مهرطلبی یکی از ریشههای بیماری افسردگی
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo. com
«مراقبت و پرستاری» شدید، دو اقدام همیشگی مهرطلبها است که در نهایت برای آنها تولید فرسودگی، خشم، رنجش و دلزدگی میکند. در نهایت زمانی میرسد که شخص مهرطلب به این حقیقت واقف میشود که راضی کردن دیگران او را رنج میدهد. مهرطلبها همیشه نیاز دیگران را مقدم بر نیازهای خود میدانند که این موجب نادیده گرفتن و در اولویتهای بعدی قرار دادن خود میشود. آنچه یک مهرطلب لازم است یاد بگیرد این است که «نیازها و افرادی که به باید به آنها رسیدگی کنند را اولویت بندی کند» و چون راجع به مهرطلبها صحبت میکنیم، لازم است که نیازهای خود را در اولویت اول قرار دهد و ابتدا به رفع نیاز خود بپردازد.
Farinezhad_mitra@yahoo. com
«مراقبت و پرستاری» شدید، دو اقدام همیشگی مهرطلبها است که در نهایت برای آنها تولید فرسودگی، خشم، رنجش و دلزدگی میکند. در نهایت زمانی میرسد که شخص مهرطلب به این حقیقت واقف میشود که راضی کردن دیگران او را رنج میدهد. مهرطلبها همیشه نیاز دیگران را مقدم بر نیازهای خود میدانند که این موجب نادیده گرفتن و در اولویتهای بعدی قرار دادن خود میشود. آنچه یک مهرطلب لازم است یاد بگیرد این است که «نیازها و افرادی که به باید به آنها رسیدگی کنند را اولویت بندی کند» و چون راجع به مهرطلبها صحبت میکنیم، لازم است که نیازهای خود را در اولویت اول قرار دهد و ابتدا به رفع نیاز خود بپردازد.
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com
«مراقبت و پرستاری» شدید، دو اقدام همیشگی مهرطلبها است که در نهایت برای آنها تولید فرسودگی، خشم، رنجش و دلزدگی میکند. در نهایت زمانی میرسد که شخص مهرطلب به این حقیقت واقف میشود که راضی کردن دیگران او را رنج میدهد. مهرطلبها همیشه نیاز دیگران را مقدم بر نیازهای خود میدانند که این موجب نادیده گرفتن و در اولویتهای بعدی قرار دادن خود میشود. آنچه یک مهرطلب لازم است یاد بگیرد این است که «نیازها و افرادی که به باید به آنها رسیدگی کنند را اولویت بندی کند» و چون راجع به مهرطلبها صحبت میکنیم، لازم است که نیازهای خود را در اولویت اول قرار دهد و ابتدا به رفع نیاز خود بپردازد. مهرطلبها آنقدر خود را فراموش و از دیگران پرستاری و مراقبت میکنند که کمتر فرصتی را برای رسیدگی به خود بهدست میآورند، ناگهان روزی چشم باز میکنند و میبینند که خود را از دست دادهاند. انسانی را میبینند خسته، رنجیده و خشمگین که بسیاری کارها را که باید برای خود انجام میداده است و انجام نداده و دائما در پی کسب رضایت و شادی دیگران، به آنها خدمات افراطی گوناگون دادهاند.
یک مهرطلب گویی در عمیقترین لایههای ذهن، خود را کلفت دست به سینه دیگران میبیند و هنگامی که نتواند به دیگران خدمتی کند و مسائل آنها را برطرف کند شدیدا احساس ناتوانی و بیکفایتی و میکند و در پی این احساس بیش از پیش دست به خودتخریبی و تخریب عزت نفس خود میزند. این مساله به دلیل این است که ۱- یک مهرطلب از خود توقعات بیش از توان خود را دارد. مثلا، توقع اینکه «هر کاری را صرف نظر از میزان تواناییها و علاقهها و امکانات بتواند برای دیگران انجام دهد. او در عمیقترین لایههای ذهن، خود را خدای جهان میداند و بر این باور است که اگر نباشد دیگران هم بدون او هیچ هستند و نمیتوانند از پس زندگی و مسائل خود برآیند. پس نکات بینشیای که مهرطلبها لازم است جایگزین بینش اشتباه خود کنند این است که:
«شما خدای دیگران نیستید. شما هم یک انسان هستید با ظرفیت وجودی محدود به شخصیت خودتان. «قوانین موجود در جهان هستی، شرایط موجود، میزان تواناییها و حد وسعت وجودیتان به شما اجازه نمیدهد که همیشه بتوانید هر کاری که دیگران به آن نیاز دارند برایشان انجام دهید. «بدون شما هم دیگران از پس مسائل خود برمیآیند، باور کنید». «با خودتان نیز مانند دیگران رفتار کنید. همانطور که به نیازها، خواستهها و مسائل دیگران توجه میکنید، به نیازها و خواستهها و مسائل خود نیز توجه کنید و با خود مانند شخص دومی که در مقابل شما حضور دارد، رفتار کنید. چطور به دیگران گوش میدهید؟ چطور خواسته و احساسات و نیاز دیگران برای شما مهم است؟ چطور تمام زندگی خود را وقف دیگران میکنید؟ من این خبر را به شما میدهم که یک انسان دیگری در دنیا وجود دارد که هنوز رضایت او را جلب نکردهاید و تا زمانی که به او رسیدگی نکنید، راضی و خوشحال کردن دیگران خلأ درون شما را پر نمیکند، آن شخص کسی نیست جز خود شما»
۲- و باز هم به این نکته میرسیم که فرد مهرطلب اگر نتواند دیگران را راضی و خوشحال کند، ترس او را فرامیگیرد. شاید این نکته را هم مانند نکات دیگر انکار کنند، اما یکی از دلایلی که مهرطلبها زمانی که نمیتوانند برای دیگران کاری انجام دهند احساس بیکفایتی میکنند و حالشان بد میشود، «ترس» آنها از «عواقب شاد و راضی نکردن دیگران»، که همانا «تنها ماندن» است، میباشد. این افراد در این مواقع به دلیل «عزت نفس کم و خودکمبینی»، خود را بیکفایت و نالایق میبینند و به سرزنش کردن و زیر سوال بردن خود می پردازند و دچار احساس گناه و تضاد با خود و جهان هستی میشوند.
مهرطلبها به ندرت از کسی تقاضای کمک میکنند. آنها غالبا در پی کمکرسانی به دیگران و حمل مشکلات خود به تنهایی هستند و این را جزو سجایای اخلاقی خود میدانند، اما ناآگاه از اینکه این بیماری مهرطلبی است که باعث میشود بدون توجه به ظرفیت وجودی، تواناییها و خواست قلبی خود، آنها دائما در پی کمکرسانی به دیگران باشند. این افراد وقتی به خود میرسند با خود مانند یک غریبه رفتار میکنند یا مانند یک کارفرما یا مادر دیکتاتور بیرحمی که کارمند یا فرزند خود را وادار میکند که تنها بماند و مسائل خود را بدون اینکه از کسی کمکی بگیرد انجام دهد. میتوان گفت که آنها کمک گرفتن از دیگران و واگذار کردن برخی کارها به دیگران را نوعی گناه محسوب میکنند. درست مثل این است که دیگران همیشه در دنیای مهرطلبها مانند میهمانانی هستند که همیشه باید دست به سینه بنشینند و مهرطلبها همیشه به آنها سرویس دهند. انگار که به میهمانان میگویند: «تو فقط بنشین و لذت ببر، من خودم به تنهایی تمام کارها را انجام میدهم.» در آخر، مهرطلب داستان ما که همه کارها را به تنهایی انجام داده است خسته و ناتوان کنار میهمانان مینشیند اما میهمانان از شوری غذای او گلایه میکنند. حالا مهرطلب ما خود را خستهتر و تنهاتر از قبل میبیند و شروع به شماتت خود و میهمانان میکند. مهرطلبهای عزیز! این را باور کنید که (اصطلاحا) میهمان شما یک یا دو روز میهمان است، بیشتر از آن اگر در خانه شما بماند، دیگر میهمان نیست.
شما نمیتوانید تا ابد میهمانان را پذیرا باشید و زندگی خود را وقف آنها کنید؛ زیرا خود شما نیز یک انسان هستید و مسائل و نیازهای خود را دارید که قطعا باید آنها را برای خود رفع کنید. لازم است که بیاموزید « گاهی از دیگران کمک بگیرید. گاهی کارهایی را به دیگران واگذار کنید.» در واقع اینکه مهرطلبها به ندرت کاری را به دیگران واگذار میکنند و از آنها کمک میخواهند به نوعی به شخصیت برتریطلب آنها نیز مربوط میشود. آنها میخواهند همیشه مهربان، دلسوز، وظیفهشناس، کامل و بینقص و برتر از دیگران ظاهر شوند. شاید باورشان نشود که در بسیاری از مواقع برای اینکه خود را بهتر از دیگران نشان دهند، سرویسهای افراطی به دیگران میدهند، مهربانی افراطی از خود را به نمایش میگذارند یا با عدم درخواست کمک از دیگران و عدم واگذاری برخی کارها به آنها خود را توانا و بینقص نشان میدهند. مهرطلبها چون به مهر و توجه نیاز دارند، دوست دارند در هر جمعی مرکز توجه قرار بگیرند، پس ناچارند خود را به هر طریقی بهتر و باکفایتتر از دیگران نشان دهند تا توجهها را به سوی خود جلب کنند. هرچند که این کار آنها منجر به خستگی، فرسودگی، عدم رضایت و مورد سوءاستفاده قرار گرفتنشان میشود. مثلا خانمهایی که دچار مشکلات و بیماریهای مفصلی میشوند، بهتر است میزان مهرطلبی و سرویسدهیهای خود به دیگران را بسنجند و ببینند که تا چه حد علیه خود برای دیگران کار کردهاند که امروز دچار این درد و بیماری شدهاند. مهرطلبهای عزیز! آیا این امکان وجود دارد که از شما خواهش کنیم که از دیگران سلب مسوولیت نکنید. اجازه دهید دیگران نیز مسوولیتهایی داشته باشند و کاری انجام دهند و رشد کنند؟ آیا این امکان وجود دارد که دست از خدایی و بینیاز نشان دادن خود بردارید و اجازه دهید دیگران بدانند که شما هم نیازها و خواستههایی دارید، به کمک نیاز دارید و به تنهایی نمیتوانید بار زندگی را حمل کنید؟ آیا میشود که دیگران را مدیون خود نگه ندارید؟ قطبی بودن افکار یکی دیگر از ویژگیهای فکری مهرطلبها است. در سیستم فکری آنها همیشه دو قطب وجود دارد:
1- خود 2- دیگران
خود را بد دیدن و دیگران را خوب دیدن؛ خود را نالایق و ناکافی دیدن و دیگران را لایق دیدن؛ خود را مستحق لطف و محبت ندیدن و دیگران را مستحق لطف دیدن؛ خود را دهنده دیدن و دیگران را گیرنده دیدن. به گمان آنها توجه به خود، بد و خودخواهی است. شاید خوشایند نباشد، اما این حقیقت را بهتر است بگوییم که مهرطلبها در نهایت داشتن ظاهری مظلوم، انسانهای ظالمی هستند، زیرا نهتنها با خود بدرفتاری و به خود ظلم میکنند بلکه به دیگران نیز ظلم میکنند، چگونه؟ با سلب مسوولیت از دیگران، با دخالت در زندگی دیگران، با مانع رشد دیگران شدن و وابسته کردن آنها. آنها آنقدر از خود میگذرند تا تمام شوند و آنوقت است که دیوانهوار به دنبال خود میگردند و بدون توجه به وابستههای خود (دیگرانی که مهرطلبها تا امروز از آنها مراقبت میکردند) آنها را رها میکنند. آنها ابتدا صدای نیازهای خود را خاموش میکنند و صدای نیاز دیگران را بلند میکنند سپس زمانی که خالی شدند صدای دیگران را بدون توجه به آنها خاموش کرده و به دنبال خود میروند. به نظر شما آیا این رفتار غیرمنصفانه و غیر عادی نیست؟
جمعبندی:آنچه مهرطلبها باید بیاموزند:
دست از پرستاری و مراقبت افراطی از دیگران بردارید.
کارهایی را که شما را به خودتان نزدیکتر، پس در نتیجه شادتر و راضیترتان میکند انجام دهید، نظیر
دست از بینقص نشان دادن خود بردارید و از دیگران کمک بخواهید.
برخی کارها را به دیگران واگذار کنید.
بدانید که توجه و مراقبت از خود خودخواهی نیست، بلکه حفظ منافع و احترام به خود است.
زمانی که توانایی کمک به دیگران را ندارید، خود را تحت فشار نگذارید.
در مواقع لزوم «نه!»بگویید. من به این نوع «نه!»، نه جذابیت میگویم. بهتر نیست گاهی با گفتن «نه» قلبی، کمی جذاب و قاطع به نظر برسید؟
به دیگران نشان دهید که نیازها و خواستههایی دارید. کمک بخواهید.
کارهایی را که موجب شادی و رضایت خود میشود، انجام دهید.
دست از توقعات افراطی و عصبی از خود بردارید و خود را بهعنوان یک انسان که گاهی کم است، که گاهی نمیتواند که گاهی نمیداند و... بپذیرید.
باور کنید که توجه به خود خودخواهی نیست، بلکه افراط و تفریط در توجه به خود است که از انسان یا یک خودخواه و خودشیفته یا یک مهرطلب میسازد.
زندگی کنید و اجازه دهید که دیگران نیز زندگی کنند. اجازه رشد و تجربه کردن را به دیگران بدهید. اجازه اشتباه کردن را به دیگران بدهید.
اولویتبندی را بیاموزید. برای یک مهرطلب در اولویت اول قرار دادن خود لازم و ضروری است. از ابتلا به خودشیفتگی نترسید. میتوانید برای اجتناب از خودشیفتگی، فقط برای تمرین، روزانه دو تا سه کار خلاف میل خود انجام دهید.
با لطف بیش از اندازه به دیگران و منفعل کردنشان، آنها را مدیون خود نگه ندارید. هر رابطهای دو طرف دارد. در یک رابطه سالم، هر دو طرف رابطه در آن نقش دارند و بده بستانی میان آنها جاری است که اگر این تعادل بههم بخورد، رابطه بیمار میشود. دیگران را از لذت محبت به شما محروم نکنید، هم به آنها اجازه دهید لذت عشق دادن را تجربه کنند و هم به خودتان اجازه دریافت عشق را بدهید.
« تغییر بینش، باورها و دیدگاه» مهمترین اتفاقی است که در مهرطلبها برای بهبودی از بیماری مهرطلبی باید اتفاق بیفتد.
مهرطلبهای عزیز! تا شما تغییر نکنید هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
Farinezhad_mitra@yahoo.com
«مراقبت و پرستاری» شدید، دو اقدام همیشگی مهرطلبها است که در نهایت برای آنها تولید فرسودگی، خشم، رنجش و دلزدگی میکند. در نهایت زمانی میرسد که شخص مهرطلب به این حقیقت واقف میشود که راضی کردن دیگران او را رنج میدهد. مهرطلبها همیشه نیاز دیگران را مقدم بر نیازهای خود میدانند که این موجب نادیده گرفتن و در اولویتهای بعدی قرار دادن خود میشود. آنچه یک مهرطلب لازم است یاد بگیرد این است که «نیازها و افرادی که به باید به آنها رسیدگی کنند را اولویت بندی کند» و چون راجع به مهرطلبها صحبت میکنیم، لازم است که نیازهای خود را در اولویت اول قرار دهد و ابتدا به رفع نیاز خود بپردازد. مهرطلبها آنقدر خود را فراموش و از دیگران پرستاری و مراقبت میکنند که کمتر فرصتی را برای رسیدگی به خود بهدست میآورند، ناگهان روزی چشم باز میکنند و میبینند که خود را از دست دادهاند. انسانی را میبینند خسته، رنجیده و خشمگین که بسیاری کارها را که باید برای خود انجام میداده است و انجام نداده و دائما در پی کسب رضایت و شادی دیگران، به آنها خدمات افراطی گوناگون دادهاند.
یک مهرطلب گویی در عمیقترین لایههای ذهن، خود را کلفت دست به سینه دیگران میبیند و هنگامی که نتواند به دیگران خدمتی کند و مسائل آنها را برطرف کند شدیدا احساس ناتوانی و بیکفایتی و میکند و در پی این احساس بیش از پیش دست به خودتخریبی و تخریب عزت نفس خود میزند. این مساله به دلیل این است که ۱- یک مهرطلب از خود توقعات بیش از توان خود را دارد. مثلا، توقع اینکه «هر کاری را صرف نظر از میزان تواناییها و علاقهها و امکانات بتواند برای دیگران انجام دهد. او در عمیقترین لایههای ذهن، خود را خدای جهان میداند و بر این باور است که اگر نباشد دیگران هم بدون او هیچ هستند و نمیتوانند از پس زندگی و مسائل خود برآیند. پس نکات بینشیای که مهرطلبها لازم است جایگزین بینش اشتباه خود کنند این است که:
«شما خدای دیگران نیستید. شما هم یک انسان هستید با ظرفیت وجودی محدود به شخصیت خودتان. «قوانین موجود در جهان هستی، شرایط موجود، میزان تواناییها و حد وسعت وجودیتان به شما اجازه نمیدهد که همیشه بتوانید هر کاری که دیگران به آن نیاز دارند برایشان انجام دهید. «بدون شما هم دیگران از پس مسائل خود برمیآیند، باور کنید». «با خودتان نیز مانند دیگران رفتار کنید. همانطور که به نیازها، خواستهها و مسائل دیگران توجه میکنید، به نیازها و خواستهها و مسائل خود نیز توجه کنید و با خود مانند شخص دومی که در مقابل شما حضور دارد، رفتار کنید. چطور به دیگران گوش میدهید؟ چطور خواسته و احساسات و نیاز دیگران برای شما مهم است؟ چطور تمام زندگی خود را وقف دیگران میکنید؟ من این خبر را به شما میدهم که یک انسان دیگری در دنیا وجود دارد که هنوز رضایت او را جلب نکردهاید و تا زمانی که به او رسیدگی نکنید، راضی و خوشحال کردن دیگران خلأ درون شما را پر نمیکند، آن شخص کسی نیست جز خود شما»
۲- و باز هم به این نکته میرسیم که فرد مهرطلب اگر نتواند دیگران را راضی و خوشحال کند، ترس او را فرامیگیرد. شاید این نکته را هم مانند نکات دیگر انکار کنند، اما یکی از دلایلی که مهرطلبها زمانی که نمیتوانند برای دیگران کاری انجام دهند احساس بیکفایتی میکنند و حالشان بد میشود، «ترس» آنها از «عواقب شاد و راضی نکردن دیگران»، که همانا «تنها ماندن» است، میباشد. این افراد در این مواقع به دلیل «عزت نفس کم و خودکمبینی»، خود را بیکفایت و نالایق میبینند و به سرزنش کردن و زیر سوال بردن خود می پردازند و دچار احساس گناه و تضاد با خود و جهان هستی میشوند.
مهرطلبها به ندرت از کسی تقاضای کمک میکنند. آنها غالبا در پی کمکرسانی به دیگران و حمل مشکلات خود به تنهایی هستند و این را جزو سجایای اخلاقی خود میدانند، اما ناآگاه از اینکه این بیماری مهرطلبی است که باعث میشود بدون توجه به ظرفیت وجودی، تواناییها و خواست قلبی خود، آنها دائما در پی کمکرسانی به دیگران باشند. این افراد وقتی به خود میرسند با خود مانند یک غریبه رفتار میکنند یا مانند یک کارفرما یا مادر دیکتاتور بیرحمی که کارمند یا فرزند خود را وادار میکند که تنها بماند و مسائل خود را بدون اینکه از کسی کمکی بگیرد انجام دهد. میتوان گفت که آنها کمک گرفتن از دیگران و واگذار کردن برخی کارها به دیگران را نوعی گناه محسوب میکنند. درست مثل این است که دیگران همیشه در دنیای مهرطلبها مانند میهمانانی هستند که همیشه باید دست به سینه بنشینند و مهرطلبها همیشه به آنها سرویس دهند. انگار که به میهمانان میگویند: «تو فقط بنشین و لذت ببر، من خودم به تنهایی تمام کارها را انجام میدهم.» در آخر، مهرطلب داستان ما که همه کارها را به تنهایی انجام داده است خسته و ناتوان کنار میهمانان مینشیند اما میهمانان از شوری غذای او گلایه میکنند. حالا مهرطلب ما خود را خستهتر و تنهاتر از قبل میبیند و شروع به شماتت خود و میهمانان میکند. مهرطلبهای عزیز! این را باور کنید که (اصطلاحا) میهمان شما یک یا دو روز میهمان است، بیشتر از آن اگر در خانه شما بماند، دیگر میهمان نیست.
شما نمیتوانید تا ابد میهمانان را پذیرا باشید و زندگی خود را وقف آنها کنید؛ زیرا خود شما نیز یک انسان هستید و مسائل و نیازهای خود را دارید که قطعا باید آنها را برای خود رفع کنید. لازم است که بیاموزید « گاهی از دیگران کمک بگیرید. گاهی کارهایی را به دیگران واگذار کنید.» در واقع اینکه مهرطلبها به ندرت کاری را به دیگران واگذار میکنند و از آنها کمک میخواهند به نوعی به شخصیت برتریطلب آنها نیز مربوط میشود. آنها میخواهند همیشه مهربان، دلسوز، وظیفهشناس، کامل و بینقص و برتر از دیگران ظاهر شوند. شاید باورشان نشود که در بسیاری از مواقع برای اینکه خود را بهتر از دیگران نشان دهند، سرویسهای افراطی به دیگران میدهند، مهربانی افراطی از خود را به نمایش میگذارند یا با عدم درخواست کمک از دیگران و عدم واگذاری برخی کارها به آنها خود را توانا و بینقص نشان میدهند. مهرطلبها چون به مهر و توجه نیاز دارند، دوست دارند در هر جمعی مرکز توجه قرار بگیرند، پس ناچارند خود را به هر طریقی بهتر و باکفایتتر از دیگران نشان دهند تا توجهها را به سوی خود جلب کنند. هرچند که این کار آنها منجر به خستگی، فرسودگی، عدم رضایت و مورد سوءاستفاده قرار گرفتنشان میشود. مثلا خانمهایی که دچار مشکلات و بیماریهای مفصلی میشوند، بهتر است میزان مهرطلبی و سرویسدهیهای خود به دیگران را بسنجند و ببینند که تا چه حد علیه خود برای دیگران کار کردهاند که امروز دچار این درد و بیماری شدهاند. مهرطلبهای عزیز! آیا این امکان وجود دارد که از شما خواهش کنیم که از دیگران سلب مسوولیت نکنید. اجازه دهید دیگران نیز مسوولیتهایی داشته باشند و کاری انجام دهند و رشد کنند؟ آیا این امکان وجود دارد که دست از خدایی و بینیاز نشان دادن خود بردارید و اجازه دهید دیگران بدانند که شما هم نیازها و خواستههایی دارید، به کمک نیاز دارید و به تنهایی نمیتوانید بار زندگی را حمل کنید؟ آیا میشود که دیگران را مدیون خود نگه ندارید؟ قطبی بودن افکار یکی دیگر از ویژگیهای فکری مهرطلبها است. در سیستم فکری آنها همیشه دو قطب وجود دارد:
1- خود 2- دیگران
خود را بد دیدن و دیگران را خوب دیدن؛ خود را نالایق و ناکافی دیدن و دیگران را لایق دیدن؛ خود را مستحق لطف و محبت ندیدن و دیگران را مستحق لطف دیدن؛ خود را دهنده دیدن و دیگران را گیرنده دیدن. به گمان آنها توجه به خود، بد و خودخواهی است. شاید خوشایند نباشد، اما این حقیقت را بهتر است بگوییم که مهرطلبها در نهایت داشتن ظاهری مظلوم، انسانهای ظالمی هستند، زیرا نهتنها با خود بدرفتاری و به خود ظلم میکنند بلکه به دیگران نیز ظلم میکنند، چگونه؟ با سلب مسوولیت از دیگران، با دخالت در زندگی دیگران، با مانع رشد دیگران شدن و وابسته کردن آنها. آنها آنقدر از خود میگذرند تا تمام شوند و آنوقت است که دیوانهوار به دنبال خود میگردند و بدون توجه به وابستههای خود (دیگرانی که مهرطلبها تا امروز از آنها مراقبت میکردند) آنها را رها میکنند. آنها ابتدا صدای نیازهای خود را خاموش میکنند و صدای نیاز دیگران را بلند میکنند سپس زمانی که خالی شدند صدای دیگران را بدون توجه به آنها خاموش کرده و به دنبال خود میروند. به نظر شما آیا این رفتار غیرمنصفانه و غیر عادی نیست؟
جمعبندی:آنچه مهرطلبها باید بیاموزند:
دست از پرستاری و مراقبت افراطی از دیگران بردارید.
کارهایی را که شما را به خودتان نزدیکتر، پس در نتیجه شادتر و راضیترتان میکند انجام دهید، نظیر
دست از بینقص نشان دادن خود بردارید و از دیگران کمک بخواهید.
برخی کارها را به دیگران واگذار کنید.
بدانید که توجه و مراقبت از خود خودخواهی نیست، بلکه حفظ منافع و احترام به خود است.
زمانی که توانایی کمک به دیگران را ندارید، خود را تحت فشار نگذارید.
در مواقع لزوم «نه!»بگویید. من به این نوع «نه!»، نه جذابیت میگویم. بهتر نیست گاهی با گفتن «نه» قلبی، کمی جذاب و قاطع به نظر برسید؟
به دیگران نشان دهید که نیازها و خواستههایی دارید. کمک بخواهید.
کارهایی را که موجب شادی و رضایت خود میشود، انجام دهید.
دست از توقعات افراطی و عصبی از خود بردارید و خود را بهعنوان یک انسان که گاهی کم است، که گاهی نمیتواند که گاهی نمیداند و... بپذیرید.
باور کنید که توجه به خود خودخواهی نیست، بلکه افراط و تفریط در توجه به خود است که از انسان یا یک خودخواه و خودشیفته یا یک مهرطلب میسازد.
زندگی کنید و اجازه دهید که دیگران نیز زندگی کنند. اجازه رشد و تجربه کردن را به دیگران بدهید. اجازه اشتباه کردن را به دیگران بدهید.
اولویتبندی را بیاموزید. برای یک مهرطلب در اولویت اول قرار دادن خود لازم و ضروری است. از ابتلا به خودشیفتگی نترسید. میتوانید برای اجتناب از خودشیفتگی، فقط برای تمرین، روزانه دو تا سه کار خلاف میل خود انجام دهید.
با لطف بیش از اندازه به دیگران و منفعل کردنشان، آنها را مدیون خود نگه ندارید. هر رابطهای دو طرف دارد. در یک رابطه سالم، هر دو طرف رابطه در آن نقش دارند و بده بستانی میان آنها جاری است که اگر این تعادل بههم بخورد، رابطه بیمار میشود. دیگران را از لذت محبت به شما محروم نکنید، هم به آنها اجازه دهید لذت عشق دادن را تجربه کنند و هم به خودتان اجازه دریافت عشق را بدهید.
« تغییر بینش، باورها و دیدگاه» مهمترین اتفاقی است که در مهرطلبها برای بهبودی از بیماری مهرطلبی باید اتفاق بیفتد.
مهرطلبهای عزیز! تا شما تغییر نکنید هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
ارسال نظر