امیر قویدل؛ پدر سینمای مبارز انقلاب

رضا سلیمان نوری
کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه

هنر هفتم از ابتدای ورود به ایران زمین با پستی و بلندی‌های بسیاری روبرو شده است. در این بین و به گواه تمامی کارشناسان هنری سینمای قبل و بعد از انقلاب فاصله بسیاری با هم دارند و همچون دو سوی یک دره هستند. این دو سینما تنها با کمک تعداد معدودی از هنرمندان که باید آنها را پل نامید به یکدیگر متصل می‌شوند که بارزترین این افراد، امیر قویدل کارگردان فقید خراسانی است.

از تولد تا انقلاب

ابوالفضل غلامحسین‌زاده که به امیر قویدل می‌شناختیمش زاده اول فروردین 1326 در مشهد بود پس از طی پلکان فعالیت هنری از پایین‌ترین مراحل در صحنه تئاتر زادگاهش و خاک صحنه خوردن بسیار، راهی تهران شد تا هنری نو را آغاز کند. قویدل پس از حضور در تهران همکاری خود را با پدر سینمای دلهره ایرانی یعنی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد و نخستین فعالیت سینمایی خود را در سال 1353، به عنوان فیلم‌نامه‌نویسی و دستیاری کارگردان فیلم «مرگ در باران» به ثبت رساند. 2 سال بعد، او در مقام فیلم‌نامه‌نویس، اثری به نام «اضطراب» نوشت و آن را برای کارگردانی در اختیار خاچیکیان ‌گذاشت. سومین همکاری قویدل و خاچیکیان، فیلمی به نام «کوسه جنوب» بود که در سال 1357 تولید شد. فیلم‌نامه دیگری از او نیز در همان سال با نام «امشب اشکی می‌ریزد» توسط منوچهر مصیری فیلم شد که داستان پر پیچ و خم آن نشان از توانایی قویدل در قصه‌پردازی‌های پرتعلیق داشت.

خلق نخستین فیلم سیاسی انقلابی

قویدل با پیروزی انقلاب به سراغ سوژه‌های سیاسی مربوط به انقلاب رفت و نخستین فیلم‌های ژانر سیاسی انقلابی را در سینمای ایران خلق کرد. او ابتدا خونبارش را با استفاده از داستان واقعی تمرد سربازان ارتش شاه و پیوستن آنها به صفوف انقلابیون ساخت. قویدل در این فیلم که تعلق خاطر او را به سینمای پرتنش و درگیرکننده نشان داد از علی غفوری سبزواری و قاسم دهقانی سنگستانی دو سرباز انقلابی در نقش‌های واقعی خود استفاده کرد. موفقیت این فیلم در نمایش عمومی، تولید مجموعه‌ای از فیلم‌ها با موضوع انقلاب و مبارزه بین عناصر انقلابی و نیروهای رژیم شاه را به دنبال داشت و بدین گونه قویدل، لقب پدر سینمای انقلاب را در ایران به خود اختصاص داد.

از میرزا تا عقاب‌ها

قویدل سال 1360 نیز فیلم «برنج خونین» را درباره سیاست‌های کثیف رژیم گذشته در نابود کردن مزارع برنج کشور و محتاج کردن مردم به واردات این محصول استراتژیک کارگردانی کرد. این کارگردان توانا سپس دو فیلم «میرزا کوچک‌خان» و «سردار جنگل» را در وصف زندگی و مبارزات این انقلابی اوایل سده جاری ساخت که هنوز هم جزو بهترین آثار تاریخی سینمای ایران محسوب می‌شوند. امیر قویدل پس از آن و در سال 1364یک بار دیگر با استادش ساموئل خاچیکیان همکاری کرد و صحنه‌های از فیلم عقاب‍ها را که به دلیل بیماری خاچیکیان ناتمام مانده بود، کارگردانی کرد.

کارگردان صاحب سبک

اما بی‌شک «ترن» مهم‌ترین و تاثیرگذارترین فیلم کارنامه امیر قویدل است که سال 1367 با بازی خسرو شکیبایی و فرامرز قریبیان و براساس داستانی متاثر از وقایع دوران شکل‌گیری انقلاب اسلامی ساخته شد. این فیلم زیبا یکی از آثار استاندارد سینمای حرفه‌ای ایران با دارا بودن جذابیت‌های بی‌شمار محسوب می‌شود. «دل‌نمک»، «گالان»،«بندر مه‌آلود»،«رخساره»و سرانجام «دوستی از جنس آتش» فیلم‌های بعدی این کارگردان توانای سینمای ایران بودند که البته آخرین آنها چندسال پس از درگذشت وی اکران عمومی شد.

قویدل درطول 35 سال فعالیت هنری خود، اثرات خوبی بر سینمای ما گذاشت. او یک حرفه‌ای تمام عیار بود که به عنوان کارگردان به تخصص‌های مختلف سینما احترام می‌گذاشت. او استاندارد سینما را بسیار قوی نگه داشت و با تن ندادن به سینمای موجود خود را متفاوت کرد. در ذهن او، بیش از آن که ایده اهمیت داشته باشد، راه‌های بیان آن اهمیت داشت. بسیاری از اهالی سینما او را کارگردانی می‌شناختند که تلاش می‌کرد سطح استاندارد سینمای ایران را ارتقاء ببخشد. فیلم‌های او همواره از حیث تکنیکی و فناورانه، حساب شده و دقیق بود .رعایت استانداردهای فیلمسازی در آثار قویدل به حدی بود که برخی او را کارگردانی صاحب سبک می‌دانستند و فیلم‌هایی را که حال و هوایشان به آثار قویدل نزدیک بود به عنوان فیلم قویدلی می‌شناختند.

خودساخته

قویدل اما خود را به سینما محدود نکرد و چهارسریال نیز برای تلویزیون ساخت که فوق سری (ناتمام، 1376)،شب چراغ ( ناتمام، 1378)، روح مهربان( 1384) و گریه کن سرزمین من (1386) نام داشتند.در سریال شب چراغ، راما قویدل پسرش که در آن زمان جوانی 22 ساله بود دستیاری پدر را به عهده گرفت تا او نیز همان مسیری را که پدرش در سینما پیموده بود از دستیاری شروع کند. قویدل خیلی با عشق و علاقه از پسرش حرف می‌زد. قویدل از نسل کارگردان‌های بسیار خودساخته بود و بدون پشتوانه و پارتی و بدون امکانات،یک تنه بار سینمای ایران را به دوش کشید.

خراسانی واقعی

قویدل به واقع یک خراسانی بود. کلام را بسیار خوب می‌شناخت. ضرب آهنگ جمله را درک می‌کرد و به دلیل شناختش از ادبیات همیشه منظورش را با دیالوگ‌های زیبا می‌رساند. کالبدشکافی شخصیت را به خوبی می‌دانست و رابطه‌اش با هنرمند نگاهی از بالا به پایین نبود. برای انتقال مفاهیم با بازیگر مشکل نداشت. او موسیقی را دوست داشت و یکی از سرگرمی‌هایش در دوره بستری شدن در بیمارستان گوش کردن به موسیقی خراسان بود.

آرزوی محقق نشده

قویدل که سال‌های پایانی عمر علاوه بر فعالیت های سینمایی سکان دار مجمع هنرمندان خراسانی مقیم مرکز نیز بود تلاش داشت این جمع را به محفلی دوستانه برای رفع دردهای غربت پایتخت نشینی تبدیل کند. دردهایی که به گفته او ناشی از دور شدن از دو بزرگ خراسان یعنی امام رضا (ع) و فردوسی توسی بود. همانانی که برای او دو تجلی واقعی انسان کامل بودند و بر اساس همین اندیشه آخرین کارش را «السلطان» نام نهاد و سکونتگاه ابدیش را در وصیت نامه خود جوار فردوسی تعیین کرد.درخواستی که به دلایل ناگفته از سوی مسئولان اجابت نشد تا او پس از چندماهی مبارزه با عارضه کبدی در 17آبان سال 1388در بیمارستان پارسیان تهران در سن 62 سالگی با دنیا وداع کند و در روز 19 آبان ماه 1388 در قطعه هنرمندان تهران برای همیشه آرام بگیرد. یادش گرامی باد.