سلامت روان در سراشیبی سقوط
فرشته مرادی آخرین آمار منتشرشده از سوی مراجع قانونی حاکی از آن است که ۱/ ۲۱ درصد مردم کشورمان اختلالات روانی دارند. با استناد به تحقیقات انجام شده طی سالهای ۷۸ و۸۷ میزان شیوع اختلالهای روانی در فاصله ۹ سال۶۰ درصد افزایش پیدا کرده و به اندکی بیش از ۳۴ درصد رسیده است. بحران اقتصادی، تغییر و تحولات سریع اجتماعی و نداشتن امید به آینده ازجمله عواملی هستند که به افزایش اختلالهای روانی دریک جامعه دامن میزنند. کارشناسان اجتماعی برخی نشانههای نبود امید به آینده دریک جامعه را عدم وجود شادی عمیق برای مدتی طولانی، احساس ناامنی وترس، خرافهگرایی، حسرت گذشته و بیاعتنایی به آینده میدانند.
فرشته مرادی آخرین آمار منتشرشده از سوی مراجع قانونی حاکی از آن است که 1/ 21 درصد مردم کشورمان اختلالات روانی دارند. با استناد به تحقیقات انجام شده طی سالهای 78 و87 میزان شیوع اختلالهای روانی در فاصله ۹ سال۶۰ درصد افزایش پیدا کرده و به اندکی بیش از ۳۴ درصد رسیده است. بحران اقتصادی، تغییر و تحولات سریع اجتماعی و نداشتن امید به آینده ازجمله عواملی هستند که به افزایش اختلالهای روانی دریک جامعه دامن میزنند. کارشناسان اجتماعی برخی نشانههای نبود امید به آینده دریک جامعه را عدم وجود شادی عمیق برای مدتی طولانی، احساس ناامنی وترس، خرافهگرایی، حسرت گذشته و بیاعتنایی به آینده میدانند.
به گفته دکترپرویز مظاهری، دبیر انجمن روانپزشکان ایران ازهرچهارایرانی یک نفراختلال روانی دارد.
وزارت بهداشت و درمان ایران نیز افزایش آمار آسیبها و بیماریهای روانی را تایید کرده است. این آمار و ارقام نشاندهنده آن است که پیشبینیهای معاون سلامت وزارت بهداشت درسال ۸۷ به وقوع پیوسته و به تدریج اختلالهای روانی رتبه نخست را درمیان بیماریهای مردم ایران به خود اختصاص خواهد داد.
دکترمصطفی معین، رئیس کرسی یونسکو درآموزش سلامت درایران نیزاسترسهای مختلف مانند نابرابریهای اقتصادی و تبعیض جنسیتی و قومی را از دلایل این روند رشد عنوان کرده و میگوید: «بهوجود آمدن عواملی مانند نابرابریهای اقتصادی، تبعیض جنسیتی و قومی موجب کاهش قدرت دفاعی بدن وبه دنبال آن وقوع انواع مشکلات روانی برای افراد میشود.»
باوجود این همه آمار نگرانکننده ازرشد بیمارهای روانی درمیان ایرانیان که از زبان کارشناسان و مسوولان مرتبط و غیرمرتبط بارها اعلام شده است؛ هنوز در کشورمان از خدمات کافی برای درمان و بهبود بیماران روانی برخوردار نیستیم.
به گفته رئیس انجمن روانپزشکان ایران، استاندارد تعداد تختهای بیمارستانهای روانپزشکی و روان درمانی در جهان ۷ تا ۸هزار عدد است اما در ایران با کمبود شدید تخت مواجه هستیم و برای تطابق با سایرکشورها باید ۴تا ۵هزار تخت به تعداد تختهای موجود اضافه شود.
دکتر غلامرضا میرسپاسی میگوید: «وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر کمبود تختهای بیمارستانهای روانی واقف است. ضمن اینکه تلاش میشود همزمان با احداث بیمارستانهای جدید طبق ضوابط، درصدی ازتختها به بخش روانی اختصاص یابد.» درحال حاضر7500 تخت روانپزشکی در بیمارستانهای دولتی وجود دارد، که تا پایان سال 93 باید تعداد 11 هزارتخت روانپزشکی داشته باشیم.
مدیرکل دفتر سلامت اجتماعی، اعتیاد و روان وزارت بهداشت با تاکید بر ضرورت توجه جدی به بیماران روانی میگوید: «کمبود تختهای روانپزشکی سبب شده که در برخی از شهرها بیماران در انتظار بستری شدن قراربگیرند وما تخت خالی نداشته باشیم. در بسیاری از بیمارستانهای دولتی ما دچار کمبود تخت بیماران روانی هستیم و ازجمله برنامههایی که در بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای دولتی داریم این است که باید بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی تاسیس شود که با تاسیس این بخش کمبودها هم مرتفع شود.»
به گفته او در بیمارستانهای عمومی باید از برچسب و نشانه بیماری روانی کاسته شود؛ چراکه عدهای از مردم به خاطر اینکه برچسب، نشان وعلامت بیماری روانی نخورند از درمان خود جلوگیری میکنند، بنابراین باید در بیمارستانهای عمومی از زدن برچسب بیماران روانی روی تختها یا در سالنها و بخشهای بیمارستانی جلوگیری شود.
نکته جالب و حائز اهمیت این است که ۱۳سال از ابلاغ قانونی که بیمارستانهای خصوصی و دولتی را ملزم به اختصاص ۱۰درصد ازظرفیت تختهای موجود به بیماران روانی میکرد؛ میگذرد ولی همچنان ما در کشور با کمبود ۵هزار تخت بیمارستانی برای بیماران روانی روبهرو هستیم.
دکتر عباسعلی ناصحی رئیس اداره سلامت روان وزارت بهداشت دراینباره به تصویب قانون اختصاص 10درصد از تختهای بیمارستانی به بیماران روانی درسال 78 اشاره میکند و میگوید: «تصویب این قانون در راستای انگزدایی از بیماران روانی بوده و عدم اجرای این مصوبه نشانگرموفق نبودن وزارت بهداشت دراجرای این قانون است.»
او سوددهی نداشتن را علت بیمیلی مدیران بیمارستانهای عمومی برای اختصاص بخشی از ظرفیت خود به بیماران روانی دانست و میافزاید: «بسیاری از بخشهای بیمارستانی مانند مغز و اعصاب، داخلی و عفونی نیز مانند بخش روانی سوددهی ندارد، اما آیا براساس این دیدگاه باید تعطیل شوند.» در حال حاضر تعداد تختهای روانپزشکی به ویژه در شهرهای بزرگ بسیارکمترازحد نیازاست.
به هر حال بیماران روانپزشکی هزینههای سنگینی برای درمان پرداخت میکنند به همین دلیل نقش حمایتی بیمهها به خصوص بیمههای تکمیلی در پوشش دهی درمانی این دسته از بیماران بسیار ضروری است. بالا بودن هزینه درمان و بستری شدن بیماران روانی مزمن، مشکلات زیادی را بر خانوادهها و جامعه تحمیل میکند با این حال بسیاری از بیمهها هزینهای بابت روان درمانی پرداخت نمیکنند.
به گفته رئیس انجمن روانپزشکان ایران پوشش دهی بیمهها در بحث بیماریهای روانی بسیار ضعیف است. بسیاری از بیماریهای روانی توسط برخی بیمهها اصلا پوشش دهی نمیشوند.
به گفته او، بسیاری از بیماران اختلال روان باید تحت پوشش خدمات بیمهای قرار گیرند ولی متاسفانه بخش عمدهای از بیماران اختلال روان تحت پوشش هیچ نوع بیمهای نیستند حتی مشاهده میشود در بیشتر موارد، بیمههای درمانی هزینههای این بیماران را پرداخت نمیکنند. این درحالی است که داروهایی که برای این افراد تجویز میشود هم قیمتی بالا دارند اما هزینههای سنگین درمان ازجیب بیماران پرداخت میشود.
امانالله قراییمقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه هم با ابراز نگرانی از روند رو به رشد بیماران روانی در جامعه میگوید: «وقتی جامعه نتواند خدمات مناسبی برای این دسته از بیماران داشته باشد عوارض این بیماری ها به جامعه واتاب داده میشود. اصولا بیماری روانی زاییده جامعه بیمار است، بنابراین بازخورد آن نیزبه جامعه بازمی گرددو امری تشدیدکننده است. به نوعی چرخش است، چرخش خشونت در جامعه.
او ادامه میدهد: «هیچ کسی ذاتا وفطرتا بیمارروانی نیست، بلکه این عملکرد جامعه، یعنی بیکاری، فقر، نابسامانی خانوادگی و... است که سبب بهوجود آمدن و افزایش بیماران روانی در جامعه میشود. وقتی 26 درصد جوانان سن 15تا 24 سال که درسن اشتغال هستند بیکارند نتیجه اش میشود بیماری روحی و روانی.»
به گفته قرایی مقدم آمار خاصی از بیماران روانی در کشور وجود ندارد ولی جامعه کنونی ایران ملتهب است. زیرا شادی درآن کم است.
او میگوید: «طبق تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا در جامعهای که شادی نباشد هیچ چیز خوبی وجود ندارد بازدهی کاری اجتماعی واقتصادی و حتی سیاسی نیز پایین خواهد بود.»
این در حالی است که جامعه ایران براساس اسناد بالادستی مانند سند چشمانداز توسعه یا قانون برنامه پنجم توسعه باید در سالهای پیشرو به قطب نخست تولید علم و دانش و همچنین به کشور برتر حوزه فناوری و توسعه در منطقه تبدیل شود. از سوی دیگرچه اندازه از قتلها، تصادفات رانندگی، اخراج از محل کار و طلاقها محصول همین بیماری خزنده و ناشناس روان پریشی و اختلالات روانی است. مجید ابهری، رفتارشناس نیزدراین باره میگوید: «آمار بیماران روانی طی ۱۰سال گذشته ۱۲درصد رشد داشته است. ۲۵ درصد افسردگی و اضطراب اجتماعی به خاطرمشکلات روانی و فشارهای اقتصادی و تورم و اخبار ناخوشایند بهوجود آمده است.»
او میگوید: «کمبود نشاط اجتماعی و بیکاری سبب رشد اضطراب اجتماعی شده است و هیچ سازمانی متولی جمعآوری بیماران مزمن نیست. تنها یک مرکزبه نام سرای احسان 450 بیمار روانی را با کمکهای مردم اداره میکند. اما سازمان بهزیستی و دیگر ارگانهای مسوول هیچ گامی برنداشتهاند.»
ابهری ادامه میدهد: «چاره رهایی ازاین دردها نشاط اجتماعی است؛ در حالیکه تنها ۱۰درصد از مردم میتوانند از برنامههای ویژه تفریحی استفاده کنند. وقتی قیمت یک ساعت بازی پینت بال ۳۰۰هزارتومان است چگونه فرزند کارگر و کارمند میتواند تفریحاتی از این دست داشته باشد.»
ابهری به آمار داده شده از پزشکی قانونی درخصوص افزایش نزاعهای خیابانی اشاره میکند و میافزاید: «طبق آمار پزشک قانونی درشش ماه نخست سال گذشته 14 درصد آمارنزاع نسبت به سال پیش افزایش پیدا کرده است این یعنی میزان نشاط اجتماعی کاهش یافته، آستانه تحمل افراد پایین آمده و هر درگیری درجامعه ممکن است به قتل و جرح منجر شود.»
به درستی کاهش حساسیت به افزایش بیماریهای روانی طی سالهای اخیر چشم فروبستن به حقایق تلخ و خویشتن را به خواب زدن برای آیندهای نابه سامان است. چه بسا هنگامی که معضل روانپریشی تا اتاق خواب فرزندمان یا خودمان رسوخ نکرده ازاین خواب برنخیزیم، اما بدون شک هردرمانی پیش از پیشگیری هم هزینهها را افزایش خواهد داد هم طول درمان را به سالهای متمادی میکشاند و هم هزینههای هنگفت انسانی و مالی را به بار میآورد. در حقیقت روانپریشی واختلالات روانی «وبا و طاعون» قرن بیستویک است.
به گفته دکترپرویز مظاهری، دبیر انجمن روانپزشکان ایران ازهرچهارایرانی یک نفراختلال روانی دارد.
وزارت بهداشت و درمان ایران نیز افزایش آمار آسیبها و بیماریهای روانی را تایید کرده است. این آمار و ارقام نشاندهنده آن است که پیشبینیهای معاون سلامت وزارت بهداشت درسال ۸۷ به وقوع پیوسته و به تدریج اختلالهای روانی رتبه نخست را درمیان بیماریهای مردم ایران به خود اختصاص خواهد داد.
دکترمصطفی معین، رئیس کرسی یونسکو درآموزش سلامت درایران نیزاسترسهای مختلف مانند نابرابریهای اقتصادی و تبعیض جنسیتی و قومی را از دلایل این روند رشد عنوان کرده و میگوید: «بهوجود آمدن عواملی مانند نابرابریهای اقتصادی، تبعیض جنسیتی و قومی موجب کاهش قدرت دفاعی بدن وبه دنبال آن وقوع انواع مشکلات روانی برای افراد میشود.»
باوجود این همه آمار نگرانکننده ازرشد بیمارهای روانی درمیان ایرانیان که از زبان کارشناسان و مسوولان مرتبط و غیرمرتبط بارها اعلام شده است؛ هنوز در کشورمان از خدمات کافی برای درمان و بهبود بیماران روانی برخوردار نیستیم.
به گفته رئیس انجمن روانپزشکان ایران، استاندارد تعداد تختهای بیمارستانهای روانپزشکی و روان درمانی در جهان ۷ تا ۸هزار عدد است اما در ایران با کمبود شدید تخت مواجه هستیم و برای تطابق با سایرکشورها باید ۴تا ۵هزار تخت به تعداد تختهای موجود اضافه شود.
دکتر غلامرضا میرسپاسی میگوید: «وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر کمبود تختهای بیمارستانهای روانی واقف است. ضمن اینکه تلاش میشود همزمان با احداث بیمارستانهای جدید طبق ضوابط، درصدی ازتختها به بخش روانی اختصاص یابد.» درحال حاضر7500 تخت روانپزشکی در بیمارستانهای دولتی وجود دارد، که تا پایان سال 93 باید تعداد 11 هزارتخت روانپزشکی داشته باشیم.
مدیرکل دفتر سلامت اجتماعی، اعتیاد و روان وزارت بهداشت با تاکید بر ضرورت توجه جدی به بیماران روانی میگوید: «کمبود تختهای روانپزشکی سبب شده که در برخی از شهرها بیماران در انتظار بستری شدن قراربگیرند وما تخت خالی نداشته باشیم. در بسیاری از بیمارستانهای دولتی ما دچار کمبود تخت بیماران روانی هستیم و ازجمله برنامههایی که در بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای دولتی داریم این است که باید بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی تاسیس شود که با تاسیس این بخش کمبودها هم مرتفع شود.»
به گفته او در بیمارستانهای عمومی باید از برچسب و نشانه بیماری روانی کاسته شود؛ چراکه عدهای از مردم به خاطر اینکه برچسب، نشان وعلامت بیماری روانی نخورند از درمان خود جلوگیری میکنند، بنابراین باید در بیمارستانهای عمومی از زدن برچسب بیماران روانی روی تختها یا در سالنها و بخشهای بیمارستانی جلوگیری شود.
نکته جالب و حائز اهمیت این است که ۱۳سال از ابلاغ قانونی که بیمارستانهای خصوصی و دولتی را ملزم به اختصاص ۱۰درصد ازظرفیت تختهای موجود به بیماران روانی میکرد؛ میگذرد ولی همچنان ما در کشور با کمبود ۵هزار تخت بیمارستانی برای بیماران روانی روبهرو هستیم.
دکتر عباسعلی ناصحی رئیس اداره سلامت روان وزارت بهداشت دراینباره به تصویب قانون اختصاص 10درصد از تختهای بیمارستانی به بیماران روانی درسال 78 اشاره میکند و میگوید: «تصویب این قانون در راستای انگزدایی از بیماران روانی بوده و عدم اجرای این مصوبه نشانگرموفق نبودن وزارت بهداشت دراجرای این قانون است.»
او سوددهی نداشتن را علت بیمیلی مدیران بیمارستانهای عمومی برای اختصاص بخشی از ظرفیت خود به بیماران روانی دانست و میافزاید: «بسیاری از بخشهای بیمارستانی مانند مغز و اعصاب، داخلی و عفونی نیز مانند بخش روانی سوددهی ندارد، اما آیا براساس این دیدگاه باید تعطیل شوند.» در حال حاضر تعداد تختهای روانپزشکی به ویژه در شهرهای بزرگ بسیارکمترازحد نیازاست.
به هر حال بیماران روانپزشکی هزینههای سنگینی برای درمان پرداخت میکنند به همین دلیل نقش حمایتی بیمهها به خصوص بیمههای تکمیلی در پوشش دهی درمانی این دسته از بیماران بسیار ضروری است. بالا بودن هزینه درمان و بستری شدن بیماران روانی مزمن، مشکلات زیادی را بر خانوادهها و جامعه تحمیل میکند با این حال بسیاری از بیمهها هزینهای بابت روان درمانی پرداخت نمیکنند.
به گفته رئیس انجمن روانپزشکان ایران پوشش دهی بیمهها در بحث بیماریهای روانی بسیار ضعیف است. بسیاری از بیماریهای روانی توسط برخی بیمهها اصلا پوشش دهی نمیشوند.
به گفته او، بسیاری از بیماران اختلال روان باید تحت پوشش خدمات بیمهای قرار گیرند ولی متاسفانه بخش عمدهای از بیماران اختلال روان تحت پوشش هیچ نوع بیمهای نیستند حتی مشاهده میشود در بیشتر موارد، بیمههای درمانی هزینههای این بیماران را پرداخت نمیکنند. این درحالی است که داروهایی که برای این افراد تجویز میشود هم قیمتی بالا دارند اما هزینههای سنگین درمان ازجیب بیماران پرداخت میشود.
امانالله قراییمقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه هم با ابراز نگرانی از روند رو به رشد بیماران روانی در جامعه میگوید: «وقتی جامعه نتواند خدمات مناسبی برای این دسته از بیماران داشته باشد عوارض این بیماری ها به جامعه واتاب داده میشود. اصولا بیماری روانی زاییده جامعه بیمار است، بنابراین بازخورد آن نیزبه جامعه بازمی گرددو امری تشدیدکننده است. به نوعی چرخش است، چرخش خشونت در جامعه.
او ادامه میدهد: «هیچ کسی ذاتا وفطرتا بیمارروانی نیست، بلکه این عملکرد جامعه، یعنی بیکاری، فقر، نابسامانی خانوادگی و... است که سبب بهوجود آمدن و افزایش بیماران روانی در جامعه میشود. وقتی 26 درصد جوانان سن 15تا 24 سال که درسن اشتغال هستند بیکارند نتیجه اش میشود بیماری روحی و روانی.»
به گفته قرایی مقدم آمار خاصی از بیماران روانی در کشور وجود ندارد ولی جامعه کنونی ایران ملتهب است. زیرا شادی درآن کم است.
او میگوید: «طبق تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا در جامعهای که شادی نباشد هیچ چیز خوبی وجود ندارد بازدهی کاری اجتماعی واقتصادی و حتی سیاسی نیز پایین خواهد بود.»
این در حالی است که جامعه ایران براساس اسناد بالادستی مانند سند چشمانداز توسعه یا قانون برنامه پنجم توسعه باید در سالهای پیشرو به قطب نخست تولید علم و دانش و همچنین به کشور برتر حوزه فناوری و توسعه در منطقه تبدیل شود. از سوی دیگرچه اندازه از قتلها، تصادفات رانندگی، اخراج از محل کار و طلاقها محصول همین بیماری خزنده و ناشناس روان پریشی و اختلالات روانی است. مجید ابهری، رفتارشناس نیزدراین باره میگوید: «آمار بیماران روانی طی ۱۰سال گذشته ۱۲درصد رشد داشته است. ۲۵ درصد افسردگی و اضطراب اجتماعی به خاطرمشکلات روانی و فشارهای اقتصادی و تورم و اخبار ناخوشایند بهوجود آمده است.»
او میگوید: «کمبود نشاط اجتماعی و بیکاری سبب رشد اضطراب اجتماعی شده است و هیچ سازمانی متولی جمعآوری بیماران مزمن نیست. تنها یک مرکزبه نام سرای احسان 450 بیمار روانی را با کمکهای مردم اداره میکند. اما سازمان بهزیستی و دیگر ارگانهای مسوول هیچ گامی برنداشتهاند.»
ابهری ادامه میدهد: «چاره رهایی ازاین دردها نشاط اجتماعی است؛ در حالیکه تنها ۱۰درصد از مردم میتوانند از برنامههای ویژه تفریحی استفاده کنند. وقتی قیمت یک ساعت بازی پینت بال ۳۰۰هزارتومان است چگونه فرزند کارگر و کارمند میتواند تفریحاتی از این دست داشته باشد.»
ابهری به آمار داده شده از پزشکی قانونی درخصوص افزایش نزاعهای خیابانی اشاره میکند و میافزاید: «طبق آمار پزشک قانونی درشش ماه نخست سال گذشته 14 درصد آمارنزاع نسبت به سال پیش افزایش پیدا کرده است این یعنی میزان نشاط اجتماعی کاهش یافته، آستانه تحمل افراد پایین آمده و هر درگیری درجامعه ممکن است به قتل و جرح منجر شود.»
به درستی کاهش حساسیت به افزایش بیماریهای روانی طی سالهای اخیر چشم فروبستن به حقایق تلخ و خویشتن را به خواب زدن برای آیندهای نابه سامان است. چه بسا هنگامی که معضل روانپریشی تا اتاق خواب فرزندمان یا خودمان رسوخ نکرده ازاین خواب برنخیزیم، اما بدون شک هردرمانی پیش از پیشگیری هم هزینهها را افزایش خواهد داد هم طول درمان را به سالهای متمادی میکشاند و هم هزینههای هنگفت انسانی و مالی را به بار میآورد. در حقیقت روانپریشی واختلالات روانی «وبا و طاعون» قرن بیستویک است.
ارسال نظر