ترامپ و افول جامعهمدنی در آمریکا
دکتر مهدی ذاکریان
استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
اینکه نام شخصی را شاخص ارزیابی وضعیت حقوق بشر در یک کشور بزرگ مانند آمریکا دانست مایه تاسف است. میتوان از سیاستهای انتخاباتی ترامپ درباره حقوق بشر ارزیابی داشت، یا اینکه از برنامه رئیسجمهور آمریکا برای موضوع حقوق بشر سخن گفت. ولی ترامپ به اندازهای توده گرا و خودمحور است که اطلاق برنامه یا سیاستگذاری برای او امکانپذیر نیست. به همین دلیل تنها بر رابطه فردی به نام ترامپ با حقوق بشر سخن میگوییم.
دکتر مهدی ذاکریان
استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
اینکه نام شخصی را شاخص ارزیابی وضعیت حقوق بشر در یک کشور بزرگ مانند آمریکا دانست مایه تاسف است. میتوان از سیاستهای انتخاباتی ترامپ درباره حقوق بشر ارزیابی داشت، یا اینکه از برنامه رئیسجمهور آمریکا برای موضوع حقوق بشر سخن گفت. ولی ترامپ به اندازهای توده گرا و خودمحور است که اطلاق برنامه یا سیاستگذاری برای او امکانپذیر نیست. به همین دلیل تنها بر رابطه فردی به نام ترامپ با حقوق بشر سخن میگوییم. فردی که به خاطر خلاهای جامعه مدنی آمریکا توانست دموکراسی آمریکایی را فریب دهد و به قدرت برسد. به چهار دلیل ترامپ تناسبی با حقوق بشر ندارد: نخست اینکه او و اندک مشاورانی که به دور خود جمع کرده نمیدانند حقوق بشر چیست. آنها حتی با مبانی حقوق بینالملل هم آشنایی ندارند. البته تاکید میکنم این بدان معنی نیست که در میان جمهوریخواهان و نئوکانها متخصصان حقوق بینالملل یافت نمیشوند یا حقوق بشر را نمیدانند. برعکس هم در هریتیج، هم در اینتر پرایز و هم در مجله نشنال اینترست بزرگان حقوق بینالملل از نئوکانها حضور دارند و قلم میزنند.
برخی از آنها به مانند خانم روث ودگوود دکترینهای حقوقی ارائه کردند که مبنای مناظرات وسیع حقوقی و سیاسی میان متخصصان روابط بینالملل و حقوق بینالملل شد. از جمله بحث «رزمندگان غیرقانونی» و مهمتر از آن بحث «عملیات پیشدستانه» و «دفاع مشروع در شرایط قابل پیشبینی.» اینها موضوعاتی هستند که ما بهطور تخصصی از سال 2001 در کلاسهای درس اصول حقوقی حاکم بر روابط بینالملل و درس حقوق بشر دانشجویان حقوق بشر در ایران و چه در خارج از کشور مورد ارزیابی و نقد علمی قرار میدادیم. شمار فراوانی از دانشجویان دکترای حقوق بینالملل و روابط بینالملل هم درباره آنها مقاله نوشته اند و برخی حتی تزهای دکترای خود را به این موضوع اختصاص داده اند. ولی بهرغم این قوت علمی در میان نئوکانها، باید اذعان داشت که ترامپ و هسته مشاوران کنونی او تا امروز هیچ از حقوق بشر و تعهدات بینالمللی و اصل مسوولیت دولتها نمیدانند. به همین دلیل بهراحتی درباره زنان از واژهها و نسبتهایی که تنها به جنسیت زنان مربوط است بهره میبرد.
او که سه بار ازدواج کرده تنها علت ازدواج او نفس جنس مخالف بوده نه شان و انسان بودن یک زن که در کنار مرد یک خانواده را شکل میدهند و انسانیت انسان را با یکدیگر به کمال میرسانند. جنس ترامپ از منظر حقوق بشری، یک جنس مردانه هرزه گوست که در بیشتر جوامع یافت میشوند، ولی اینکه رئیسجمهور شوند از افول جامعه مدنی آمریکا خبر میدهد. کدام یک از دیدگاههای ترامپ با اعلامیه جهانی حقوق بشر هماهنگی دارد؟ اظهارات او درباره مهاجران، نگاه او به زنان، باور او نسبت به مسلمانان، ارزیابی او از محیط زیست، تحلیل او از حق بر کار و بیکاری و ایجاد شغل، همگی در تعارض با حقوق بشرند. بهعلاوه این فرد اساسا با اصل مسوولیت بینالمللی دولتها بیگانه است. به همین روی همه تعهدات آمریکا را نسبت به جامعه جهانی انکار میکند. دوم، حق تجارت آزاد و فرآیند جهانی شدن. آقای ترامپ و امثال او چرا ثروتمندند؟ ریشه ثروت در اصول اقتصاد آزاد و جهانی شدن نهفته است. حذف تعرفههای گمرکی، مبارزه با دامپینگ، تولید کالاهای با صرفه و حذف تولید کالاهایی که در کشور دیگر به ارزانی قابل ساخت است همگی به تجارت آزاد کمک میکنند.
نتیجه تجارت آزاد، اقتصادی پویا و کاهش هزینههای زندگی در جامعه جهانی است. امروزه در علم حقوق بشر این دستاورد را یک حق بشری میدانند. به همین دلیل هم شرکتهای بازرگانی فرا ملی امروزه بهعنوان موضوعات نوین حقوق بینالملل معرفی میشوند. برای رعایت همین حق که یک اصل اقتصادی هم هست، برای اروپاییها دیگر دلیلی وجود ندارد که به تولید اسباببازی بپردازند. چون چینیها این کار را با هزینه بسیار پایین انجام میدهند. این حقی است که چینیها باید از آن در اقتصاد جهانی بهره ببرند. چون با قیمت ارزان و به صرفه کالایی را در اختیار مصرفکننده قرار میدهند. البته شرکتهای فراملی چینی در برابر آن مسوولیت هم دارند و موظف به رعایت اصول ایمنی و هشدار به کودکان در باره نحوه استفاده از چنین کالاهایی هستند. از سوی دیگر اروپا متمرکز بر تولید خودرو، صنایع سنگین، خودروسازی، صنعت نفت و گاز، انرژیهای تجدیدپذیر و مانند اینها شده است. حال بنگرید به ترامپ که حق بر تجارت آزاد را انکار کرده و از ترانس-پاسیفیک خارج میشود. او در واقع حق همه ملتها به بهرهمندی از داد و ستد آزاد جهانی او مسوولیت در برابر مصرفکننده در کل جهان را انکار میکند و منافع بازار آزاد و تجارت جهانی آن را فقط برای خود میخواهد.
سوم، حق بر رفاه. وضعیت حق بر رفاه در آمریکا در قیاس با اروپای شمالی و غربی و حتی در قیاس با کانادا فاجعهآمیز است. ابعاد فاجعه به اندازهای وسیع بود که اوباما تلاش کرد با ایجاد شغل و نیز بیمه درمانی به نام اوباماکر تا اندازهای این فاجعه را جبران کند. در واقع در آمریکا شما خودتان مسوول خودتان هستید. حال اگر فردی شغلش را از دست بدهد، قسط خانهاش به عقب بیفتد یا اگر بیمار شود و بیمه نشده باشد تمام زندگی او نابود میشود. ولی در اروپای شمالی نظام سیاسی اجازه شکستن یک انسان را نمیدهند. اگر شما بیکار شوید دولت به کمک شما میآید. بیمه حق شماست، حقوق بیکاری حق شماست. ترامپ همین حق محدود اوباماکر را هم لغو کرد. جایگزین آن چیست؟ او فقط آدمها را مثل رباتی میبینید که اگر کار کنند باید روغن کاری شوند وگرنه باید آنها را دور انداخت. این نه تنها افول حقوق بشری اوست بلکه سقوط اخلاقی اوست.
چهارم، ساخت دیوار مکزیک. کودکانهترین و غیرعلمیترین سخن از یک فرد. چه برسد از یک رئیسجمهور. مثل این است که چون از افغانستان مواد مخدر به ایران قاچاق میشود پس دولت افغانستان باید با هزینه خودش دیوار بسازد تا مواد مخدر کشت نشود و قاچاق نشود. در دنیای مدرن امروزی همه میدانند که باید علت را یافت و مشکل را حل کرد نه اینکه با معلول مبارزه کرد. ساخت دیوار امروزه یک اصل ضد حقوق بشری است زیرا ملتها را نمیتوان برپایه اعلامیه جهانی حقوق بشر از آمد و شد منع ساخت، از زندگی بهتر محروم ساخت و راه آمد و شد آنها را بست. وی به جای اینکه با دولت مکزیک همکاریهایی برای حل مساله بیابد معلول را پاک میکند. چه زیبا گفت خانم موگرینی که دیوارها را خراب میکنیم و پل میسازیم.
نتیجه اینکه هرچه بررسی و تامل کنیم، در این فرد اثری از حقوق بشر نیست. این مساله اوست، ولی مردم آمریکا در برابر عمل زشت رهبران خود چه پاسخی به جامعه بینالمللی ارائه خواهند کرد؟ یک ماه پیش دوست و همکار خوبم خانم آن ماری الیزابت برایم ایمیلی فرستاد برای تبریک سال نو. او که یکی ازفعالان حقوق بشری آمریکاست و مورد مشاوره در بیشتر دولتهای آمریکا درباره مسائل حقوق بشری بوده اینگونه نوشت: «ما باید از خودمان خجالت بکشیم و سوگوارانه چهار سال از زندگی خود را تباه کنیم.» جملههای او مرا تکان داد. زیرا تا پیش از ایمیل این دوست فرهیخته بر این باور بودم که سیستم در آمریکا، فرد را وادار به رعایت موازین حقوق بشر و اصول دموکراسی و آزادی در جامعه آمریکا خواهد کرد. ولی با پیام وی دریافتم که عمق فاجعه کجاست و جامعه مدنی آمریکا چقدر دیر و ناکارآمد در مبارزات انتخاباتی عمل کرد. اکنون نیز دیر نشده و جامعه مدنی آمریکا مسوولیت سنگینی در پیش دارد. در غیر این صورت باید گفت آمریکا دستکم درباره حقوق بشر حرفی برای گفتن ندارد.
ارسال نظر