چگونه به یاری تکنانآوران خانه بشتابیم؟
یکی از اشتباهاتی که اکثر تکنانآوران خانه مرتکب میشوند، عدم توانایی در ایجاد تعادل میان زندگی خصوصی و زندگی حرفهای است. مشکل اینجا است که این افراد نمیتوانند در عین حال هم بر فشارها، الزامات و ترسهای «تنها» نانآور خانه بودن غلبه کنند و هم به اعضای خانواده خود به اندازه لازم و کافی رسیدگی کنند. یک نانآور خوب هم میتواند به تمام جوانب زندگی حرفهای خود رسیدگی کند و هم روی مسائل خانوادگی مهم تمرکز داشته باشد، نه اینکه صرفا نیاز مالی خانوادهاش را برآورده کند. به عبارت دیگر هم وقت رسیدن به کارش را خواهد داشت و هم به اعضای خانوادهاش توجه و عشق لازم را نشان خواهد داد و به تفریحات و نیازهای شخصی خودش هم رسیدگی خواهد کرد.
یکی از اشتباهاتی که اکثر تکنانآوران خانه مرتکب میشوند، عدم توانایی در ایجاد تعادل میان زندگی خصوصی و زندگی حرفهای است. مشکل اینجا است که این افراد نمیتوانند در عین حال هم بر فشارها، الزامات و ترسهای «تنها» نانآور خانه بودن غلبه کنند و هم به اعضای خانواده خود به اندازه لازم و کافی رسیدگی کنند. یک نانآور خوب هم میتواند به تمام جوانب زندگی حرفهای خود رسیدگی کند و هم روی مسائل خانوادگی مهم تمرکز داشته باشد، نه اینکه صرفا نیاز مالی خانوادهاش را برآورده کند. به عبارت دیگر هم وقت رسیدن به کارش را خواهد داشت و هم به اعضای خانوادهاش توجه و عشق لازم را نشان خواهد داد و به تفریحات و نیازهای شخصی خودش هم رسیدگی خواهد کرد. درواقع تمام تکنانآوران خانه باید این سوال را از خودشان بپرسند که چطور میتوانند به دیگران رسیدگی کنند و حواسشان معطوف آنها باشد، در حالی که نمیتوانند از پس خودشان برآیند؟ برای پاسخ به این سوال ما راهکارهایی را در نظر گرفتهایم که میتواند به تکنانآوران خانه کمک کند و زندگی خوشایند و موفقی را در عین داشتن شغلی مناسب و موفق برایشان رقم بزند. شاید شما با آگاهی از این راهکارها زندگی شخصی
خود را فدای شغلتان نکنید.
1. حد و مرز خود را بشناسید و برای خودتان مرز تعیین کنید. برخی از افراد تا جایی که جان در بدن دارند، کار میکنند. میپرسید چطور؟ در آن واحد چند جا کار میکنند که بتوانند درآمد بیشتری داشته باشند. بله درست است که این کار را برای رفاه بیشتر خانوادههایشان انجام میدهند اما این نکته را نباید فراموش کرد که انسان توانایی مشخصی دارد. به عبارت دیگر عواملی چون خستگی مفرط، استرس و ذهن بیش از اندازه درگیر میتواند یک فرد شاغل را از پا درآورد.
بنابراین تصورش را بکنید که یک پدر خسته با این شرایط چطور میتواند هم به کارهایش برسد و هم به اعضای خانوادهاش. آیا دیگر وقتی برای رسیدگی به فرزندان و توجه به همسر باقی میماند؟ از سوی دیگر تا پای جان کار کردن عواقبی را در برخواهد داشت که شاید هرگز جبرانپذیر نباشد. بیش از توانایی بدن کار کردن میتواند فرد شاغل را بیمار کند و در نهایت هزینههای روحی و مالی را به خود فرد و خانوادهاش تحمیل کند.
2. شما نیاز به کمک شریک زندگیتان دارید.
با وجود بحران اقتصادی جهانی و بالا رفتن هزینههای زندگی و عدم تغییر دستمزدها شما دیگر به تنهایی نمیتوانید از پس هزینههای زندگی بربیایید. لااقل نمیتوانید زندگی استانداردی را برای خود و خانوادهتان به وجود بیاورید؛ البته اگر به قشر کمجمعیت مرفه جامعه تعلق نداشته باشید. بنابراین دیر یا زود برای اینکه شکم خانوادهتان را سیر کنید، به کمک شریک زندگیتان نیاز خواهید داشت تا بتوانید شرایط بهتری را در خانه و برای فرزندان خود به وجود بیاورید.اگر جامعه با معضل بیکاری روبهرو است، هنوز هم میتوان چارهای اندیشید، هر خانواده در حد و توان خودش. بهعنوان مثال میتوان با مشاغل خانگی چون آشپزی و تهیه غذا آغاز کرد. بهخاطر داشته باشید که در چنین وضعیتی خلاقیت به شما کمک خواهد کرد. درآمد مازاد، هرچند اندک، میتواند چند پله شما را به زندگی راحتتر نزدیک کند.
3. بهخاطر داشته باشید که معامله اقتصادی همان معامله زندگی است.
منظور از این شعار این است که مهم نیست شما چقدر کار میکنید یا چند کار را همزمان با هم انجام میدهید؛ عوامل بازدارندهای در زندگی وجود دارد که شما نمیتوانید جلویش را بگیرید، عواملی چون زمان، سن، هزینهها، محرکههای بازار. این به این معنی است که شما تا جایی که توان دارید و این عوامل به شما اجازه میدهد، میتوانید کار کنید. حالا اینکه در این مدت چقدر درآمد کسب میکنید و ثروت و سرمایه میاندازید، به خود شما و تلاشتان مربوط است.
شما بهعنوان تنها نانآور خانه تا جایی که از عهدهتان برمیآید، میتوانید کار کنید، باقیاش دیگر از کنترل شما خارج است. با وجود مشکلاتی چون تورم، عدم افزایش دستمزدها و عدم امنیت شغلی کار زیادی از دست شما برنمیآید. بنابراین با آگاهی از این حقیقت به آخرین راهکار میرسیم.
۴. آگاه باشید که کار زیادی از دست شما «به تنهایی» برنمیآید، بنابراین به کمک خانواده خود نیاز دارید.
آقایان معمولا فکر میکنند باید قهرمان خانواده خود باشند؛ البته تقصیر خودشان هم نیست. این تفکر از بافت سنتی جامعه نشات میگیرد؛ اما باید این را بدانند که «همیشه قهرمان بودن» در زندگی واقعی، البته نه در فیلمها، بهایی دارد. شما نمیتوانید تا ابد تنها نانآور خانه باشید و تمام مسوولیتهای اقتصادی خانواده را به تنهایی به دوش بکشید. جایی، زمانی باید در این روند تغییر به وجود بیاورید.
اگر به نقطهای رسیدهاید که مجبورید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارید یا میبینید دیگر نمیتوانید از پس هزینههای زندگی بربیایید، وقتش رسیده است که بنشینید با اعضای خانواده خود صحبت و برای آینده برنامهریزی کنید. وضعیت اقتصادی خانواده را برایشان توضیح دهید. این کار باعث میشود که دیگران هم در قبال خانواده احساس مسوولیت کنند و کمی از بار سنگین زندگی از دوش شما برداشته شود.
1. حد و مرز خود را بشناسید و برای خودتان مرز تعیین کنید. برخی از افراد تا جایی که جان در بدن دارند، کار میکنند. میپرسید چطور؟ در آن واحد چند جا کار میکنند که بتوانند درآمد بیشتری داشته باشند. بله درست است که این کار را برای رفاه بیشتر خانوادههایشان انجام میدهند اما این نکته را نباید فراموش کرد که انسان توانایی مشخصی دارد. به عبارت دیگر عواملی چون خستگی مفرط، استرس و ذهن بیش از اندازه درگیر میتواند یک فرد شاغل را از پا درآورد.
بنابراین تصورش را بکنید که یک پدر خسته با این شرایط چطور میتواند هم به کارهایش برسد و هم به اعضای خانوادهاش. آیا دیگر وقتی برای رسیدگی به فرزندان و توجه به همسر باقی میماند؟ از سوی دیگر تا پای جان کار کردن عواقبی را در برخواهد داشت که شاید هرگز جبرانپذیر نباشد. بیش از توانایی بدن کار کردن میتواند فرد شاغل را بیمار کند و در نهایت هزینههای روحی و مالی را به خود فرد و خانوادهاش تحمیل کند.
2. شما نیاز به کمک شریک زندگیتان دارید.
با وجود بحران اقتصادی جهانی و بالا رفتن هزینههای زندگی و عدم تغییر دستمزدها شما دیگر به تنهایی نمیتوانید از پس هزینههای زندگی بربیایید. لااقل نمیتوانید زندگی استانداردی را برای خود و خانوادهتان به وجود بیاورید؛ البته اگر به قشر کمجمعیت مرفه جامعه تعلق نداشته باشید. بنابراین دیر یا زود برای اینکه شکم خانوادهتان را سیر کنید، به کمک شریک زندگیتان نیاز خواهید داشت تا بتوانید شرایط بهتری را در خانه و برای فرزندان خود به وجود بیاورید.اگر جامعه با معضل بیکاری روبهرو است، هنوز هم میتوان چارهای اندیشید، هر خانواده در حد و توان خودش. بهعنوان مثال میتوان با مشاغل خانگی چون آشپزی و تهیه غذا آغاز کرد. بهخاطر داشته باشید که در چنین وضعیتی خلاقیت به شما کمک خواهد کرد. درآمد مازاد، هرچند اندک، میتواند چند پله شما را به زندگی راحتتر نزدیک کند.
3. بهخاطر داشته باشید که معامله اقتصادی همان معامله زندگی است.
منظور از این شعار این است که مهم نیست شما چقدر کار میکنید یا چند کار را همزمان با هم انجام میدهید؛ عوامل بازدارندهای در زندگی وجود دارد که شما نمیتوانید جلویش را بگیرید، عواملی چون زمان، سن، هزینهها، محرکههای بازار. این به این معنی است که شما تا جایی که توان دارید و این عوامل به شما اجازه میدهد، میتوانید کار کنید. حالا اینکه در این مدت چقدر درآمد کسب میکنید و ثروت و سرمایه میاندازید، به خود شما و تلاشتان مربوط است.
شما بهعنوان تنها نانآور خانه تا جایی که از عهدهتان برمیآید، میتوانید کار کنید، باقیاش دیگر از کنترل شما خارج است. با وجود مشکلاتی چون تورم، عدم افزایش دستمزدها و عدم امنیت شغلی کار زیادی از دست شما برنمیآید. بنابراین با آگاهی از این حقیقت به آخرین راهکار میرسیم.
۴. آگاه باشید که کار زیادی از دست شما «به تنهایی» برنمیآید، بنابراین به کمک خانواده خود نیاز دارید.
آقایان معمولا فکر میکنند باید قهرمان خانواده خود باشند؛ البته تقصیر خودشان هم نیست. این تفکر از بافت سنتی جامعه نشات میگیرد؛ اما باید این را بدانند که «همیشه قهرمان بودن» در زندگی واقعی، البته نه در فیلمها، بهایی دارد. شما نمیتوانید تا ابد تنها نانآور خانه باشید و تمام مسوولیتهای اقتصادی خانواده را به تنهایی به دوش بکشید. جایی، زمانی باید در این روند تغییر به وجود بیاورید.
اگر به نقطهای رسیدهاید که مجبورید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارید یا میبینید دیگر نمیتوانید از پس هزینههای زندگی بربیایید، وقتش رسیده است که بنشینید با اعضای خانواده خود صحبت و برای آینده برنامهریزی کنید. وضعیت اقتصادی خانواده را برایشان توضیح دهید. این کار باعث میشود که دیگران هم در قبال خانواده احساس مسوولیت کنند و کمی از بار سنگین زندگی از دوش شما برداشته شود.
ارسال نظر