ابوالقاسم بختیار؛ پزشک عاشق فردوسی
رضا سلیمان نوری
کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
شاید شناختهشدهترین فرد بروجنی برای ما خراسانیها، آیتالله جهانگیرخان قشقایی، فیلسوف نامی باشد اما بد نیست بدانید یکی از خودساختهترین پزشکان ایرانی نیز نه تنها زاده همین سرزمین است بلکه بهدلیل تعلقخاطر ویژه به خراسان پس از درگذشت در سرزمین ما به خاک سپرده شده است. او دکتر ابوالقاسم بختیار نام دارد که نخستین ایرانی اخذکننده مدرک دکترا از آمریکا محسوب میشود. مدرکی که در سن ٥٥ سالگی کسب شده تا وی نمونهای واقعی صرف فعل خواستن باشد.
رضا سلیمان نوری
کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
شاید شناختهشدهترین فرد بروجنی برای ما خراسانیها، آیتالله جهانگیرخان قشقایی، فیلسوف نامی باشد اما بد نیست بدانید یکی از خودساختهترین پزشکان ایرانی نیز نه تنها زاده همین سرزمین است بلکه بهدلیل تعلقخاطر ویژه به خراسان پس از درگذشت در سرزمین ما به خاک سپرده شده است. او دکتر ابوالقاسم بختیار نام دارد که نخستین ایرانی اخذکننده مدرک دکترا از آمریکا محسوب میشود. مدرکی که در سن ٥٥ سالگی کسب شده تا وی نمونهای واقعی صرف فعل خواستن باشد.
از بروجن تا آمریکا
دکتر ابوالقاسم بختیار درسال ۱۲۵۰ خورشیدی در بروجن از پدری خانزاده اما فقیر به نام حاجی حسنخان بختیاری بهدنیا آمد. فقری که البته بیش از هرچیز بهدلیل نگاه خاص و درویشمسلکانه پدر به زندگی بود. هنگام تولد او، مادر دارفانی را وداع گفت و این غم چنان بر پدر سنگین آمد که حتی مایل به نامگذاری فرزند خویش نبود. پدربزرگ جهت تسلیخاطر پسرش، شعری از شاهنامه خواند که زخم هجران همسر را بهبود داد و به یمن آن نام فرزند را ابوالقاسم گذاشتند. نامی که ساختار شخصیتی و روحی صاحب آن را در سراسر عمر متاثر از شاهنامه ساخت. ابوالقاسم در پنج سالگى به مکتبخانه رفت اما از دست دادن پدر در شش سالگی باعث شد تا نتواند ادامه تحصیل داده و در نتیجه در نوجوانی به مشاغل گوناگونی از جمله فروشندگی،کفاشی، مغازهداری و دورهگردی در کوهستانهای بختیاری روی آورد. استعداد سرشار اما نهفته وی و علاقهاش به دانش او را به معلمی و مکتبداری سوق داد و بیشتر جوانیاش را در کسوت معلمی سپری کرد. سپس مدتی را در اصفهان سر کرد اما شوق تحصیل باعث شد تا در سال ۱۲۸۹ خورشیدی یعنی در سن ۳۹ سالگی، دانشآموز دبیرستان آمریکایى یا همان کالج البرز تهران شود و پس از دریافت دیپلم به قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکى یعنی آرزویی که پس از ابتلا به آبله در کودکی لحظهای او را رها نکرده بود، راهی آمریکا شود. امری که با راهنمایى و تشویق دکتر ساموئل جردن، رئیس کالج البرز و البته تنها به خرج خود ابوالقاسم و با اتکاء به بازوان خود وی میسر شد.
در آمریکا
ابوالقاسم بختیار سال ۱۲۹۸ خورشیدی وارد نیویورک شد. او پس از مدتى، نخست در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخت و سپس آموزش دانشگاهى خود را در دانشگاههاى ایووا و داکوتاى جنوبى دنبال کرد. وى هرچند در سال ۱۳۰۲ موفق به اخذ درجه کارشناسى از دانشگاه داکوتاى جنوبى شد اما همچنان در فکر آموختن بود، از این رو به دانشگاه سیراکیوس رفت تا در رشته پزشکى به تحصیل بپردازد و سرانجام با تلاش و جدیت و مقاومت چشمگیر، بهرغم سختىها و تنگناى مالى و تحمل رنج و مشقت فراوان دوره کارورزى پزشکى یا همان انترنى را به پایان برد. بعد از آن نیز از پاى ننشست و با گذراندن دوره جراحى در بیمارستان Bellevune، آموزش پزشکى خود را در سن ۵۵ سالگى به اتمام رساند. بختیار در این دوران البته تشکیل خانواده نیز داد و با پرستاری به نام «هلن جفریز» ازدواج کرد، تا اولین ایرانی باشد که با یک آمریکایی ازدواج کرده است. نکته جالب اینکه در تمام این دوران شاهنامهخوانی اصیلترین تفریح وی بود.
بازگشت به وطن
دکتر بختیار پس از ازدواج، مدتى در آمریکا به طبابت اشتغال داشت اما آرزوی خدمت به هموطنان و دعوتنامه وزیر آموزش وقت باعث شد تا در اوایل پاییز ۱۳۱۰ شمسی در ۶۰ سالگی پس از ۱۱ سال دوری به کشور بازگردد. او پس از حضور در کشور، بیمارستانی خصوصی در تهران ایجاد کرد و به طبابت و جراحی پرداخت. هلن همسر ابوالقاسم نیز اولین مدرسه پرستاری در ایران را تاسیس کرد. هلن و ابوالقاسم اولین افرادی بودند که طریقه پاستوریزه کردن شیر را به مردم آموختند. اعتقاد دکتر بختیار به پزشکی کهن ایران بهخصوص زکریای رازی در زندگی حرفهای او نقش بسیار داشت. سه سال پس از ورودش به همت وی و همکارانش، دانشکده پزشکی تهران تاسیس و او به معاونت دانشکده پزشکی برگزیده شد. دکتر بختیار البته همزمان رئیس دپارتمان آناتومی، معلم جراحی صغیر و معلم بیماریهای زنان و مامایی نیز بود. البته دکتر بختیار سال ۱۳۱۴ خورشیدی از معاونت دانشکده استعفا داد. از اقدامات ارزنده دکتر بختیار در پیشبرد اهداف علمى دانشکده پزشکى تهران، تلاش خاص او برای راهاندازى و تجهیز سالن تشریح دانشگاه است تاحدی که وی برای اولین بار اجساد اموات بلاصاحب را مخفیانه از مریضخانههای دولتی تحویل گرفته و در خودروی شخصی خود به تالار تشریح میآورد.
در جنوب
دکتر بختیار سال ۱۳۱۸ بهعنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس به خوزستان رفت. او ابتدا در آبادان و از سال ۱۳۲۱ در بیمارستان شرکت نفت مسجدسلیمان به خدمت پرداخت. مرحوم دکتر بختیار تا سن ۹۰ سالگی در خوزستان و مسجدسلیمان ماند و در سال ۱۳۴۱ خورشیدی به تهران بازگشت. در اسفند سال ۱۳۴۲ طی مراسمی از خدمات دکتر بختیار در دانشگاه تهران تقدیر و سالن آناتومی دانشکده پزشکی به نام وی نامگذاری شد. او پس از آن تا پایان عمر یعنی سال ١٣٤٩ دست از تلاش برنداشت.
مدفن دکتر
دکتر ابوالقاسم بختیار تا پایان عمر یعنی سال ۱۳۴۹خورشیدی دست از تلاش برای بهبود وضعیت پزشکی کشور برنداشت. نکته قابلتوجه درباره پایان زندگی این مرد خودساخته که نمونه انسانی بسیار فعال، مقاوم و سختکوش بود، وصیت وی است. او که نامش را از سراینده شاهنامه وام گرفته بود و همانند تمام بختیاریها، به فردوسی و شاهنامه عشق میورزید و همیشه از شاهنامهخوانی بهعنوان بزرگترین سرگرمی خود یاد میکرد و به عبارت بهتر عاشق فردوسی و شاهنامه بود، وصیت کرد تا پس از درگذشت، در جوار تربت حکیم ابوالقاسم فردوسی به خاک سپرده شود و فرزندان نیز اینگونه عمل کردند و او در آرامستان عمومی منطقه توس آرمید.
ارسال نظر