خرج بی پایان!

احسان دست نشان- "اصفهان چهل و چهار محله دارد و هوای آن معتدل است. در تابستان و زمستان، گرما و سرما چنان نبود که کسی را از کار باز دارد و زلزله و بارندگی و صاعقه که موجب خرابی شود، در او کمتر اتفاق افتد...در آن شهر مدارس و خانقاهات و ابواب الخیر بسیارست. از آن جمله مدرسه ای که خوابگاه سلطان محمد سلجوقی است به محله جلباره" توصیف حمدالله مستوفی از اصفهان در عصر سلجوقی،شهری را به رخ می کشد که مدارس زیادی داشته ومدرسه نظامیه در محله دردشت هم از آن جمله بوده است. با نگاه به آنچه از تاریخ برجامانده درمی یابیم آنچه مدرسه خوانده می شده، بیشتر بر تربیت شاگردان علوم دینی متمرکز بوده که در کنار آن فلسفه و نجوم یا طبابت هم می آموخته اند. چنانکه پیش از ورود سلجوقیان، در زمان آل بویه، ابن سینا در جایی که مَدرَس ابن سینا خوانده می شود به تدریس فلسفه و پزشکی مشغول بوده و به قولی مدفن او نیز همانجاست. اما مدارس نظامیه که به همت خواجه نظام الملک از بغداد تا نیشابور بنا نهاده شد، در کنار علوم روز، جایگاهی برای تدریس فقه شافعی بوده است. در کتاب محاسن اصفهان می خوانیم: "این مدرسه در محله دردشت و بر وصفی و اصلی هرچه خوب تر و هیاتی و شکلی هرچه مرغوبتر در غایت رفعت از جهت صنعت و عمل ... و بر در آن مناری چون ستون به قبه آسمان کشیده ...خرج بی پایان و بی حد بر آن صرف و ضیاع بی شمار بی عدد بر آن وقف چنانکه هر سال مبلغ ده هزار دینار محصول و مستغلات و موقوفات بوده"

کار دیگری که نظام الملک انجام داد درجه بندی و رتبه بندی مدرسان و علم آموزان بود مانند آنچه ما امروز به عنوان استاد و استادیار و دانشجو می شناسیم. یادگیری دیگر علوم هم در آن دوره رواج داشته چون در تاریخ آمده که در سال ۴۶۷ هجری قمری، منجمان و ریاضی دانان در اصفهان به دستور خواجه گرد آمدند تا به اصلاح تقویم بپردازند. اما اختلافات مذهبی و درگیری های محلی باعث شد از زمان برکیارق سلجوقی تا پیش از حمله مغول این شهر روی آرامش نبیند و آموزش که لازمه آن فراغت و آرام بودن فضا است در این دوره به محاق رفت. از حمله مغول تا شکل گیری صفویه چندان اطلاعی از نحوه آموزش یا مدارسی که احداث شده در دست نیست اما در دوره صفویه، با پایتختی این شهر و روی آوردن عالمان و مدرسان از چهار گوشه امپراطوری، دوباره درس و مسند تدریس رونق می گیرد. شاردن در سفرنامه خود به وجود ۸ مدرسه در محله خواجو، ۵ مدرسه در عباس آباد و دو مدرسه در محله شیخ یوسف اشاره می کند. مدرسه چهارباغ، مدرسه ملاعبدالله شوشتری یا مدرسه جده بزرگ و جده کوچک، که در این دوره احداث شده اند. در مورد رونق ساختن مدارس علمیه در این دوره منابع زیادی وجود دارد اما محتوای آموزشی به تدریج از علوم کاربردی یا عقلی فاصله می گیرد و به علوم نقلی محدود می شود. در وقف نامه مدرسه مریم بیگم آمده:" باید که کتاب‌های علوم وهمیه یعنی علوم مشکوک و شبهات که به علوم عقلیه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفاء و اشارات و حکمه العین و شرح هدایه و امثال ذلک به شبهه دخول در مقدمات علوم دینی نخوانند."

البته مکتب خانه ها در گوشه و کنار شهر به تدریس زبان فارسی، گلستان ودیوان حافظ یا اندکی علم حساب مشغول بودند، گزارش مستندی از تحصیل زنان در این دوره موجود نیست اما روایت هایی از آموزش خواندن قرآن یا یادگیری فارسی نزد خانواده های اعیان و اشراف وجود دارد. چه به واسطه وقف نامه ها یا نامه های به جا مانده با امضای برخی زنان آن دوره حداقل می دانیم خواندن و نوشتن فارسی در میان آنها رواج داشته است. تا اواخر دوره قاجار دوباره اصفهان در رخوت فرو می رود، بناها خراب و علما به تهران یا نجف کوچ می کنند. تنها در دوره فتحعلی شاه، محمدحسین خان صدر حاکم اصفهان به عمران مدارس علمی همت می گذارد و پس از او کار رها می شود. در زمان ظل السلطان با دو دوره روبرو هستیم، یکی پر و بال دادن او به ارامنه و میسیونرهای مذهبی برای احداث مدارسی مثل مدرسه مسعودیه (مستر بروس) به سال ۱۸۷۵ میلادی یا مدرسه کشیش بور که در آن ارامنه و برخی فرزندان خانواده های مسلمان به تحصیل مشغول بودند. دروسی مثل جغرافیا، فارسی و فرانسه و ریاضیات و جبر و مقابله در آنجا تدریس می شد و اولین مدرسه دخترانه اصفهان هم در کنار همان مدرسه مسعودیه احداث شد که علاوه بر دروس عادی، اموری مثل بافتنی، خانه داری یا قالیبافی هم به آنها تعلیم داده می شد.

ظل السلطان در سفر به تهران تحت تاثیر مدرسه دارالفنون قرارمی گیرد و برای جلب توجه پدر تاجدارش، مدرسه همایونی را در اصفهان به سال ۱۸۸۱ میلادی راه اندازی می کند که علوم نظامی، عربی و فرانسه و فیزیک را زیر نظر برخی استادان یا فارغ التحصیلان دارالفنون آموزش می دادند. این مدرسه هم با ناامیدی ظل السلطان از ناصرالدین شاه تعطیل می شود و تا بیست سال بعد اصفهان، مدرسه ای به سبک جدید را به چشم ندید. در اوایل پهلوی اول است که ذیل موج تجدد طلبی، پای مدارس جدید به اصفهان و دیگر نقاط کشور گشوده می شود( پیشتر حاج میرزا حسن رشدیه در دوره ناصری ناکام مانده بود) و مدرسه سعدی از مدارس معتبر آن دوره بوده است. صدیقه دولت آبادی هم در اوایل مشروطه مدرسه مکتبخانه شرعیات را برای دختران راه اندازی می کند. نظام آموزشی در دو دوره پهلوی با اقتباس برخی کشورها مثل فرانسه نظم گرفت و به تدریج به صورت امروزی درآمد.