شهابی خراسانی؛ بزرگ استاد اهل حقوق
رضا سلیمان نوری*
سالهای نخست قرن جاری دوران ورود علوم جدید و البته فضاهای علمی تازه به ایران بود. برای ایجاد این تحول، وجود اساتید توانا و متبحر یک اصل مهم بود. اصلی که بر اجرای آن علاوه بر اعزام دانشجویان نخبه به اروپا برای تعلیم علوم جدید راه دیگری هم داشتند و آن استفاده از ظرفیت اندیشمندان حاضر در حوزههای علمیه بود. این امر البته در علوم انسانی بیش از سایر علوم اجرایی شد به نحوی که اغلب قریب به اتفاق استادان دانشکدههای معقول و منقول یا همان الهیات و ادبیات و حتی حقوق در سالهای نخست ایجاد آنها تحصیلکردگان حوزوی بودند.
رضا سلیمان نوری*
سالهای نخست قرن جاری دوران ورود علوم جدید و البته فضاهای علمی تازه به ایران بود. برای ایجاد این تحول، وجود اساتید توانا و متبحر یک اصل مهم بود. اصلی که بر اجرای آن علاوه بر اعزام دانشجویان نخبه به اروپا برای تعلیم علوم جدید راه دیگری هم داشتند و آن استفاده از ظرفیت اندیشمندان حاضر در حوزههای علمیه بود. این امر البته در علوم انسانی بیش از سایر علوم اجرایی شد به نحوی که اغلب قریب به اتفاق استادان دانشکدههای معقول و منقول یا همان الهیات و ادبیات و حتی حقوق در سالهای نخست ایجاد آنها تحصیلکردگان حوزوی بودند. یکی از برجستهترین این نوع اساتید در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، فیلسوف و دانشمند بزرگ محمود شهابی خراسانی بود.
از تولد تا تهران
محمود شهابی سال ۱۲۸۲ خورشیدی، در خانوادهای اهل دانش و تقوی در تربت حیدریه متولد شد. اجداد پدری و مادری او تا چند پشت از مردان روحانی و دانشمند بودند. در پنج سالگی، برحسب سنت وقت، راهی مکتبخانه شد و در مدت شش ماه، یک دوره کامل قرآن را فراگرفت. وی، پس از فراگیری مقدمات فارسی و عربی نزد علمای زادگاه خود، برای ادامه تحصیل راهی مشهد شد که حوزه علمیه آن از مراکز مهمه علوم قدیمه بود. شهابی ابتدا در حوزه درس مرحوم ادیب نیشابوری از ادبای مشهور زمان حاضر شد و بار دیگر علوم ادبی را آموخت. سپس به فراگیری اصول فقه و فلسفه نزد استادان بزرگ عصر نظیر مرحومان آیتاللهزاده خراسانی و استاد شهیر فلسفه مرحوم آقابزرگ پرداخت. وی، همزمان با حضور در درس بزرگان، به خواهش جمعی از طلاب، به تدریس منطق و اصول و برخی دیگر از علوم درسی، پرداخت. شهابی در حدود سال ۱۳۰۵ خورشیدی، موفق به کسب اجازه اجتهاد از برخی اساتید خود شد. او پس از این امر به اصفهان مسافرت کرد تا از محضر اساتید بزرگی چون مرحوم آخوند ملاحسین فشارکی و حاج میرزا محمد صادق خاتونآبادی استفاده کند. اقامت شهابی در اصفهان، تا سال ۱۳۰۸ ادامه یافت و او در این مدت با مرحوم شیخ محمد گنابادی، معروف به حکیم خراسانی که در فلسفه و علوم ادب و منقول در اصفهان بیهمتا و در زهد و قناعت کمنظیر بود، ارتباطی بسیار صمیمی داشت. همچنین وی در این شهر تشکلی به عنوان جمعیت اسلامی به منظور خدمت به دین اسلام تاسیس کرد.
اقامت در تهران
شهابی از اوایل پاییز ۱۳۰۸، تهران را برای اقامت انتخاب کرد و با اصرار روحانیون و دانشگاهیان، حوزه درسی تشکیل داد و به تدریس فقه و اصول و فلسفه پرداخت. خلیل ملکی و اصغر وهابزاده از شاگردان وی در این دوره هستند. سال ۱۳۱۰ که دانشکده معقول و منقول یا همان الهیات تهران به نام مدرسه عالی سپهسالار تاسیس شد، از وی، برای تدریس دعوت شد و بدینگونه وی در دانشگاه اشتغال پیدا کرد. از سال ۱۳۱۸ برای تدریس «قواعد فقه و اصول» به دانشکده حقوق دعوت شد و تا بازنشستگی در همین مجموعه فعالیت کرد. البته در این دوره زمانی، مدتی هم در شورای عالی فرهنگ عضویت داشت. شهابی سال ۱۳۳۶ از مدعوین کنگره دولتهای اسلامی در لاهور بود و سخنانش در این نشست مورد توجه قرار گرفت. همچنین در سال ۱۳۳۹خورشیدی از طرف مرحوم آیتالله بروجردی به کنگره اسلامی که در بیتالمقدس تشکیل شد، رفت و سخنرانیهای تحسینبرانگیز ایراد کرد.
پیشنهادهای شغلی
شهابی در دوران حضور در دانشگاه با پیشنهادهای کاری مختلفی مواجه شد و از جمله بارها وزارت آموزش و پرورش به وی پیشنهاد شد اما با بیان اینکه تنها کاری که از وی ساخته است، درس دادن و کتاب نوشتن است، از پذیرش این امور خودداری میکرد. او تنها با وساطت دکتر نصر و برادرش دکتر علیاکبر شهابی، عضویت افتخاری «انجمن فلسفه» را پذیرفت. البته مدتی هم بنا به خواهش وزیر دادگستری وقت، قاضی تجدیدنظر محاکم شرعی بود که به واسطه گرفتاریهای زیاد علمی از آن استعفا کرد.
خصوصیات اخلاقی
این استاد برجسته حقوق طرفدار اجرای تعالیم عالیه اسلامی و احکام مقدس دین مبین اسلام بود و در عین حال عاشقانه به ایران مهر میورزید. وی با استناد به حدیث معروف نبوی «حب الوطن من الایمان» تاکید میکرد که لازمه حفظ دین، داشتن علاقه به وطن است. او بسیار فروتن بود و ساده زندگی میکرد و ساده میپوشید. او در عصر خود تنها استادی بود که کلاه شاپو به سر میگذاشت وکت نمیپوشید و همیشه شالگردن و عصایی در دست داشت. در اتاقی که روزهای جمعه و عیدهای ملی و مذهبی میزبان میهمانان خود بود، به جز هزاران جلد کتاب و صندلیهای چوبی، تجمل دیگری نداشت. او از عناوین و القابی چون جناب، دکتر یا حضرت آیتالله خوشش نمیآمد و خود را همواره یک معلم میدانست. معلمی که توجه و علاقه ویژهای به پیشرفت دانشجویان خود چه در امر تحصیل و چه زندگی داشت و از هیچ کوششی برای تحقق این مهم خودداری نمیکرد.
آثار و شاگردان
شهابی در طول دوران فعالیت خود به عنوان استاد شاگردان بسیاری پرورش داد که برخی آنان از سرآمدان دوران شدند. ناصر کاتوزیان، امام موسی صدر، نورعلی تابنده، دکتر علی شریعتمداری و علیاصغر فقیهی از جمله این افراد هستند. وی همچنین استاد راهنمای رساله دکتری آیتالله سیدمحمد بهشتی بوده است. شهابی دارای تالیفات و آثار متعدی نیز بود که مهمترین آنها مجموعه ۳ جلدی تاریخ ادوار فقه است. تقریرات اصول، قواعد فقه، تعلیقات بر شرایع الاسلام، سیر و تحول اصول فقه، رساله بود و نمود، مقدمه بر روانشناسی شیخالرئیس، فروغ ایمان، خردسنج و رهبر خرد از دیگر تالیفات وی است. شهابی دارای طبعی سرشار و احساسی قوی بود و با تخلص «استاد» به فارسی و عربی شعر میسرود. استاد همچنین در دهه بیست خورشیدی به مشق روزنامهنگاری پرداخته و ۱۹شماره مجله ایمان را منتشر کرد. نشریهای که نویسندگان مشهوری چون مهندس بازرگان در آن قلم میزدند.
درگذشت
استاد شهابی چندی پس از انقلاب و در ماههای نخست سال۵۸ ایران ر ا برای معالجه ترک کرد اما دیگر نتوانست به کشور بازگردد. او در این سالها، مدتی را در انگلستان و سپس سویس به سر برد و سرانجام ساکن استراسبورگ فرانسه شد. جایی که عاقبت سحرگاه روز چهارم مرداد ۱۳۶۵ در آن بدرود حیات گفت.
*خراسانپژوه و عضو انجمن میراث فرهنگی چهارباغ
ارسال نظر