رد پای دو غریبه (بخش سیزدهم )

ترجمه: محمدحسین باقی

گفته می‌شود بخشی از مشکلات خاورمیانه برخاسته از توافقاتی است که قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند. پس از پایان جنگ دوم جهانی امپراتوری عثمانی که مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود به‌واسطه تبانی فرانسه و بریتانیا تجزیه شد. از دل این تجزیه مهم‌ترین توافق قرن بیستم زاده شد که همان سایکس‌‌پیکو بود. این توافق مبنای خط‌کشی‌های مرزی کشورهای خاورمیانه را تشکیل داد و ریشه بسیاری از مشکلات کنونی در خاورمیانه عربی به همین توافق بازمی گردد. کتاب مذکور که به‌صورت پاورقی در این صفحه منتشر و ترجمه می‌شود مبتنی‌بر ریشه‌یابی دلایل بحران خاورمیانه با نگاه به قرارداد سایکس‌پیکو است.

در ۲۳ نوامبر یک دیدار فوق‌العاده یکجانبه در «وایت‌هال» برگزار شد. در یک سوی میز «ژرژ پیکو» با آن موهای صاف نشسته بود؛ در سوی دیگر ۷ نماینده دولت بریتانیا از سه وزارتخانه دولتی بودند که منافعی در خاورمیانه داشتند. وقتی رهبر این هیات بریتانیایی- یعنی سر آرتور نیکلسون، مسوول وزارت‌خارجه - به پیکو گفت که دولت بریتانیا دقیقا چه پیشنهادی به شریف داده است، این مرد فرانسوی، به گفته شاهدان انگلیسی، با «بی‌اعتقادی کامل» واکنش نشان داد. نه‌تنها فرض «دفرانس» که انگلیسی‌ها سرزمینی را تسلیم حسین نمی‌کنند، اشتباه از آب درآمد بلکه روشن بود که انگلیسی‌ها هرگز قصدی برای مشورت با متحد خود پیش از رسیدن به توافق با حسین نداشتند. پیکو، که به سرعت خونسردی خود را به‌دست آورد، در پاسخ گفت: «وعده یک دولت بزرگ به اعراب گمراه کردن و فریفتن آنهاست. چنین دولتی هرگز تحقق نخواهد یافت.

نمی‌توانید بی‌شمار قبایل را به یک کل باثبات [دولت] تبدیل کنید». او همراهی و همدلی اندکی با استدلال انگلیسی‌ها در مورد تهدید جهاد [از سوی سلطان عثمانی] نشان داد و تلویحا گفت که خطر در عدم محبوبیت حکومت انگلیسی‌ها بر مصر است. در هر صورت، او ادامه داد افکار عمومی شوونیستی فرانسوی‌ها هرگز نه طرح انگلیسی‌ها را می‌پذیرد و نه طرح هر دولتی که با تشکیل آن موافقت داشته باشد. او به همتایان انگلیسی خود گفت «سوریه به قلب فرانسه بسیار نزدیک است» و به آنها گوشزد کرد که اگرچه قشون‌کشی گالیپولی حواس آنها را پرت کرده، اما فرانسه همان سال در معرض نبرد در جبهه غربی بود. «اکنون، پس از تلف کردن جان بسیاری از افراد، فرانسه هرگز به دادن استقلال به اعراب رضایت نمی‌دهد، اگرچه در آغاز جنگ ممکن بود چنین کند.»

این دیدار بدون هیچ توافقی پایان یافت. پس از آن نمایندگان انگلیسی در گروه‌هایی کوچک‌تر دوباره تشکیل جلسه دادند تا نگرانی خود از ژرژ پیکو را در میان بگذارند. آنها از روش صحبت این فرانسوی دهانشان باز مانده بود «چراکه گویی سوریه و حتی فلسطین همچون نورماندی مِلک‌طِلق فرانسوی‌هاست» و اشاره پیکو به اینکه حکومت انگلیس بر مصر غیر‌قانونی است موجب خشم طرف انگلیسی شده بود. وقتی «برتی کلایتون۱»، رئیس سرویس اطلاعات نظامی بریتانیا در قاهره، نسخه‌ای از دقایقی از این مذاکره را دریافت کرد، به سرعت به یاد فاشودا افتاد. او پیکو را «به‌عنوان یکی از اعضای مکتب انگلیس‌هراسانِ ۱۸۹۸» مورد حمله قرار داد و «استدلال‌های او را با عنوان «آشغال‌های احساسی» کاملا رد کرد». با این حال، در لندن، انگلیسی‌ها به سرعت پی بردند که نمی‌توانند به راحتی با آنچه پیکو گفته بود مقابله کنند زیرا او آشکارا دست روی نقطه ضعف یا آسیب‌پذیری عمده انگلیسی‌ها گذاشته بود.

تفاوت در استراتژی میان این دو متحد به این معنا بود که فرانسوی‌ها «متحمل تلفات بسیار عظیمی» در جنگ شده بودند، اما دولت بریتانیا همواره از «عواقب» جنگ «ابراز نگرانی» می‌کرد. تا ماه اکتبر، «لرد برتی۲»، سفیر انگلیس در پاریس، داستان‌های ماجراجویانه و اغراق‌آمیز از فرانسوی‌ها که «در جنگ پافشاری نمی‌کنند و به آن ادامه نمی‌دهند» را [برای جلب محبت آنان] رد کرد. اما چند روز بعد از اینکه ژرژ پیکو با انگلیسی‌ها دیدار کرد، برتی مجبور شد بپذیرد که «گرایشی را در برخی اجتماعات و بخش‌های تجارتی» کشف کرده که «تصور می‌کنند ما از فرانسوی‌ها علیه آلمانی‌ها و به‌نفع خودمان استفاده می‌کنیم و اینکه تلفاتی که به فرانسوی‌ها وارد می‌شود بیشتر است تا ما». خطر - چنانکه انگلیسی‌ها به سرعت فهمیدند - این بود که ماهیت پنهانی طرح مک‌ماهون برای حسین تنها در راستای تقویت و تایید این ادعا بود که بریتانیا به‌طور انفرادی امیال امپریالیستی خود را دنبال می‌کند؛ درحالی‌که فرانسه نیروهای خود را برای هدف مشترک در جبهه غرب قربانی می‌کرد. با پیوند دادن تعداد تلفات فرانسه به بی‌میلی این کشور برای پذیرش پیشنهاد انگلیس، ژرژ پیکو از این ضعف بهره‌برداری کرد و تفاهم «آنتانت» برای انگلیسی‌ها آنقدر مهم و البته شکننده بود که جرأت نداشتند سخنان پیکو را بلوف تلقی کنند. یک ژنرال انگلیسی درحالی‌که دندان‌های خود را از خشم به‌هم می‌سایید گفت: «باید با متحدان شرور خود راه بیاییم.»

انگلیسی‌ها که از واکنش فرانسوی‌ها به پیشنهاد خود گوش به زنگ شده بودند، تلاش کردند تا اهمیت نامه به حسین را کم‌اهمیت یا بی‌اهمیت جلوه دهند و استدلال می‌کردند که شریف هرگز موفق به بهره‌بردن از جایزه‌ای که مک‌ماهون به او پیشنهاد داده، نمی‌شود. نیکلسون که ریاست دیدار با پیکو را بر عهده داشت، شروع به تکرار انتقادات این مرد فرانسوی از پیشنهاد مک‌ماهون کرد. این دیپلمات انگلیسی اکنون دولت موعود عربی را به‌عنوان «امری پوچ» رد کرد؛ چراکه اعراب «مجموعه‌ای از قبایل پراکنده هستند که فاقد انسجام و سازمان هستند». پس از اینکه کامبون به‌شدت از این گلایه کرد که در مورد میزان پیشرفت مذاکرات با حسین در حاشیه قرار گرفته است، یک وزیر دیگر کابینه به نام «لرد کرو۳» به‌طور مستقیم به او تضمین داد که بریتانیا «هیچ قصدی ندارد که یک دولت عربی جدید ترتیب دهد که - اگر چنین دولتی شکل بگیرد - شامل لبنان یا هر بخشی از جهان شود که فرانسوی‌ها بر آن ادعا دارند.»

پاورقی

1- Bertie Clayton

2- Lord Bertie

3- Lord Crewe

ادامه دارد...

رد پای دو غریبه (بخش سیزدهم )