گزارش میدانی آخر هفته از بازار داغ ترقهفروشی در آستانه چهارشنبهسوری
بازار بیصدای ترقهها
آزاده باقری- بازار تهران آخرین روزهای سال را غرق در شلوغی و ازدحام جمعیتی میگذراند که برای خرید عید نوروز مسیر خود را به دالانهای قدیمی بازاری پر از رنگ و بو کج کردهاند. جنسها رنگبهرنگ در حجرهها انتظار مشتریان را میکشند و مردم با نگاه خود به دنبال انتخابی خوب هستند؛ اما در میان تمام شلوغیهایی که عدهای میخواهند جنسی بفروشند و عدهای هم آمدهاند تا لوازم مورد نیاز خود را بخرند؛ صداهای مداوم و آرامی در میان فریادهای بلند به گوش میرسد که از کنارتان عبور میکنند و میگویند: «ترقه، منور، فشفشه.
آزاده باقری- بازار تهران آخرین روزهای سال را غرق در شلوغی و ازدحام جمعیتی میگذراند که برای خرید عید نوروز مسیر خود را به دالانهای قدیمی بازاری پر از رنگ و بو کج کردهاند. جنسها رنگبهرنگ در حجرهها انتظار مشتریان را میکشند و مردم با نگاه خود به دنبال انتخابی خوب هستند؛ اما در میان تمام شلوغیهایی که عدهای میخواهند جنسی بفروشند و عدهای هم آمدهاند تا لوازم مورد نیاز خود را بخرند؛ صداهای مداوم و آرامی در میان فریادهای بلند به گوش میرسد که از کنارتان عبور میکنند و میگویند: «ترقه، منور، فشفشه... همه مدل، همه رقم.» هر قدم که برمیدارید میتوانید چندین بار این واژهها را بشنوید. تعدادشان آنقدر زیاد است که تعجبآور به نظر میرسد. از یک طرف از تبلیغ مخفیانه فروشندههای ترقه مشخص است که کالایی ممنوع را به فروش میرسانند و از طرف دیگر تعدادشان آنقدر زیاد است که تعجب میکنید چطور یک جنس ممنوع در یک مکان و زمان مشخص تا این تعداد دستفروش و فروشنده دارد. مشاهده چنین تناقضی سوالهایی به همراه میآورد، سوالهایی از این دست که این ترقهها از کجا میآیند؟ چه کسی آنها را وارد میکند؟ چه کسانی آنها را پخش میکنند که
در نهایت به بازار و در اختیار دستفروشان میرسد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالها نصف روز را در بازار بزرگ تهران گذراندیم و با دستفروشهایی که میتوان گفت تقریبا تمامشان با لهجهای از غرب کشور صحبت میکنند به گفتوگو پرداختیم؛ گفتوگوهایی که نتایج جالبی داشت. شرح گفتوگو با فروشندههای کالای ممنوعی به نام «ترقه» را در ادامه میبینید.
مامورها جنسهایمان را ببیند میگیرند
اینجا بازار بزرگ تهران است. جایی که هیچ موقع از سال جای سوزن انداختن در آن نیست و آدمها در آن دائما در حال خرید و فروش هستند. شلوغی بازار در روزهای نزدیک به عید از آنچه تصور میکنید هم بیشتر میشود؛ هم به تعداد دستفروشان اضافه میشود و هم به تعداد عابران پیادهای که برای خرید شب عید به بازار آمدهاند. در بین کسانی که جنسی برای فروش آوردهاند هستند کسانی که لوازم مربوط به مراسم قبل از عید یعنی شب چهارشنبه سوری را میفروشند. از بالنهای آرزویی که چند سال است برای برگزاری این شب باب شده تا انواع ترقه و فشفشههایی که سر و صدا و نور فراوان دارد. از آخرین پلههای مترو ۱۵ خرداد که بالا بیایید، آنها را میبینید. کسانی که دستانشان پر است از بالنهای آرزو؛ اما زیر گوشتان خبر از انواع و اقسام ترقه میدهند: «همه مدل، همه قیمت ترقه، منور، کپسولی و...». به سراغ یکی از آنها میرویم و خودمان را بهعنوان خریدار جا میزنیم که میگوید: «چقدر جنس میخواهی؟ هر چه بخواهی دارم. فقط اینجا نمیشود. مامورها جنسهایمان را بینند میگیرند. باید برویم آنطرفتر...» کمی از بازار فاصله میگیریم، یکی از دوستانش را با زبان خودش صدا میکند و میگوید جنسهایش را بیاورد. میپرسیم این ترقهها را از کجا میگیرید؟ میگوید: «خودمان از بانه میآوریم.» همکارش با جعبهای که درون یک کیسه زباله مشکی پنهان شده میآید و آرام از کنار پلاستیک، ترقههایش را نشان میدهد. بعد هر کدام را به سرعت نام میبرد و قیمتهایش را میگوید. وقتی میبیند آنقدرها هم خریدار نیستیم به مذاقش خوش نمیآید و در پاسخ به این سوال که چه کسی این ترقهها را وارد بانه میکند، میگوید «نمیدانم». برای همین به سراغ نفر بعدی میرویم.
نسور سنجاق!
بالنها را دست گرفته است و میگوید: «سه تا بالن آرزو 5 هزار تومان دانهای 2 هزار تومان.» میپرسیم: «ترقه هم داری؟» میگوید: «هر چیزی که بخواهی هست.» چند نفر دیگر هم که آنجا هستند و احساس میکنند خریدار هستیم دورهمان میکنند. پسرهای جوانی که وجه مشترک همگیشان لهجهشان است با صورتهایی که زیر آفتاب کدر و قهوهای شده و دندانهایی که لابد به خاطر نوع آب منطقهشان زرد شده است. میپرسیم: «این جنسها را از کجا میآورید؟» آنها هم میگویند: «از بانه.» اولش نمیخواستند بگویند چه کسی این ترقهها را وارد میکند؛ اما یکی از آنها از دور میگوید: «نسور سنجاق!» گوشهایمان را تیز میکنیم تا از این واردکننده که نامی عجیب دارد بیشتر بگوید: «نسور نامی کردی است، نسور سنجاق ترقهها را از چین وارد میکند و ما از او میگیریم، وارد کردن ترقه کاری است که فقط آخر سالها انجام میدهد، باقی سال را لوازم برقی میآورد و بعد از مونتاژ و بستهبندی آنها را وارد بازار میکند.» در جواب اینکه چطور این کار را میکند میگوید: «حتما به جایی وصل است که میتواند به راحتی جنس از مرز وارد کند. او خیلی پولدار است. اما کسی از اسم واقعیاش خبر ندارد و ما هم به این اسم میشناسیمش.»
فروشندههای ترقهکیستند؟
تعداد کسانی که برای فروش بالن و ترقه آمدهاند خیلی زیاد است. با دستفروش دیگری همکلام میشویم. از تعداد فروشندهها میگوید: «شاید هزار نفر هم بشویم. همه از بانه کردستان و کوهدشت خرمآباد آمدهاند. هر کس بسته به توانش بهطور عمده از یک میلیون تومان تا 10 میلیون تومان و حتی بیشتر جنس آورده. ما خودمان 4 نفر هستیم که از بانه آمدهایم و هر کدام تا 5 میلیون تومان جنس خریدهایم.» نسور سنجاق را نمیشناسد و میگوید: «ما جنسهایمان را عمده از کسی به نام احمدی خریدهایم، خیلی از بچهها هم که در تهران هستند جنسهایشان را از کسانی که در بانه بودهاند خریدهاند و اینجا میفروشند.»
بازاری بزرگ و یک نام مستعار
موسی، فروشنده دیگری است که ترقهها را عمده میخرد و بین بقیه کسانی که دربازار تکفروشی میکنند میفروشد. درباره اینکه چطور این ترقهها وارد کشور میشوند میگوید: «ترقهها از راه قاچاق و غیرقانونی از چین و مرز بانه وارد میشود، هیچ کس هم به درستی نمیداند چه کسی این کار را انجام میدهد. احتمالا او یکی از واردکنندههای رسمی است که به هر حال در گمرک آشنا دارد و میتواند این جنسها را در بین لوازم دیگری که با تریلی وارد میکند بگذارد و به راحتی به کشور بیاورد. کسانی هم که جنسها را از او میگیرند و به دست ما میسپارند حتما او را میشناسند اما ما او را نمیشناسیم. تنها یک اسم مستعار دارد که به همین نام هم معروف است؛ نسور سنجاق.» او درمورد خرید و پخش ترقهها توضیح میدهد: «ما از عمدهفروشها میگیریم و پخش میکنیم. مثلا من با ۴۰-۳۰ نفر دیگر همکاری میکنم. جنسها را از عمدهفروش میگیرم و بین کسانی که میشناسم بسته به اینکه هر کدام چقدر میخواهند پخش میکنم و آنها هم تکفروشی میکنند. تکفروشها برای گرفتن جنسها از شب قبل زنگ میزنند تا برای آنها به میزانی که میخواهند جنس را بستهبندی و آماده کنیم. اسمهای آنها را روی آن مینویسیم و صبح با پیک موتوری به دست آنها میرسانیم. شب هم هرچقدر که فروختهاند را از طریق شماره حسابی که دادهایم برایمان واریز میکنند. چون از قبل به آنها شناخت داریم برای همین مشکلی وجود ندارد پول آن را بعد از فروش بپردازند.»
۳۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان فروش یک روز
با وجود آنکه تعداد فروشندههای ترقه بسیار زیاد است اما هر کدام از آنها به تنهایی فروش خوبی دارند. تقریبا نیمی از فروششان هم سود به حساب میآید. از هر کدام آنها درمورد میزان فروششان پرسیدیم گفتند از روزی 400-300هزار تومان تا حتی روزی 2 میلیون تومان هم فروش داشتهاند؛ یکی از آنها میگوید: «مامورها و محافظهای معابر بعضی روزها خیلی گیر میدهند برای همین از فروش کم میشود. اما اگر یک روز گیر آنها کم باشد فروش خیلی بالا میرود و حتی به 3-2 میلیون تومان در روز هم میرسد.» از سود کارشان راضی هستند اما از اینکه این شغل فقط در همین04-03 روز پایان سال بازار دارد ناراضیاند. یکی از فروشندهها درباره پرفروشترین ترقهها میگوید: «اول از همه سیگارت، سوتی و هفت ترقه است بعد از آن هم منور، کپسولی، دینامیت و بمبک پرفروش هستند و در نهایت به چلچله و کوزه میرسد.»
واقعا هزار نفر هستند!
یکی از محافظان معابر بازار درباره اینکه چرا با وجود ممنوع بودن فروش ترقه، تعداد فروشندههای آن بسیار زیاد است، میگوید: «بله تعدادشان خیلی زیاد است و واقعا به هزار نفر هم میرسند، واقعیت این است که به سختی میتوان مانع خرید و فروش این تعداد فروشنده شد، از طرفی بسیاری از این افراد هم از هیچ تهدیدی ابا ندارند برای همین تنها کاری که از دست ما برمیآید این است که اوضاع را ساماندهی و نظارت کنیم اما نمیتوانیم مانع فروششان بشویم.»
مامور محافظ معبر آخرین نفری است که با او صحبت میکنیم. آماده رفتن میشویم، در راه فروشندهها را که میبینیم با نوعی احساس آشنایی به نشانه خداحافظی سری برایمان تکان میدهند و لبخند میزنند. بعضیهایشان حواسشان به ما نیست؛ مشتری دارند، زنها و مردهایی که با کودکانشان آنها را دوره کردهاند و خریدهای چهارشنبهسوری خود را انجام میدهند.
مامورها جنسهایمان را ببیند میگیرند
اینجا بازار بزرگ تهران است. جایی که هیچ موقع از سال جای سوزن انداختن در آن نیست و آدمها در آن دائما در حال خرید و فروش هستند. شلوغی بازار در روزهای نزدیک به عید از آنچه تصور میکنید هم بیشتر میشود؛ هم به تعداد دستفروشان اضافه میشود و هم به تعداد عابران پیادهای که برای خرید شب عید به بازار آمدهاند. در بین کسانی که جنسی برای فروش آوردهاند هستند کسانی که لوازم مربوط به مراسم قبل از عید یعنی شب چهارشنبه سوری را میفروشند. از بالنهای آرزویی که چند سال است برای برگزاری این شب باب شده تا انواع ترقه و فشفشههایی که سر و صدا و نور فراوان دارد. از آخرین پلههای مترو ۱۵ خرداد که بالا بیایید، آنها را میبینید. کسانی که دستانشان پر است از بالنهای آرزو؛ اما زیر گوشتان خبر از انواع و اقسام ترقه میدهند: «همه مدل، همه قیمت ترقه، منور، کپسولی و...». به سراغ یکی از آنها میرویم و خودمان را بهعنوان خریدار جا میزنیم که میگوید: «چقدر جنس میخواهی؟ هر چه بخواهی دارم. فقط اینجا نمیشود. مامورها جنسهایمان را بینند میگیرند. باید برویم آنطرفتر...» کمی از بازار فاصله میگیریم، یکی از دوستانش را با زبان خودش صدا میکند و میگوید جنسهایش را بیاورد. میپرسیم این ترقهها را از کجا میگیرید؟ میگوید: «خودمان از بانه میآوریم.» همکارش با جعبهای که درون یک کیسه زباله مشکی پنهان شده میآید و آرام از کنار پلاستیک، ترقههایش را نشان میدهد. بعد هر کدام را به سرعت نام میبرد و قیمتهایش را میگوید. وقتی میبیند آنقدرها هم خریدار نیستیم به مذاقش خوش نمیآید و در پاسخ به این سوال که چه کسی این ترقهها را وارد بانه میکند، میگوید «نمیدانم». برای همین به سراغ نفر بعدی میرویم.
نسور سنجاق!
بالنها را دست گرفته است و میگوید: «سه تا بالن آرزو 5 هزار تومان دانهای 2 هزار تومان.» میپرسیم: «ترقه هم داری؟» میگوید: «هر چیزی که بخواهی هست.» چند نفر دیگر هم که آنجا هستند و احساس میکنند خریدار هستیم دورهمان میکنند. پسرهای جوانی که وجه مشترک همگیشان لهجهشان است با صورتهایی که زیر آفتاب کدر و قهوهای شده و دندانهایی که لابد به خاطر نوع آب منطقهشان زرد شده است. میپرسیم: «این جنسها را از کجا میآورید؟» آنها هم میگویند: «از بانه.» اولش نمیخواستند بگویند چه کسی این ترقهها را وارد میکند؛ اما یکی از آنها از دور میگوید: «نسور سنجاق!» گوشهایمان را تیز میکنیم تا از این واردکننده که نامی عجیب دارد بیشتر بگوید: «نسور نامی کردی است، نسور سنجاق ترقهها را از چین وارد میکند و ما از او میگیریم، وارد کردن ترقه کاری است که فقط آخر سالها انجام میدهد، باقی سال را لوازم برقی میآورد و بعد از مونتاژ و بستهبندی آنها را وارد بازار میکند.» در جواب اینکه چطور این کار را میکند میگوید: «حتما به جایی وصل است که میتواند به راحتی جنس از مرز وارد کند. او خیلی پولدار است. اما کسی از اسم واقعیاش خبر ندارد و ما هم به این اسم میشناسیمش.»
فروشندههای ترقهکیستند؟
تعداد کسانی که برای فروش بالن و ترقه آمدهاند خیلی زیاد است. با دستفروش دیگری همکلام میشویم. از تعداد فروشندهها میگوید: «شاید هزار نفر هم بشویم. همه از بانه کردستان و کوهدشت خرمآباد آمدهاند. هر کس بسته به توانش بهطور عمده از یک میلیون تومان تا 10 میلیون تومان و حتی بیشتر جنس آورده. ما خودمان 4 نفر هستیم که از بانه آمدهایم و هر کدام تا 5 میلیون تومان جنس خریدهایم.» نسور سنجاق را نمیشناسد و میگوید: «ما جنسهایمان را عمده از کسی به نام احمدی خریدهایم، خیلی از بچهها هم که در تهران هستند جنسهایشان را از کسانی که در بانه بودهاند خریدهاند و اینجا میفروشند.»
بازاری بزرگ و یک نام مستعار
موسی، فروشنده دیگری است که ترقهها را عمده میخرد و بین بقیه کسانی که دربازار تکفروشی میکنند میفروشد. درباره اینکه چطور این ترقهها وارد کشور میشوند میگوید: «ترقهها از راه قاچاق و غیرقانونی از چین و مرز بانه وارد میشود، هیچ کس هم به درستی نمیداند چه کسی این کار را انجام میدهد. احتمالا او یکی از واردکنندههای رسمی است که به هر حال در گمرک آشنا دارد و میتواند این جنسها را در بین لوازم دیگری که با تریلی وارد میکند بگذارد و به راحتی به کشور بیاورد. کسانی هم که جنسها را از او میگیرند و به دست ما میسپارند حتما او را میشناسند اما ما او را نمیشناسیم. تنها یک اسم مستعار دارد که به همین نام هم معروف است؛ نسور سنجاق.» او درمورد خرید و پخش ترقهها توضیح میدهد: «ما از عمدهفروشها میگیریم و پخش میکنیم. مثلا من با ۴۰-۳۰ نفر دیگر همکاری میکنم. جنسها را از عمدهفروش میگیرم و بین کسانی که میشناسم بسته به اینکه هر کدام چقدر میخواهند پخش میکنم و آنها هم تکفروشی میکنند. تکفروشها برای گرفتن جنسها از شب قبل زنگ میزنند تا برای آنها به میزانی که میخواهند جنس را بستهبندی و آماده کنیم. اسمهای آنها را روی آن مینویسیم و صبح با پیک موتوری به دست آنها میرسانیم. شب هم هرچقدر که فروختهاند را از طریق شماره حسابی که دادهایم برایمان واریز میکنند. چون از قبل به آنها شناخت داریم برای همین مشکلی وجود ندارد پول آن را بعد از فروش بپردازند.»
۳۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان فروش یک روز
با وجود آنکه تعداد فروشندههای ترقه بسیار زیاد است اما هر کدام از آنها به تنهایی فروش خوبی دارند. تقریبا نیمی از فروششان هم سود به حساب میآید. از هر کدام آنها درمورد میزان فروششان پرسیدیم گفتند از روزی 400-300هزار تومان تا حتی روزی 2 میلیون تومان هم فروش داشتهاند؛ یکی از آنها میگوید: «مامورها و محافظهای معابر بعضی روزها خیلی گیر میدهند برای همین از فروش کم میشود. اما اگر یک روز گیر آنها کم باشد فروش خیلی بالا میرود و حتی به 3-2 میلیون تومان در روز هم میرسد.» از سود کارشان راضی هستند اما از اینکه این شغل فقط در همین04-03 روز پایان سال بازار دارد ناراضیاند. یکی از فروشندهها درباره پرفروشترین ترقهها میگوید: «اول از همه سیگارت، سوتی و هفت ترقه است بعد از آن هم منور، کپسولی، دینامیت و بمبک پرفروش هستند و در نهایت به چلچله و کوزه میرسد.»
واقعا هزار نفر هستند!
یکی از محافظان معابر بازار درباره اینکه چرا با وجود ممنوع بودن فروش ترقه، تعداد فروشندههای آن بسیار زیاد است، میگوید: «بله تعدادشان خیلی زیاد است و واقعا به هزار نفر هم میرسند، واقعیت این است که به سختی میتوان مانع خرید و فروش این تعداد فروشنده شد، از طرفی بسیاری از این افراد هم از هیچ تهدیدی ابا ندارند برای همین تنها کاری که از دست ما برمیآید این است که اوضاع را ساماندهی و نظارت کنیم اما نمیتوانیم مانع فروششان بشویم.»
مامور محافظ معبر آخرین نفری است که با او صحبت میکنیم. آماده رفتن میشویم، در راه فروشندهها را که میبینیم با نوعی احساس آشنایی به نشانه خداحافظی سری برایمان تکان میدهند و لبخند میزنند. بعضیهایشان حواسشان به ما نیست؛ مشتری دارند، زنها و مردهایی که با کودکانشان آنها را دوره کردهاند و خریدهای چهارشنبهسوری خود را انجام میدهند.
ارسال نظر