فدراسیون فوتبال و کیروش، در مسیر غیرقابل بازگشت
دیوارهایی که فرو ریخت
بهروز شکیبا این مقاله قبل از تصمیم فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش مبنی بر ابقای کی روش در سمت سرمربیگری تیم ملی فوتبال کشورمان نوشته شده است. «چرا کیروش از تعبیر گروگانگیری برای توصیف شرایط این روزهای خود در ایران استفاده کرده؟» این پرسشی است که برخی منتقدان کارلوس کیروش در این روزها طرح میکنند و استفاده از لفظ گروگانگیری از سوی کیروش را توهین به ایران و فوتبال ایران میدانند. مهمترین چیزی که پیش از احساس توهین از شنیدن این لفظ باید سراغ ما بیاید، این است که از خودمان بپرسیم: «راستی نمونه دیگری بهیاد میآوریم که یک مربی خارجی در یک کشور، به دلیل پرداخت نشدن تعهدات فدراسیون فوتبال آن کشور، ممنوعالخروج شده باشد؟» قرارداد رسمی فدراسیون فوتبال ایران با کارلوس کیروش چند روز پیش منتشر شد و در بند ۱۲ آن آمده است: «تمامی هزینهها با در نظر گرفتن مالیات دولت جمهوری اسلامی ایران برای دستمزد و مبالغ تشویقی، بیمه درمانی، گواهی اشتغال بهکار و روادید باید توسط فدراسیون پرداخت شود.
بهروز شکیبا این مقاله قبل از تصمیم فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش مبنی بر ابقای کی روش در سمت سرمربیگری تیم ملی فوتبال کشورمان نوشته شده است. «چرا کیروش از تعبیر گروگانگیری برای توصیف شرایط این روزهای خود در ایران استفاده کرده؟» این پرسشی است که برخی منتقدان کارلوس کیروش در این روزها طرح میکنند و استفاده از لفظ گروگانگیری از سوی کیروش را توهین به ایران و فوتبال ایران میدانند. مهمترین چیزی که پیش از احساس توهین از شنیدن این لفظ باید سراغ ما بیاید، این است که از خودمان بپرسیم: «راستی نمونه دیگری بهیاد میآوریم که یک مربی خارجی در یک کشور، به دلیل پرداخت نشدن تعهدات فدراسیون فوتبال آن کشور، ممنوعالخروج شده باشد؟» قرارداد رسمی فدراسیون فوتبال ایران با کارلوس کیروش چند روز پیش منتشر شد و در بند 12 آن آمده است: «تمامی هزینهها با در نظر گرفتن مالیات دولت جمهوری اسلامی ایران برای دستمزد و مبالغ تشویقی، بیمه درمانی، گواهی اشتغال بهکار و روادید باید توسط فدراسیون پرداخت شود. فدراسیون در صورت نیاز مدارک مربوطه را به وزارتخانه مالیات کشور محل اقامت کی روش ارائه میکند تا کیروش را از پرداخت مجدد مالیات معاف
کند.»
به این ترتیب کیروش به دلیل کوتاهی طرف مقابل قرارداد(فدراسیون فوتبال) در اجرای یکی از بندهای مهم قرارداد، از ایران ممنوعالخروج شده و در روزهایی که این مشکل پابرجا بوده، علی کفاشیان و نماینده وزارت ورزش بارها با کیروش برای تمدید قرار مذاکره کردهاند داد. سه پرسش دیگر اینجا پیش میآید: ۱-اصلا چنین اتفاقی برای کیروش قبلا رخ داده و برای مربیان خارجی دیگر چنین اتفاقی سابقه داشته؟ ۲-حرکت فدراسیون فوتبال در پرداخت نکردن مالیات کیروش زشتتر بوده یا واکنش کلامی کیروش به این ماجرا؟ ۳-هرچند استفاده از لفظ گروگانگیری در چارچوب و کانتکست یک قرارداد ورزشی، کار چندان جالبی نیست اما آیا برای ممنوعالخروج کردن یک مربی و استفاده از این موضوع برای به نتیجه رساندن مذاکرات با آن مربی، کلمه یا لفظ خاص و گویایی در چارچوب ورزش و فوتبال در کار هست که مربی ممنوعالخروج شده، از آن لفظ استفاده کند؟ آیا کلمهای هست که بیانگر وضعیت کنونی کیروش پس از پرداخت نشدن مالیات و گرفتهشدن پاسپورتاش در فرودگاه باشد؟
هنوز بسیاری از مردم منتظر روشن شدن خبر نهایی در ماجرای کیروش و فدراسیون فوتبال هستند. برخی مردم منتظر هستند بدانند کیروش در ایران ماندنی است یا رفتنی. شرایط اما طوری شده که برخی دیگر فکر میکنند کیروش اصلا در این شرایط نمیتواند همچون 4 سال گذشته در تیم ملی و فضای فوتبال ایران موثر واقع شود. چرا؟ مهمترین دلیل اینکه هنوز معلوم نیست نیت و هدف مسوولان عالیرتبه وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در مذاکرات با کیروش چیست. هنوز حتی برای روزنامهنگاران و خبرنگاران روشن نیست که چه اتفاقات و چه خواستهها و چه جریاناتی کار را به اینجا رسانده است؟ درواقع همه تحلیلها براساس برخی شایعات و شنیدههایی که مستدل و مستند نیست، ایجاد شده است. در عمل اما آنچه میتوان به قطعیت گفت این است که ضعف مدیریتی فدراسیون فوتبال و ناتوانی مسوولان رده بالای این فدراسیون در همکاری اصولی و کنترل مربی طرف قرارداد خود، رابطه با کیروش را به یک «مسیر غیرقابل بازگشت» کشانده است، به یک بنبست. مثلا شبکه خبر تلویزیون دولتی ایران دو هفته پیش محمد مایلیکهن را در یک برنامه تحلیلی روی خط تلفن داشت؛ مردی که یک پست مهم در تیم ملی امید دارد اما در برنامههای مختلف، بهعنوان یک مخالف تندروی کارلوس کیروش صحبت میکند. اصلا چگونه ممکن است مدیر یکی از تیمهای پایه فوتبال ملی یک کشور، به تندی علیه سرمربی تیم بزرگسالان همان کشور صحبت کند؟ از نظر قانونی هم این ماجرا قابل درک نیست، چه برسد به اینکه تلویزیون دولتی آن کشور، به چنین مدیری فرصت صحبت کردن و حمله کردن به سرمربی تیم ملی بزرگسالان را بدهد. مثل این است که هر هفته دستیار سرمربی یک تیم باشگاهی، روی خط برنامههای رسانهای مختلف بیاید و علیه سرمربی همان تیم صحبت کند و بعد به کار کنار یکدیگر هم ادامه دهند. محمد مایلیکهن و کارلوس کیروش هر دو زیر مجموعه یک تیم بزرگ هستند به نام «تیمهای ملی فوتبال ایران». اینکه مدیر یکی از تیمهای پایه برای ماههای متمادی علیه سرمربی تیم بزرگسالان که یک پست بالادست اوست حرف بزند، یکی از مصادیق حرکت در جاده غیرقابل بازگشت در همکاری با سرمربی تیم بزرگسالان است. اگر کیروش در تیم ملی بماند، فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش و شبکههای تلویزیون ایران، این اصول را رعایت خواهند کرد؟
کارلوس کیروش فقط در مدت حضور در منچستریونایتد یک مربی آرام بوده؛ جایی که در آن رئیس، سرآلکس فرگوسن بود و هر عضو ناآرام باشگاه، سرنوشتی جز جدایی از منچستریونایتد نمیتوانست داشته باشد. کیروش در تیم ملی پرتغال و زمان همکاری با چند تیم دیگر نیز حاشیههایی داشت. بخشی از این حاشیهها برمیگردد به روحیه سرسخت این مربی که ارتباط نزدیک با او را دشوار میکند. وقتی فدراسیون فوتبال یک کشور، تصمیم به همکاری با چنین مربیای میگیرد؛ باید از نظر حقوقی و رفتاری، آماده این چالش بزرگ باشد؛ آماده باشد که مربی را مجبور به رعایت و اجرای بند بند قرارداد خود کند. فدراسیون فوتبال ایران در عمل کاراکتر کسانی را پیدا کرده که حتی زمان محق بودن هم شکست میخورند؛ شخصیتهایی که به خاطر ضعف قدرت استدلال و رفتار غیرمسوولانه در بزنگاهها همیشه مورد انتقاد قرار میگیرند. اگر کیروش در برخی مسائل مثل همکاری با تیمهای ملی پایه کوتاهی کرده-که گویا کوتاهی کرده-راه برخورد با این کوتاهی، ممنوعالخروج کردن کیروش نیست. فدراسیون فوتبال باید اهرمهای قانونی مناسب برای اجرای بندهای قرارداد با سرمربی تیم ملی را در اختیار داشته باشد و از این اهرمها استفاده درست بکند.
در ماجرای کیروش میتوان به روشنی فهمید که فدراسیون فوتبال ایران، ظرفیت چالشی در حد همکاری با یک مربی سرسخت و لجوج و در عین حال با کیفیت را ندارد. این فدراسیون به جای رفتار شفاف بر اساس قرارداد و براساس اصول بینالمللی، اهداف خود را با رفتارهای سیاسی غیر عُرفی پیش میبرد.
در تقابل با چنین رفتاری میتوان دلیل استفاده از لفظ گروگانگیری از سوی کارلوس کیروش را درک کرد. فدراسیون فوتبال به مدیریت علی کفاشیان، با ادامه این روند، برای فوتبال ایران ایجاد بدنامی میکند.
کارلوس کیروش دیر یا زود حضورش در فوتبال ایران به پایان خواهد رسید؛ آنچه باید به دقت و با قدرت خواهان اصلاحش باشیم، فدراسیونی است که میخواهد از میانبرها اهداف خود را اجرایی کند و به همین دلیل در عمل، راهش دورتر و سختتر از مسیرهای اصلی میشود.
کیروش حتی اگر در ایران بماند و در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ روی نیمکت تیم ملی بنشیند، ما با مربیای روبرو هستیم که دیوار اعتماد میان او و فدراسیون فوتبال کشور کاملا خراب شده است.
نه تنها دیوار اعتماد میان طرفین قرارداد، که دیوار احترام و دیوار هدف مشترک میان این مربی و اغلب همکاران ایرانیاش نیز فروریخته است.
اگر کیروش در تیم ملی بماند، همکاران ایرانی او پشت تیم ملی خواهند بود؟ مهمترین پرسش که یک پرسش تکراری است، شاید این باشد: این فدراسیون و این فوتبال، ظرفیت انجام کارهای بزرگ
را دارد؟
به این ترتیب کیروش به دلیل کوتاهی طرف مقابل قرارداد(فدراسیون فوتبال) در اجرای یکی از بندهای مهم قرارداد، از ایران ممنوعالخروج شده و در روزهایی که این مشکل پابرجا بوده، علی کفاشیان و نماینده وزارت ورزش بارها با کیروش برای تمدید قرار مذاکره کردهاند داد. سه پرسش دیگر اینجا پیش میآید: ۱-اصلا چنین اتفاقی برای کیروش قبلا رخ داده و برای مربیان خارجی دیگر چنین اتفاقی سابقه داشته؟ ۲-حرکت فدراسیون فوتبال در پرداخت نکردن مالیات کیروش زشتتر بوده یا واکنش کلامی کیروش به این ماجرا؟ ۳-هرچند استفاده از لفظ گروگانگیری در چارچوب و کانتکست یک قرارداد ورزشی، کار چندان جالبی نیست اما آیا برای ممنوعالخروج کردن یک مربی و استفاده از این موضوع برای به نتیجه رساندن مذاکرات با آن مربی، کلمه یا لفظ خاص و گویایی در چارچوب ورزش و فوتبال در کار هست که مربی ممنوعالخروج شده، از آن لفظ استفاده کند؟ آیا کلمهای هست که بیانگر وضعیت کنونی کیروش پس از پرداخت نشدن مالیات و گرفتهشدن پاسپورتاش در فرودگاه باشد؟
هنوز بسیاری از مردم منتظر روشن شدن خبر نهایی در ماجرای کیروش و فدراسیون فوتبال هستند. برخی مردم منتظر هستند بدانند کیروش در ایران ماندنی است یا رفتنی. شرایط اما طوری شده که برخی دیگر فکر میکنند کیروش اصلا در این شرایط نمیتواند همچون 4 سال گذشته در تیم ملی و فضای فوتبال ایران موثر واقع شود. چرا؟ مهمترین دلیل اینکه هنوز معلوم نیست نیت و هدف مسوولان عالیرتبه وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در مذاکرات با کیروش چیست. هنوز حتی برای روزنامهنگاران و خبرنگاران روشن نیست که چه اتفاقات و چه خواستهها و چه جریاناتی کار را به اینجا رسانده است؟ درواقع همه تحلیلها براساس برخی شایعات و شنیدههایی که مستدل و مستند نیست، ایجاد شده است. در عمل اما آنچه میتوان به قطعیت گفت این است که ضعف مدیریتی فدراسیون فوتبال و ناتوانی مسوولان رده بالای این فدراسیون در همکاری اصولی و کنترل مربی طرف قرارداد خود، رابطه با کیروش را به یک «مسیر غیرقابل بازگشت» کشانده است، به یک بنبست. مثلا شبکه خبر تلویزیون دولتی ایران دو هفته پیش محمد مایلیکهن را در یک برنامه تحلیلی روی خط تلفن داشت؛ مردی که یک پست مهم در تیم ملی امید دارد اما در برنامههای مختلف، بهعنوان یک مخالف تندروی کارلوس کیروش صحبت میکند. اصلا چگونه ممکن است مدیر یکی از تیمهای پایه فوتبال ملی یک کشور، به تندی علیه سرمربی تیم بزرگسالان همان کشور صحبت کند؟ از نظر قانونی هم این ماجرا قابل درک نیست، چه برسد به اینکه تلویزیون دولتی آن کشور، به چنین مدیری فرصت صحبت کردن و حمله کردن به سرمربی تیم ملی بزرگسالان را بدهد. مثل این است که هر هفته دستیار سرمربی یک تیم باشگاهی، روی خط برنامههای رسانهای مختلف بیاید و علیه سرمربی همان تیم صحبت کند و بعد به کار کنار یکدیگر هم ادامه دهند. محمد مایلیکهن و کارلوس کیروش هر دو زیر مجموعه یک تیم بزرگ هستند به نام «تیمهای ملی فوتبال ایران». اینکه مدیر یکی از تیمهای پایه برای ماههای متمادی علیه سرمربی تیم بزرگسالان که یک پست بالادست اوست حرف بزند، یکی از مصادیق حرکت در جاده غیرقابل بازگشت در همکاری با سرمربی تیم بزرگسالان است. اگر کیروش در تیم ملی بماند، فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش و شبکههای تلویزیون ایران، این اصول را رعایت خواهند کرد؟
کارلوس کیروش فقط در مدت حضور در منچستریونایتد یک مربی آرام بوده؛ جایی که در آن رئیس، سرآلکس فرگوسن بود و هر عضو ناآرام باشگاه، سرنوشتی جز جدایی از منچستریونایتد نمیتوانست داشته باشد. کیروش در تیم ملی پرتغال و زمان همکاری با چند تیم دیگر نیز حاشیههایی داشت. بخشی از این حاشیهها برمیگردد به روحیه سرسخت این مربی که ارتباط نزدیک با او را دشوار میکند. وقتی فدراسیون فوتبال یک کشور، تصمیم به همکاری با چنین مربیای میگیرد؛ باید از نظر حقوقی و رفتاری، آماده این چالش بزرگ باشد؛ آماده باشد که مربی را مجبور به رعایت و اجرای بند بند قرارداد خود کند. فدراسیون فوتبال ایران در عمل کاراکتر کسانی را پیدا کرده که حتی زمان محق بودن هم شکست میخورند؛ شخصیتهایی که به خاطر ضعف قدرت استدلال و رفتار غیرمسوولانه در بزنگاهها همیشه مورد انتقاد قرار میگیرند. اگر کیروش در برخی مسائل مثل همکاری با تیمهای ملی پایه کوتاهی کرده-که گویا کوتاهی کرده-راه برخورد با این کوتاهی، ممنوعالخروج کردن کیروش نیست. فدراسیون فوتبال باید اهرمهای قانونی مناسب برای اجرای بندهای قرارداد با سرمربی تیم ملی را در اختیار داشته باشد و از این اهرمها استفاده درست بکند.
در ماجرای کیروش میتوان به روشنی فهمید که فدراسیون فوتبال ایران، ظرفیت چالشی در حد همکاری با یک مربی سرسخت و لجوج و در عین حال با کیفیت را ندارد. این فدراسیون به جای رفتار شفاف بر اساس قرارداد و براساس اصول بینالمللی، اهداف خود را با رفتارهای سیاسی غیر عُرفی پیش میبرد.
در تقابل با چنین رفتاری میتوان دلیل استفاده از لفظ گروگانگیری از سوی کارلوس کیروش را درک کرد. فدراسیون فوتبال به مدیریت علی کفاشیان، با ادامه این روند، برای فوتبال ایران ایجاد بدنامی میکند.
کارلوس کیروش دیر یا زود حضورش در فوتبال ایران به پایان خواهد رسید؛ آنچه باید به دقت و با قدرت خواهان اصلاحش باشیم، فدراسیونی است که میخواهد از میانبرها اهداف خود را اجرایی کند و به همین دلیل در عمل، راهش دورتر و سختتر از مسیرهای اصلی میشود.
کیروش حتی اگر در ایران بماند و در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ روی نیمکت تیم ملی بنشیند، ما با مربیای روبرو هستیم که دیوار اعتماد میان او و فدراسیون فوتبال کشور کاملا خراب شده است.
نه تنها دیوار اعتماد میان طرفین قرارداد، که دیوار احترام و دیوار هدف مشترک میان این مربی و اغلب همکاران ایرانیاش نیز فروریخته است.
اگر کیروش در تیم ملی بماند، همکاران ایرانی او پشت تیم ملی خواهند بود؟ مهمترین پرسش که یک پرسش تکراری است، شاید این باشد: این فدراسیون و این فوتبال، ظرفیت انجام کارهای بزرگ
را دارد؟
ارسال نظر