکوم به ایجاد بحران میان اعراب و یهودیان است:«این، به خاطر نفعی اندک، دشواریهای سختی را موجب میشود».
پاورقی:
۱- Asquith
۲ - لوید جورج ۶ سال در سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۲ نخستوزیر بود. همچنین عنوان «پدر مجلس» را از ۱۹۲۹ تا آخر عمر در اختیار داشت.
۳- کوهی است در شرق و مجاورت شهر قدیمی بیتالمقدس. این کوه نام خود را از باغهای زیتونی که دامنه آن را تحت پوشش داشتند گرفته و بخش جنوبی کوه گورستان پادشاهی باستانی یهودیان قرار دارد.
۴ - Chaim Weizmann: «حیم عزرائیل وایزمن» شیمیدان، رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهوری اسرائیل بود. از کارهای مهم او، تلاش برای دعوت یهودیان به فلسطین است. وایزمن و والتر روچیلد نقش مهمی در صدور بیانیه بالفور داشتند. برای اطلاعات بیشتر از زندگی او
۵- Robert de Caix: او در ۵ فوریه ۱۸۶۹ متولد و در ۱۲ مارس ۱۹۷۰ درگذشت. او نقش مهمی در سیاستهای خاورمیانهای فرانسه بهویژه در مورد سوریه و لبنان داشت.
ادامه دارد...
ارسال نظر