تولد دوباره طفل شادی
یاسر میرزایی دبیر گروه اندیشه اقتصاد طفلی به نام شادی دیریست گم شده است با چشم‌های روشن براق با گیسویی بلند به بالای آرزو هر کس از او نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر شفیعی کدکنی شعر بالا از شفیعی کدکنی را بارها و بارها در شبکه‌های مجازی اجتماعی دیده‌ام.به اشتراک گذاشتن دائم شعر بالا تا همین چندی پیش، نشان از حسی مشترک داشت که لااقل در میان کاربران فارسی اینترنت جریان دارد. اتفاقات شادی‌آفرین چند وقت اخیر در کشور باعث شد که واکنش‌های جالبی نسبت به این شعر در فضای مجازی شکل بگیرد، مثلا بسیار دیده‌ام کسانی را که نوشته‌اند: این طفل پیدا شده است. من چندان قصد پرداختن به حس شاعر هنگام گفتن این شعر و دلیل اینکه او از گم شدن شادی حرف می‌زند ندارم؛ چندان به دنبال تحلیل رفتار کسانی که دم از پیدا شدن این طفل می‌زنند نیز نیستم. می‌خواهم شعر شاعر عزیز، شفیعی کدکنی را بهانه‌ کنم برای تاکید بر این نکته نغز که شادی، در میان خلیج‌فارس و خزر، طفلی بیش نیست. اگر بخواهیم از وادی تشبیه بیرون نیاییم، می‌توانیم بگوییم گم شدن و پیدا شدن دائم شادی در این سرزمین، ربط وثیقی به طفل بودنش دارد. شادی، خصوصا شادی جمعی، چونان طفل چموش و گریزپایی است که طاقت ندارد؛ دائم در جنب و جوش است و باید بسی مواظبش بود تا خودش را گم و گور نکند. قبل از اینکه به چرایی طفل ماندن شادی بپردازم، باید شواهدی بیاورم که نشان دهم تشبیه شادی به طفل، چندان بیراه نیست و حس شاعر اتفاقا خوب توانسته آنچه را جاری است توصیف کند. همین شادی‌های اخیر جمعی را در نظر بگیرید. عده‌ زیادی از مردم به خیابان‌ها ریختند و احساسی مشترک را به یکدیگر نشان دادند، اما آنچه در این میان غایب بود، رفتارهایی مشخص و قابل پیش‌بینی بود. همه دور هم جمع شده بودند و نمی‌دانستند چه کنند. همه شاد بودند، اما شادیشان هیچ بروز مشخص و هماهنگی نداشت. حرکت‌ها کاملا کاتوره‌ای و انفرادی و برآمده از خلاقیت‌های لحظه‌ای بود. این چنین شادی کردنی، اگرچه به خاطر حس مشترکش جذاب است، اما به خاطر پراکندگی و نامنظم بودنش، خسته‌کننده و سریعا ملال‌آور است. دقیقا همین ویژگی‌های شادی‌ جمعی در ایران است که آن را شبیه به طفل می‌کند. رفتارهای یک طفل نیز همراه با هیجان‌های لحظه‌ای، غیرقابل‌پیش‌بینی و برای خود او ملال‌آور است. یک طفل زود دست به کاری می‌زند و خیلی زود از آن کار خسته می‌شود. چرا شادی در ایران طفل مانده است؟ معمولا هر طفلی برای بزرگ شدن به پدر و مادر و مجموعه‌ای از بزرگترها نیاز دارد. طفل با دیدن الگوهای رفتاری، یاد می‌گیرد در موقعیت‌های مختلف چه کند و همین آموزش‌ها است که او را بزرگ می‌کند، البته تشبیه شادی به طفل در اینجا می‌تواند ما را اندکی از راه اصلی منحرف کند. اینکه هر طفلی به پدر و مادر نیاز دارد، نباید به این معنا تصور شود که پس ما باید به دنبال پدر و مادری (احتمالا کشورهای موفق دیگری در بروز شادی‌ها) بگردیم. داستان جامعه اندکی متفاوت است. احتمالا مطالعه طفل‌های دیگر اجتماعی که بزرگ شده‌اند می‌تواند آموزنده باشد. ما ایرانی‌ها در عزاداری‌های اجتماعی، احتمالا جزو مجهزترین، آموزش‌دیده‌ترین و باسابقه‌ترین ملت‌ها هستیم. کافی است بهانه‌ای برای غمخواری عمومی جور شود تا به سرعت و بدون هیچ برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده‌ای، افراد نظم خاصی پیدا کنند، کسانی به صورت خودجوش مسوول انتظامات شوند و رفتارهایی مشخص که نشان عزاداری است از سوی همه صادر شود. حتی آنچه مربوط به دولت و سازمان‌های تامین‌کننده امنیت و نظم اجتماعی می‌شود نیز در موارد مربوط به عزاداری، دارای روندهای مشخص و آموزش‌دیده‌ای است. چه شده است که عزاداری‌های ما نه شبیه به طفل که شبیه به فردی بزرگسال عمل می‌کند؟ آیا ما پدر و مادری برای بزرگ‌ کردن طفل عزاداریمان داشته‌ایم؟ چنین به نظر نمی‌رسد. هر چند اکنون هر کس که در ایران متولد می‌شود و بزرگ می‌شود، به خاطر الگوهای فراوانی که برای عزاداری عمومی می‌بیند، یاد می‌گیرد در چنین اتفاقاتی چطور عمل کند، اما اینکه خود این الگوها چطور به وجود آمده‌اند و در فرهنگ جامعه مستقر شده‌اند، سوالی است که پاسخ دادن به آن ساده نیست. برای شکل گرفتن الگوی شادی، یا همان بزرگ شدن طفل شادی، در غیاب پدر و مادری که بتوان به آن اعتماد کرد، تنها راه، تجربه‌ کردن‌های مکرر با همراهی محافظه‌کاری برآمده از عقلانیت است. ما باید شادی کردن را زیاد تجربه کنیم و در عین حال همیشه خودمان را در هنگام شادی کردن رصد کنیم تا بتوانیم رفتارهای غلطمان را پیدا کنیم و قدم به قدم آنها را اصلاح کنیم. اولین شرط بزرگ کردن طفل شادی، یعنی تکرر شادی‌ها در فضای امید، تا حدی محقق شده است. این فرصتی است برای یادگیری و تمرین. دومین شرط تحقق اعتدال است. در سایه اعتدال است که می‌توان آرامش را در عین برقراری امید و نشاط حفظ کرد و رفتارها را دائم بازبینی کرد تا مسیر آزمون و خطا را با خسارات کمتر و با سرعت رشد بیشتر به نتیجه رساند. اتفاقات چند هفته اخیر نشان داده است که طفل شادی، در این مرز و بوم پیدا شده است؛ این تازه آغاز مسوولیت‌پذیری برای بزرگ کردن آن است. بیایید طفل شادیمان را بزرگ کنیم.