جغرافیای فقر
میثم مظاهری
کارشناس پژوهشی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی
برای بررسی جغرافیای فقر در ایران باید ابتدا به تعریف فقر پرداخت و فقر مطلق را به روش هزینه نیازهای اساسی و شاخصهای فقر محاسبه کرد. در بخش لزوم پرداخت به مساله فقر، باید به این نکته توجه کرد که «فقر» و «محرومیت اجتماعی» دو مفهوم مرتبط با هم هستند و افراد فقیر به طور سیستماتیک از فرصتها و منابع جامعه که برای افراد قابلدسترسی است، محروم میشوند. به بیان دیگر، وجود فقر باعث میشود بخشی از جامعه از انجام فعالیتهای عادی خود حذف شوند و به این ترتیب توانایی و ظرفیت وارد شدن در چرخه رقابت را نخواهند داشت.
میثم مظاهری
کارشناس پژوهشی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی
برای بررسی جغرافیای فقر در ایران باید ابتدا به تعریف فقر پرداخت و فقر مطلق را به روش هزینه نیازهای اساسی و شاخصهای فقر محاسبه کرد. در بخش لزوم پرداخت به مساله فقر، باید به این نکته توجه کرد که «فقر» و «محرومیت اجتماعی» دو مفهوم مرتبط با هم هستند و افراد فقیر به طور سیستماتیک از فرصتها و منابع جامعه که برای افراد قابلدسترسی است، محروم میشوند. به بیان دیگر، وجود فقر باعث میشود بخشی از جامعه از انجام فعالیتهای عادی خود حذف شوند و به این ترتیب توانایی و ظرفیت وارد شدن در چرخه رقابت را نخواهند داشت.
اما دلایلی وجود دارد که باید فقر بهصورت جغرافیایی نیز بررسی شود. بر این اساس «عدمنمایش تفاوتهای مهم بین منطقهای در شاخصهای کلان»، «وجود اختلاف قابلتوجه بین مناطق مختلف کشور بزرگی مانند ایران» و «کمک به دولت جهت پیدا کردن نقاط هدف برای اجرای برنامههای حمایتی و فقرزدایی» برخی از دلایل ترسیم فقر بهصورت منطقهای است. این یادداشت با استناد به آمار پژوهشی در موسسه عالی آموزش و پژوهش، مدیریت و برنامهریزی که به بررسی جغرافیای فقر پرداخته، گردآوری شده است. برای بررسی جغرافیای فقر باید هدفگیری جغرافیایی با رویکرد هزینه اساسی در نظر گرفته شود. هدفگیری جغرافیایی میتواند به تخصیص منابع در جهت کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه کمک کند؛ چراکه معمولا فقر در مناطقی خاص تمرکز مییابد و موجب نابرابری در سطح استاندارد زندگی بین مناطق مختلف جغرافیا میشود. از این رو در بسیاری از کشورها، فقر یک بُعد واضح جغرافیایی دارد. نکته قابلتوجه در این زمینه، پایداری و ماندگاری مناطق فقیرنشین است. از مهمترین دلایل ماندگاری مناطق فقیرنشین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- سطح پایین کیفیت خدمات عمومی، بهخصوص در زمینه آموزش، بهداشت و حملونقل که مانع از انباشت سرمایه انسانی و در نتیجه مانع از افزایش ظرفیت درآمدی میشود.
- شرایط بد و ضعیف زیرساختها که تجارت و رشد و انباشت سرمایه را محدود میکند.
- سطح پایین سرمایههای اجتماعی در جوامع فقیر که کسب تکنولوژیهای جدید و بهکارگیری آنها را کند میکند و درنتیجه ظرفیت درآمدی کاهش مییابد.
- فاصله زیاد با مراکز شهری که مانعی بر سر راه تجارت و کسب تخصصهای لازم است.
هدفگیری جغرافیایی در سطوح مختلف منطقه، استان، شهر، بخش و دهستان میتواند اجرا شود. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هدفگیری جغرافیایی، برتری معناداری بر سایر روشهای هدفگیری دارد که به برخی از این برتریها اشاره میشود:
- معیار ساده و واضحی برای شناسایی جامعه هدف معرفی میکند و محدودیتهای اطلاعاتی را که سایر برنامههای هدفگیری با آنها روبهرو هستند، ندارد.
- اجرا و نظارت این روش آسان است.
- موجب تغییر رفتار اقتصادی خانوار نمیشود؛ چراکه تغییر مکان اقامت، سخت و هزینهبر است.
- برای تشخیص صلاحیت شرکت در برنامه و بهبود هدفگیری، امکان ترکیب شاخصهای جغرافیایی با سایر شاخصهای خانوار و فرد وجود دارد.
- ابزار اجرایی این برنامه هم شامل انتقال مستقیم درآمد به جامعه هدف میشود و هم شامل بهبود متغیرهای دیگری که در افزایش سطح استاندارد زندگی در مناطق فقیرنشین موثرند.
- هدفگیری جغرافیایی میتواند بهعنوان راهنمایی برای تخصیص منافع برنامههای توسعه کشور مورد استفاده قرار گیرد.
- نسبت به سایر روشها کمتر گمراهکننده است و با توجه به محدودیتهای بودجهای که اکثر کشورها با آن روبهرو هستند، هزینههای اجرایی آن نسبت به سایر روشها کمتر است.
اما دولت به یک ابزار اطلاعاتی نیاز دارد که او را شناسایی مناطق کمتر توسعهیافته و فقیرنشین یاری کند تا بتواند از طریق انتقال منابع مالی به این مناطق کمک کند. این کمکها میتوانند بهصورت کمکهای مالی یا بهصورت سرمایهگذاریهای زیربنایی یا ارائه خدمات (آموزشی، بهداشتی و حملونقل) باشند. در این گزارش با توجه به رویکرد نیازهای اساسی به مساله فقر پرداخته میشود. آمار بانک مرکزی میگوید: طی سالهای 1388 تا 1392 مصرف سالانه خانوارها از اقلام خوراکیها و آشامیدنیها کاسته شده است و باید دید که این کاهش مصرف در چه دهکهایی از جامعه بهوقوع پیوسته است؛ چراکه چنین کاهشی در دهکهای بالا که احتمالا بیش از استاندارد مصرف میکنند میتواند مفید هم باشد، اما در دهکهای پایین ممکن است منجر به سوءتغذیه ناشی از کمبود مصرف شود. این مسایل لزوم پرداخت به مساله فقر را بیش از پیش بیان میکند. در این خصوص تغییرات سهم هزینه مواد غذایی معیار مناسبی برای مطالعات رفاهی محسوب میشود؛ چراکه به طور کلی مواد غذایی جزو کالاهایی اساسی است که خانوار بهراحتی مصرف آن را کاهش نمیدهد.
«سهم هزینه مواد غذایی از کل هزینهها» با «سطح رفاه» رابطه عکس دارد، به این معنی که با افزایش سهم هزینههای غذایی از کل هزینهها از مقدار رفاه کاسته خواهد شد. بررسیها نشان میدهد در تمام دهکها سهم هزینههای مواد غذایی از کل هزینه در سالهای 1388 تا 1391 روند صعودی را پشتسر گذاشته است، همچنین شیب روند افزایشی در دهکهای کمدرآمدتر بیشتر بوده است. براساس بررسیها سهم هزینههای مواد غذایی از کل هزینهها در سالهای 1370 تا 1378 کمی افزایش یافته که نشاندهنده افت سطح رفاه است، اما در سالهای 1378 تا 1388 این سهم کاهش یافته که حاکی از رشد نسبی رفاه طی این سالها است. در سالهای 1388 تا 1392 سهم هزینههای خوراکی نسبت به کل هزینهها در حال افزایش بوده است که این شیب افزایش سهم هزینههای خوراکی در دهکهای کمدرآمد بیشتر از سایر دهکها بوده است. درنتیجه طی این 4 سال اخیر رفاه خانوارها روند نزولی داشته است.
خط فقر مطلق در سال ۱۳۹۲
یکی دیگر از مهمترین موضوعات در زمینه مطالعه فقر، تعریف فقر مطلق است. براساس تعریف، «فقر مطلق تنها نداشتن نیازهای اولیه زندگی در حدی که فرد از گرسنگی و سرما بمیرد نیست؛ بلکه وضعیتی است که حداقل در آن شرایط فرد سالم نبوده و به میزانی که برای زندگی فرد لازم است، نتواند در جامعه حضور داشته باشد.» بنابراین براساس تعریف، فقر مطلق حداقل شرایطی است که در آن افراد به میزان کافی از درآمد، تحصیلات، مسکن، سلامت و خدمات اساسی برخوردار باشند.
پژوهش مورد استناد بر مبنای دادههای هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار ایران طی سالهای 1388 تا 1392 انجام شده است با توجه به مشکلاتی که احتمالا در دادههای مربوط به قسمت درآمد خانوار، از قبیل کماظهاری، وجود دارد از اطلاعات هزینه خانوار به جای درآمد خانوار استفاده شده است. در روش مورداستفاده این مطالعه برای محاسبه خط فقر مطلق ابتدا لازم است حداقل هزینه موردنیاز برای مصرف حداقل کالری لازم برای انجام فعالیتهای روزمره و ادامه حیات بهدست بیاید که این رقم خط فقر غذایی نیز نام برده میشود. در بسیاری از مطالعات حداقل کالری موردنیاز بدن را عددی در حدود 2100 تا 2300 کالری در روز قرار میدهند و با رویکردهای مختلف اقدام به محاسبه خط فقر غذایی میکنند، اما در این پژوهش، از حداقل کالری موردنیاز بدن برای افراد در سنین مختلف و به تفکیک جنسیت بهمنظور محاسبه حداقل کالری (کالری استاندارد) خانوار که برای انجام فعالیتهای روزمره و ادامه حیات باید مصرف شود، استفاده شده است.
برای محاسبه کالری مصرفی خانوار لازم است که میزان کالری هر یک از مواد خوراکی مصرفی که در دادههای هزینه و درآمد خانوار وجود دارند تعیین شوند. برای این کار جدولی شامل ارزشهای غذایی هر یک از مواد خوراکی متناظر با هر یک از کدهای جدول هزینههای خوراکی و آشامیدنی (در خانه) دادههای هزینه و درآمد خانوار تهیه شده است. اطلاعات این جدول از بانک اطلاعاتی نرمافزار تغذیهای Nutritionist IV و همچنین جدول ترکیبات مواد غذایی انستیتو تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور که براساس استانداردهای USDA و اطلاعات کشورهای کانادا و مالزی است، بهدست آمده است. در تهیه این جدول سعی شده است که از ذکر غذاهای خارجی و نیز تا جای ممکن از غذاهای آماده جلوگیری شود و بیشتر از انواع متناسب که امکان تهیه آنها در ایران باشد، استفاده شود.
سپس با استفاده از این جدول میزان کالری مصرفی خانوارها محاسبه میشود. سپس دهکبندی براساس هزینههای سرانه خانوار و با احتساب وزن هر خانوار و تعداد اعضای خانوار انجام میشود. کالری مصرفی و کالری استاندارد برای همه دهکها در تمام استانها محاسبه میشود. البته برای محاسبه خط فقر مطلق به روش هزینه نیازهای اساسی که سایر هزینهها را نیز دربرمیگیرد، خط فقر غذایی در معکوس ضریب انگل اولین دهکی که بیشتر از میزان حداقل (استاندارد) کالری مصرف کردهاند، محاسبه میشود. ضریب انگل نسبت هزینههای غذایی به کلیه هزینهها است. به این ترتیب خط فقر مطلق به روش هزینه نیازهای اساسی (CBN) بهدست میآید.
با استناد به یافتههای پژوهش سه شاخص «خط فقر غذایی کشور به تفکیک شهری و روستایی از 88 تا 92»، «خط فقر مطلق در کشور و استانها به تفکیک شهری و روستایی از 1388 تا 1392» و «شاخصهای فقر از 1388 تا 1391 در کل کشور و در استانها به تفکیک شهری و روستایی» مورد بررسی قرار گرفته است. براساس آمارهای مورد بررسی، خط فقر مطلق کل کشور برای هر فرد شهری در سال 1392 حدود 460 هزار تومان و برای هر فرد روستایی 269 هزار تومان در ماه محاسبه شده است، به بیان دیگر بهطور متوسط حداقل درآمد موردنیاز هر فرد برای عدمحضور در زیر خط فقر جامعه شهری در سال 92 معادل 460 هزار تومان و در جامعه روستایی معادل 269 هزار تومان بوده است. دیگر اطلاعات این گزارش نشان میدهد که خط فقر سرانه شهری (برای هر فرد) در سالهای 1388 تا 1392 در بعد شهری از 172 هزار تومان در سال 1388 به 460 هزار تومان در سال 1392 افزایش یافته است، درنتیجه خط فقر طی این مدت معادل 167 درصد رشد کرده و به بیش از 5/ 2 برابر سال 1388 رسیده است. همچنین متوسط خط فقر برای هر خانوار میانگین شهری در سال 1392، معادل 855 هزار تومان و برای هر خانوار روستایی معادل 518 هزار تومان بوده است. البته محاسبه خانوار شهری براساس تعداد افراد هر خانوار متفاوت است، اما با در نظر گرفتن بعد خانوار بهطور متوسط، نتایج مذکور حاصل میشود.
رشد نرخ فقر سرانه
در گام بعدی روند «شاخص نرخ فقر سرانه» در سالهای 1388 تا 1392 مورد بررسی قرار میگیرد. شاخص نرخ فقر سرانه، تعداد افراد فقیر جامعه را نسبت به جمعیت کل میسنجد. یافتههای پژوهش نشان میدهند نرخ فقر سرانه شهری از 14 درصد در سال 88 به 15 درصد در سال 1392 رسیده است. به بیان دیگر با وجود پرداخت یارانه نقدی در سالهای اخیر، به میزان افراد فقیر نسبت به کل افراد جامعه افزوده شده است. این روند در روستاها نیز دیده میشود؛ بهنحویکه شاخص نرخ فقر سرانه از 9 درصد در سال 1388 به 13 درصد در سال 1392 رسیده است. شاخص دیگر مورد بررسی در این گزارش شکاف فقر است. شکاف فقر به معنای فاصله فقرا از خط فقر است و میزان اختلاف افراد زیر خط فقر را با خط فقر میسنجد. در این گزارش مشاهده میشود که شکاف فقر سرانه شهری و روستایی بهخصوص در سال 1390 به کمترین میزان خود رسیده است؛ بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که نسبت فقرا به کل جامعه (نرخ فقر) افزایش یافته، اما فاصله فقرای شهری و روستایی از خط فقر کاهش یافته است و فقرای شهری و روستایی به خط فقر نزدیکتر شدهاند. به بیان دیگر هرچند درصد فقرا افزایش جزئی داشته است، اما وضع فقرا در مجموع بهبود یافته است.
دهک اول زیر خط فقر کالری
در بخش بعدی نسبت کالری مصرفی به کالری استاندارد در دهکهای شهری و روستایی مورد بررسی قرار گرفته است که نشان میدهد میزان کالری متوسط مصرفی در دهکهای اولیه شهری و روستایی (دهکهای کمدرآمد) نسبت به خط استاندارد، در سطح کمتری بوده است. به بیان دیگر دهک اول شهری و روستایی زیر خط کالری استاندارد قرار دارند و احتمالا دچار سوءتغذیه هستند.
ارسال نظر