سرمایه‌گذاری ژنتیکی است یا اکتسابی؟

سرمایه‌گذاری و انباشت سرمایه از مهم‌ترین فاکتورهای اقتصادی در افزایش تولید و گسترش اقتصاد یک کشور است. سرمایه‌گذاران موفق جزو شاخص‌ترین افراد در سیستم اقتصادی بوده و همواره از جایگاه ویژه‌ای در مناسبات اقتصادی یک کشور برخوردارند. خروج سرمایه سرمایه‌گذاران از سیستم اقتصادی یک کشور موجب مختل شدن تعاملات اقتصادی آن کشور شده و زندگی بسیاری از افراد جامعه را تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد. انتخاب پرتفوی مناسب و سرمایه‌گذاری در زمینه‌ای خاص تا حد زیادی به نبوغ فرد سرمایه‌گذار و میزان ریسک‌پذیری او وابسته است. افراد ریسک‌گریز بیشتر تمایل دارند در پروژه‌هایی با بازده کم سرمایه‌گذاری کنند؛ بنابراین نحوه شکل‌گیری رفتار سرمایه‌گذاری در جامعه نقش بسزایی در تعمیق و توسعه بازارهای مالی و پیرو آن توسعه یک کشور خواهد داشت. در این میان این سوال مطرح است که این رفتار تحت‌تاثیر چه عواملی است؟ آیا رفتار افراد در بازارهای مالی تحت‌تاثیر ویژگی‌هایی است که در ژن آنها نهفته است؟ موفقیت در این عرصه امری اکتسابی است یا ژنتیکی؟ کانال اصلی تبدیل شدن افراد به سرمایه‌گذاران بزرگ در اقتصاد از مجرای انتقال ژن خوب می‌گذرد یا شرایط محیطی که در آن پرورش یافته‌اند؟ پاسخ به این سوال می‌تواند چگونگی ایجاد بستری مناسب برای بهبود وضعیت این شریان مهم اقتصادی را تبیین کند.

در پژوهشی جالب در سال ۲۰۱۶ در کشور سوئد به بررسی رابطه شرایط محیطی که کودکان در آن رشد می‌کنند با رفتار سرمایه‌گذاری آنها در بازارهای مالی پرداخته شده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد رفتار سرمایه‌گذاری افراد تا حد زیادی تابعی از شرایط محیطی است تا فاکتورهای ژنتیکی آنها. این پژوهش نشان می‌دهد بسیاری از عوامل موثر در ریسک‌پذیری یا ریسک‌گریزی افراد نهفته در شرایط محیطی محل پرورش آنها است. این تحقیق در پی یافتن این پاسخ است که رفتار افراد در بازار سهام و انتخاب یک سبد دارایی مناسب تا چه حد ریشه در خصوصیات ذاتی آنها دارد؟ آیا رفتار آنها در بازار مالی یک الگوی رفتاری اقتباس شده از رفتار والدین است یا یک نگرش متاثر از ویژگی‌های ژنتیکی؟

یافتن پاسخ این سوالات نقشی در شکل‌دهی کل سیستم اقتصادی خواهد داشت. تحت این شرایط اگر رفتار آینده کودکان در سرمایه‌گذاری به سمت رفتار والدین آنها همگرا باشد بیم این مساله وجود دارد که در جوامعی که پتانسیل رفاهی محدودی برای خانوارها وجود دارد، نمی‌توان سرمایه مناسبی برای آینده اقتصادی یک کشور در ابعاد گوناگون متصور بود. در این پژوهش رفتار کودکان بی‌سرپرستی که بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ در سوئد متولد شده و به فرزند خواندگی قبول شده‌اند، پرداخته شده است. ویژگی‌های ژنتیکی این کودکان با خصوصیات اکتسابی آنها از والدین جدیدشان مورد بررسی قرار گرفته است. به همین دلیل فاکتورهای اکتسابی ریشه در تاثیرات محیطی این کودکان داشته است.

جالب است بدانید در حالی که این تحقیق نشان می‌دهد میزان تاثیرپذیری کودکان از ژن خود در حد ناچیزی است، اما میزان الگوبرداری و شکل‌گیری رفتار آنها در آینده تا حد بسیار زیادی تابعی از رفتار والدین جدید خود بوده است. در همین رابطه فاکتورهای دیگری نیز وارد مدل مورد نظر شده است. خصوصیات خانواده مورد نظر نیز تا حد زیادی در نحوه شکل‌گیری این رفتار موثر بوده است. خصوصیاتی نظیر میزان دارایی نقد و غیر‌نقد، املاک و مستغلات، سطح درآمد ماهانه، سطح آموزش و جایگاه اجتماعی آنها. نتایج این پژوهش نکات تامل‌برانگیزی برای تصمیم‌سازان کلان در سیستم اقتصادی دارد. این نتایج به‌صورت ضمنی نشان می‌دهد که موفقیت یا عدم موفقیت افراد در برخی زمینه‌ها همچون سرمایه‌گذاری، ورای استعداد نهفته در آنها تا حد زیادی وابسته به شرایط محیطی است.

از سویی، کاهش سطح رفاه خانوارها و میزان درآمد آنها موجب ایجاد شکاف بین پتانسیل واقعی کودکان و موقعیت اجتماعی آنها در آینده می‌شود از طرف دیگر، تحت این شرایط انتقال سمت‌ها و موفقیت‌ها در جامعه در خانواده‌های متمول موروثی می‌شود. فرزندانی که در این خانواده‌ها متولد می‌شوند به‌واسطه دسترسی به منابع رفاهی و مالی مناسب به‌راحتی در این شرایط رشد کرده و قدم در جای بزرگان می‌گذارند. بالطبع این نحوه انتقال قدرت و ثروت بیش از آنکه تابعی از نبوغ و استعداد افراد باشد، به میزان ثروت و قدرت اجتماعی والدین آنها وابسته است؛ بنابراین مکانیزم انتصاب افراد از سیستم شایسته محور به رویه ژن محور یا موروثی تغییر شکل می‌دهد. شاید این نتایج در برخی عرصه‌ها برای کشوری چون ما نیز ملموس باشد. بحث میزان دارایی برخی افراد و نحوه کسب موقعیت‌ها و جایگاه‌های مناسب اجتماعی ازسوی آنها سال‌ها از مسائل پر حاشیه کشور بوده است.

در این میان، در حالی که بسیاری از استعدادها در سایه نبود شرایط محیطی مناسب عقیم مانده است، بسیاری از سمت‌ها و پست‌ها به‌راحتی از کانال رابطه‌ها و رانت‌ها نصیب دیگران می‌شود. این امر در وهله اول موجب تضعیف سرمایه انسانی شده و در گام بعدی تبعات آن در ابعاد مختلف اقتصادی نمود پیدا می‌کند. هر شغلی تخصص و دانش خاص خود را می‌طلبد، این دانش در حقیقت ابزار کارآمد توسعه در بخش‌های مختلف اقتصادی خواهد بود. فقدان نیروهای کارآمد در بخش‌های مختلف، موجب می‌شود خروجی نهایی آن عدم بهره‌وری مناسب در سیستم اقتصادی کشور باشد. لازمه ریشه‌کن شدن این فرآیند بهبود شرایط اقتصادی خانوارها در کنار ایجاد بستری شایسته محور برای تخصیص مناسب افراد در بخش‌های مورد نظر است.