گفتوگو با دکتر لطفعلی بخشی استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
دانشگاه نردبانی برای اهداف سیاسی نیست
بهزاد لاجورد تعیین رییس دانشگاه آیا یک تصمیم سیاسی است یا یک تصمیم علمی؟ زمانی که ما از استقلال دانشگاه سخن میگوییم آیا انتخاب رییس دانشگاه جزئی از این مفهوم به حساب نمیآید؟ در گفتوگو با دکتر لطفعلی بخشی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، ضمن پرداختن به این مقوله نقبی میزنیم به رویدادهای هشت سال اخیر دانشگاه علامه طباطبایی و تبعاتی که رویکرد انتصابی برای این دانشگاه به همراه داشته است. به نظر شما آیا باید سازوکار معینی برای تعیین روسای دانشگاههای کشور وجود داشته باشد یا شیوه کنونی که به شکل انتصابی این امر انجام میشود رویه مناسبی است؟ در ایران نوع نگاه به هر پدیده به گونهای خاص است و در یک وضع شعارگونه به سر میبرد.
بهزاد لاجورد تعیین رییس دانشگاه آیا یک تصمیم سیاسی است یا یک تصمیم علمی؟ زمانی که ما از استقلال دانشگاه سخن میگوییم آیا انتخاب رییس دانشگاه جزئی از این مفهوم به حساب نمیآید؟ در گفتوگو با دکتر لطفعلی بخشی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، ضمن پرداختن به این مقوله نقبی میزنیم به رویدادهای هشت سال اخیر دانشگاه علامه طباطبایی و تبعاتی که رویکرد انتصابی برای این دانشگاه به همراه داشته است.
به نظر شما آیا باید سازوکار معینی برای تعیین روسای دانشگاههای کشور وجود داشته باشد یا شیوه کنونی که به شکل انتصابی این امر انجام میشود رویه مناسبی است؟
در ایران نوع نگاه به هر پدیده به گونهای خاص است و در یک وضع شعارگونه به سر میبرد. ما همیشه از آزاد اندیشی حرف میزنیم اما در واقعیت این امر اتفاق نمیافتد. یکی از مشکلات این است که همه چیز از زاویه سیاسی نگریسته میشود و ما با هر پدیده سادهای هم به صوت یک پدیده سیاسی رفتار میکنیم، به گونهای که حتی بیربطترین مشاغل هم باید با رفتار رییس دولت مطابقت داشته باشند. روسای دانشگاهها در سراسر دنیا افراد ارشد و متخصص یک مجموعه علمی هستند و فرآیند انتصاب یک رییس دانشگاه هیچ ربطی به رییس دولت و ارگانهای سیاسی ندارد و تصمیم در این مورد بر عهده افراد ذیصلاح و دستاندرکار و صاحب علم است. برای تصمیمگیری در این امر نیز شاخصهایی در نظر گرفته شده است. اما در ایران آیا اینگونه است؟ به نظر ما رویه ما کاملا خلاف آزاداندیشی است و موضوعاتی در این انتخابها مورد نظر قرار میگیرند که ارتباطی با شغل موردنظر ندارند. به این ترتیب است که میتوان گفت گفتار و کردار ما در تعارض با یکدیگرند. در دوره اصلاحات قرار بود روسای دانشگاه توسط اساتید هیات علمی و مسوولان دانشگاه تعیین شوند. اما با پایان این دوره و شروع به
کار دولت بعد تمام این دیدگاه منتفی شد و ارزش و معیار انتخاب به جای صلاحیت علمی به موارد دیگر محدود شد. گرچه در این دوره هم ما گاهی شاهد حضور انسانهای وارسته در برخی پستهای دانشگاهی بودیم اما دانش و تخصص در تفویض وظایف جایگاه چندانی نداشت! به نظر من علم و فرآیند علمی، پژوهش، تحقیقات و فناوری یک فعالیت بلندمدت و ارزشمند است. اما متاسفانه مدیرانی که بر سر کار میآیند تنها در پی این هستند که طرحهای خود را اجرایی کنند؛ با این نگاه است که تغییر و تحولات عظیم با ورود مدیران جدید آغاز میشود و روند کارهای مفیدی که تا آن زمان صورت گرفته متوقف میشود. در زمان وزارت آقای دانشجو، دستور داده شد تعداد واحدها کم شود و به این ترتیب دانشجویان سریعتر مدرک فاغالتحصیلی خود را در دورههای لیسانس، فوقلیسانس و بالاتر از آن دریافت کنند. اما آیا واقعا این فارغالتحصیل کیفیت و عملکرد لازم را دارد؟ کدام مشکل ما را دانشجویان فوقلیسانس میتوانند حل کنند؟ رسالهها و پایاننامهها از مدلهای مختلفی پر شده است که استادها درباره آن مدلها کنکاش نمیکنند. داورها جرات واکاوی مدلها را ندارند و دانشجویانی که بعضا حتی موضوع مطالعه
را از نزدیک ندیدهاند با نمرات بالایی درجه کسب میکنند اما خبری از کیفیت و کارایی نیست. به این ترتیب در این دوره بیش از پیش کمیت فدای کیفیت شد.
شما از شاخصهایی برای تعیین رییس دانشگاه صحبت کردید، این شاخصها از نگاه شما چه هستند؟
در این مورد توجه شما را به الگوی موفق حوزه علمیه جلب میکنم، حوزه علمیه که معادل دانشگاه برای علوم دینی است، از چنان مرتبه و نظمی برخوردار است که سلسله مراتب علمی و احترام به افراد با درجه علمی بالاتر به صورت تمام انجام میشود. در حوزه به افراد ما فوق احترام گذاشته میشود و جایگاه افراد وابسته به توانمندی آنها در تحلیلها و دانش آنها است. به نظر من ملاک ارزشگذاری و سلسله مراتب در دانشگاه هم باید همینطور باشد؛ به این ترتیب که فرد اعلم میتواند جایگاه ارشد را داشته باشد. حال متر و اندازه را در دانشگاهها چه کسانی میتوانند برای افراد تعیین کنند؟ افرادی که خود متخصص امور مربوط باشند و بتوانند تواناییها و تخصص افراد را بشناسند و تمییز دهند، ملاک سنجش باید توسط این افراد تعیین شود. به نظر شما آیا کسی حاضر است تیغ جراحی را به دست یک مهندس دهد؟ انتخاب ریاست دانشگاه هم باید توسط افراد آگاه به امور مربوط صورت میگیرد. بعضی اساتید روی یک جلد کتاب بیش از ۵۰۰ ساعت بدون هیچ مابهازایی کار میکنند، اما معیار سنجش و کارکرد و رتبهدهی به اساتید را ساعتی که در دانشگاه پر میکنند مدنظر قرار میدهند و گاه آن
را در شرکت در همایشهای بعضا غیرعلمی میدانند. زمانی که ملاکها به این شکل نادرست چیده میشود، رییس دانشگاه نیز فردی است که حرفشنوی به جای تخصص داشته باشد. اما باید توجه داشته باشیم که دانشگاه یک محیط علمی است نه یک محیط سیاسی و دانشگاه نباید به یک نردبان سیاسی برای دستیابی به اهداف غیر علمی تبدیل شود.
دانشگاه علامه طباطبایی عنوان بزرگترین دانشگاه علوم انسانی را در ایران دارد، روال تعیین مدیریت این دانشگاه آیا تاکنون بر اساس ملاکهای علمی و انتخاب اساتید بوده است؟
همیشه و در همه جا رسم بر این بوده که افرادی از خود دانشگاه یا دانشکده را برای ریاست دانشگاه انتخاب میکنند، یکی از دلایل این امر آن است که فرد موردنظر آگاه باشد که با هر تصمیمی با همکاران خود درگیر خواهد بود و اثرات آن میتواند بر خودش و آینده تمام مجموعه تاثیر گذارد، این ملاک برای انتخاب یک خود تنظیمی به وجود میآورد. حال آنکه برای دانشگاه علامه طباطبایی اغلب روسایی بر سر کار آمدهاند که علاقه و تعهد چندانی برای پیشرفت بخشهای خود نداشتند. این افراد تصمیمهایی را بدون اندیشه گروهی اتخاذ کرده و بعد از اتمام دوره رفتهاند، در حالی که اثرات مخرب این تصمیمها همچنان بر دوش دانشگاه سنگینی میکند. به عنوان مثال ریاست گذشته به یک شخص سیاسی تعلق گرفت. به نظر من فردی که دارای شخصیت علمی باشد اجازه دخالت در اموری که در آن سر رشتهای ندارد به خود نمیدهد. این فرد برای خود تخصص کسب کرده و معنی استقلال علمی را میفهمد. در مقابل فردی که این مدارج را طی نکرده باشد در تمام امور وارد میشود. در دوره ریاست سابق اعتقادی به استقلال دانشگاه وجود نداشت و لطماتی به کیفیت و جایگاه دانشگاه علامه طباطبایی وارد شد.
ساختار دانشگاه دپارتمنتال است و مدیریت این ساختار در دوره نادیده گرفته شد. در اینجا مثالی میزنم تا تفاوت ساختار آپارتمانی و دپارتمانی را روشن کنم. یک آپارتمان ۲۰ طبقه را در نظر بگیرید هر بخش آن ممکن است با یک نقشه ثابت ساخته شده باشد و یکسری دیوار، مکانهای شبیه به هم را جدا کرده باشد که در واقع ماهیت یکسان داشتهاند اما دپارتمانها بخشهای مجزایی هستند که هماهنگی خاص و منظمی با هم دارند و سیستماتیک با یکدیگر در کنش و واکنش هستند، از این جهت دانشگاه یک دپارتمان است و هر کس باید هماهنگ با بخش خود باشد و نیازهای بخش خود را بشناسد اما در عین حال جدا از سایر آنها نیز حرکت کند.
تغییر و تحولات دانشگاه مخصوصا در چند سال اخیر موجب بروز چه موارد مثبت و منفی در دانشگاه شده است؟
در صحبتهای برخی از افراد میشنویم که میگویند در این دوره دانشکدههایی ساخته شد، ساختمانهایی احداث شد و این امر را از نقاط مثبت کارنامه مدیریت آن برمیشمرند. اما پرسش من این است که آیا از ۵۰۰۰ متر مربع ساختمان جدید که احداث شده نهایت بهرهوری برده شده است یا خیر؟ نگرشی کمی و اسمی به پدیدهها به این شکل درست نیست و نباید بر آن تکیه کرد. آیا با این منابع نمیتوانست ۱۰۰۰۰ متر مربع ساختمان جدید احداث شود؟
در حال حاضر چه میتوان کرد؟ آیا به آینده دانشگاه علامه طباطبایی خوشبین هستید؟
امیدوارم دولت آقای روحانی به آزاد اندیشی که وعده آن را داده است، پایبند باشد و اجازه دهد دانشگاه با مکانیسم صحیح کار کند و دانشجویانی تربیت کند که بتوانند به کشور خدمت کنند. من همچنین امیدوارم مکانیزمهای تغییر در انتخاب ریاست دانشکده پیشبینی شود تا ما شاهد تغییرات ناگهانی دوبارهای بر بدنه این دانشگاه و سایر دانشگاههای کشور نباشیم.
ارسال نظر