خاطرات اردیبهشت
جعفر مدرس صادقی در سال ۱۳۳۳ در اصفهان متولد شد. تحصیلات دبیرستانیاش را در همان شهر به پایان رسانید و برای ادامه تحصیلات به تهران رسید. اولین داستان کوتاهش در شماره تیرماه ۱۳۵۲ ماهنامه «رودکی» به چاپ رسید. اولین کتابش که مجموعه هشت داستان کوتاه او بود با عنوان «بچهها بازی نمیکنند» در سال ۱۳۵۶ منتشر شد. در همان سال، داستان بلندی نوشت به نام «نمایش» که در تابستان ۱۳۵۹ به چاپ رسید. از این نویسنده تاکنون کتابهای زیادی منتشر شده و علاوهبر داستاننویسی در دو حوزه ترجمه و ویرایش متون کلاسیک هم کار کرده است.
جعفر مدرس صادقی در سال ۱۳۳۳ در اصفهان متولد شد. تحصیلات دبیرستانیاش را در همان شهر به پایان رسانید و برای ادامه تحصیلات به تهران رسید. اولین داستان کوتاهش در شماره تیرماه ۱۳۵۲ ماهنامه «رودکی» به چاپ رسید. اولین کتابش که مجموعه هشت داستان کوتاه او بود با عنوان «بچهها بازی نمیکنند» در سال ۱۳۵۶ منتشر شد. در همان سال، داستان بلندی نوشت به نام «نمایش» که در تابستان ۱۳۵۹ به چاپ رسید. از این نویسنده تاکنون کتابهای زیادی منتشر شده و علاوهبر داستاننویسی در دو حوزه ترجمه و ویرایش متون کلاسیک هم کار کرده است. مجموعهای از ترجمههای او هم شامل ترجمه هفت داستان کوتاه از شرلی جکسن، آن تایلر، آن بیتی، جان آپدایک، ریموند کارور، توبیاس ولف و کازوئو ایشیگورو، به نام «لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر» منتشر شدهاست. البته در این میان فیلمهایی هم از داستانهای او ساخته شده است که فیلم «گاوخونی» ساخته بهروز افخمی یکی از آنها است. اخیرا داستان بلند «خاطرات اردیبهشت» نوشته جعفر مدرس صادقی پس از 6 سال مجوز انتشار گرفت و از سوی نشر مرکز روانه بازار کتاب شد. این اثر دربرگیرنده 31 بخش است و خاطرات مرد میانسالی را بازگو میکند که
همسرش را از دست داده و با دخترش زندگی میکند. هر چند این کتاب به بازتعریف خاطرات شخصی اختصاص دارد؛ اما نویسنده با بهکارگیری عناصر داستانی، یک داستان بلند خلق کرده است. انزوای انسان مدرن، مقولهای است که مدرس صادقی در این داستان هم مانند برخی آثارش به آن پرداخته و «خاطرات اردیبهشت» را با درونمایهای اجتماعی، از زبان یک راوی درونگرا، روایت کرده است.
مدرس صادقی «خاطرات اردیبهشت» را سال ۱۳۸۷ به ناشر سپرد و این رمان پس از ۶ سال مجوز چاپ و نشر گرفت.
در بخشی از این داستان میخوانیم: «تازه وقتی آمدم توی پیادهرو، یادم افتاد ماشین نداشتم. پیاده آمده بودم. این وقت روز توی این شلوغی، فکر کرده بودم حوصلهاش را ندارم با ماشین. اما به نوشین گفته بودم میخواهی برسونمت؟ با چی؟ رفتم آن طرف خیابان و سوار تاکسی شدم. نوشین حق داشت. هرچی که میگفت درست میگفت. ما مردها هم از دم حُقهباز بودیم. یکی از یکی حُقهبازتر.اون از شوهره و این هم از خودِ من. مادره هم حقهباز بود، اما نه به اندازه ما دو نفر. هم حقهباز و هم ناشی. مثل بچهها دنبال یک بهانهای گشته بودم. چه خوب بود که از همان اولِ اول، بدون هیچ واسطهای، حرف آخرم را به او میزدم و جواب خودم را میگرفتم و این همه وقت تلف نمیشد.»
«خاطرات اردیبهشت» با شمارگان یکهزار و ۲۰۰ نسخه و بهای ۱۳ هزار و ۹۰۰ تومان از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
مدرس صادقی «خاطرات اردیبهشت» را سال ۱۳۸۷ به ناشر سپرد و این رمان پس از ۶ سال مجوز چاپ و نشر گرفت.
در بخشی از این داستان میخوانیم: «تازه وقتی آمدم توی پیادهرو، یادم افتاد ماشین نداشتم. پیاده آمده بودم. این وقت روز توی این شلوغی، فکر کرده بودم حوصلهاش را ندارم با ماشین. اما به نوشین گفته بودم میخواهی برسونمت؟ با چی؟ رفتم آن طرف خیابان و سوار تاکسی شدم. نوشین حق داشت. هرچی که میگفت درست میگفت. ما مردها هم از دم حُقهباز بودیم. یکی از یکی حُقهبازتر.اون از شوهره و این هم از خودِ من. مادره هم حقهباز بود، اما نه به اندازه ما دو نفر. هم حقهباز و هم ناشی. مثل بچهها دنبال یک بهانهای گشته بودم. چه خوب بود که از همان اولِ اول، بدون هیچ واسطهای، حرف آخرم را به او میزدم و جواب خودم را میگرفتم و این همه وقت تلف نمیشد.»
«خاطرات اردیبهشت» با شمارگان یکهزار و ۲۰۰ نسخه و بهای ۱۳ هزار و ۹۰۰ تومان از سوی نشر مرکز منتشر شده است.
ارسال نظر