هرگز در خانه‌اش به روی کسی بسته نبود
وحید استرون درست یک ماه پیش اولین سالگرد درگذشت یکی از برجسته ترین اساتید موسیقی ایران بود. آهنگسازی که آثار جاودانه‌ای را برای ما به یادگار گذاشته و بی‌تردید نامی است که هیچ‌گاه از حافظه موسیقی ایران پاک نمی‌شود. آخر چطور امکان دارد کسی که «تو ای پری کجایی» و «امشب در سر شوری دارم» و صدها ترانه دیگر را معماری کرده فراموش شود. آخرین بازمانده هنری مکتب صبا و هنرمندی باقیمانده از روزگاران طلایی موسیقی اصیل ایرانی که حال تنها چند نفر از آنها دوران بازنشستگی خود را سپری می‌کنند در روز ۲۸ دی ماه ۱۳۹۱ در بیمارستان دی تهران ساعت ۹ شب به‌دلیل سرطان در گذشت. امیرهمایون خرم معروف به همایون خرم متولد ۱۳۰۹ در بوشهر بود. او در سن ۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازنده ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، خصوصا در برنامه گل‌ها، به عنوان آهنگساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.یک ماه پیش این صفحه را به احترام استاد همایون خرم آماده کرده بودیم، اما به دلیل همزمانی با جشنواره های فجر ناچار شدیم چاپ این مصاحبه را به تاخیر بیندازیم. به هرحال حرف زدن درباره یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های موسیقی ایرانی همیشه جذابیت دارد آن هم با کسانی که سال‌ها در کنارش بوده‌اند و از پوست و استخوان استاد بوده‌اند. امیرحسین خرم فرزند سوم استاد همایون خرم متولد ۱۳۶۱ است که در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» به نکاتی اشاره می‌کند که زوایای ناگفته‌ای از زندگی هنری استاد را روایت می‌کنند.



یکسال از درگذشت استاد همایون خرم گذشت، اما همواره شاهد بوده‌ایم محبوبیت استاد بیشتر شده است. فکر می‌کنید چه ویژگی‌هایی باعث می‌شود تا برای هنرمندی همچون همایون خرم این اتفاق بیفتد؟
او به همان اندازه که در جامعه هنری حضور داشت یک پدر و یک همسر تاثیرگذار در خانواده نیز بود. من کمتر دیده‌ام که هنرمندی تا این اندازه پایبند خانواده باشد. او به شدت منطقی بود و کمتر احساساتی می‌شد و شاید من خیلی کم اشک پدرم را دیدم. من به‌همراه برادرم رضا با پدرم شب‌ها یک بحثی داشتیم که شما یک نوازنده و آهنگساز خوب هستی اما کافی نیست، و پدرم می‌گفت کسی می‌تواند ماندگار شود و با پشتکار و استعداد به جایی می‌رسد که جنبه آن را هم داشته باشد. خیلی از هنرمندان حتی در شب‌های کنسرت وقتی مردم از آنها امضا می‌خواهند امتناع می‌کنند، اما پدرم با ۸۲ سال سن وقتی در کنسرت‌ها یا خیابان با مردم روبه‌رو می‌شد و مثلا از او می‌پرسیدند که آهنگ «اشک من هویدا شد» را چطور ساختید بدون کوچک‌ترین کبر و غرور جواب همه را می‌داد. او خودش بود. راز جاودانگی‌اش در همین نکته نهفته است، اگر بهترین هنرمند رشته خودت هم باشی ولی جنبه نداشته باشی نمی‌توانی به جاودانگی برسی. هنرمند اگر سالم زندگی نکند اگر موتزارت هم باشد جاودانه نمی‌شود. به تجربه در طول سال‌ها ثابت شده است. پدرم سالم زندگی می‌کرد. سلامت روح و روان خود را تا آخر عمر حفظ کرد. به این نتیجه رسیده بود که انسان اگر قدرت‌های درونی خود را باور نکند به هدفش نمی‌رسد. او تنها از این مکتب در زندگی‌اش پیروی می‌کرد، ولی حالا وقتی با یک نوازنده درجه چهار تماس می‌گیری باید با مدیر برنامه‌هایش صحبت کنی. پدرم اعتقاد داشت باید به قشر ضعیف‌ جامعه بیشتر احترام گذاشت. او چنین اعتقادهایی داشت و هرگز در خانه‌اش به روی دیگران بسته نبود.
خیلی هم به صبا احترام می‌گذاشت.
بله او هر چه داشت از صبا بود. همیشه پدرم بر دو واژه تاکید داشت حق‌شناسی و حدشناسی. در کنسرت‌ها قبل از آنتراکت میکروفون را می‌گرفت و می‌گفت که به یاد استاد بزرگوارم ابوالحسن‌خان صبا قطعه فلان را اجرا می‌کنم واین همان قدرشناسی بود. پدرم با این کار می‌گفت که اگر من اینجا هستم و این همه طرفدار دارم تنها به خاطر وجود استادم صبا است و این قدرت‌های درونی را باور داشت.
انسان باید دل را صیقل دهد. پدرم آدم مذهبی هم بود، اعتقادش این بود که آهنگسازی چیزی شبیه وحی و الهام است. اگر بخواهم طور دیگر تعبیر کنم باید باران نت را مثال بزنم.
زنده یاد تورج نگهبان در جایی می‌گفت وقتی ریشه‌های عرفان در کارهای همایون خرم دیده می‌شود آهنگ به حد کمال می‌رسد.
پدرم در اوایل دهه ۵۰ که آهنگ «تو ‌ای پری کجایی» را ساخت، دچار یک تحول ایدئولوژیک در زندگی ‌شد. انسانی که ظاهرا مهندس بود و پول خوبی درمی‌آورد و از وجهه خوبی در میان مردم بهره می‌برد، دیگر به جایی رسیده بود که زندگی را طور دیگری می‌دید. من تا امروز انسانی را به پشتکار پدرم ندیده‌ام. وقتی چیزی را می‌خواست، تا به آن نمی‌رسید کوتاه نمی‌آمد.
در دهه ۵۰ به مفهوم واقعی شیفته اسلام شد. قبل از آن زیاد اعتقاد مذهبی‌اش قوی نبود، اما از آن موقع تا این اواخر حتی یک شب نماز صبح‌اش قضا ‌نشد، البته این اواخر به‌دلیل ضعف بدنی نماز صبح را سروقت نمی‌خواند. او نماز را وظیفه نمی‌دانست. می‌گفت نماز خواندن برایش مثل مجنونی است که برای دیدن عشق می‌رود.
اثر تو‌ای پری کجایی محصول تغییر و تحول در زندگی پدرم بود.
چرا شما و دیگر فرزندان استاد هرگز به سمت موسیقی نرفتید؟
پدر خیلی دموکرات بود. در میان فرزندان استعداد موسیقی‌ من بیشتر بود و پیانو کار می‌کردم، اما وقتی وارد دانشگاه شدم کنار گذاشتم و پدر حتی یک بار هم به من نگفت چرا موسیقی را ادامه نمی‌دهی؟ تنها یک بار گله کرد و گفت تو می‌توانستی جای سامان احتشامی در کنسرت من پیانو بزنی. او معتقد بود که ما خودمان به سمت موسیقی برویم نه اینکه به اجبار این اتفاق رخ دهد.
به سامان احتشامی اشاره داشتید، او با توجه به جوان بودن، اما آینده خوبی دارد و در کنسرت سال ۷۷ در تالار وحدت و اولین همکاری با همایون خرم در سن ۱۸ سالگی مسیر زندگی او را تغییر داد، نظر استاد در این رابطه چه بود ؟
پدرم بعد از کنسرت سال ۷۶ که با خانم جواهری داشت و ایشان با پیانو همنوازی ویلن را جواب می‌داد، قرار شد در سال ۱۳۷۷ یک کنسرت دیگر داشته باشند، اما بنا به دلایلی نمی‌خواست با خانم جواهری کار کند. پدرم یک هفته قبل از اجرای کنسرت نمی‌دانست که چه کسی می‌خواهد پیانو بزند. او در گذشته با جلیل شهناز، فرهنگ شریف، جواد معروفی دونوازی تار با ویلن داشت، اما اعتقادش بر این بود که بهترین همراه در کنسرت بدون کلام با ساز اصلی ویلن پیانو است.
من سی‌دی‌ها را برمی‌داشتم و نام نوازنده‌های پیانو را می‌خواندم. افراد زیادی را نام بردیم ولی پدرم قبول نکرد تا نام سامان احتشامی را دیدم. تا به اسم سامان احتشامی رسیدیم پدرم گفت این بهترین انتخاب است. ساعت ۳۰/۱۲ شب بود که به سامان احتشامی زنگ زدیم و هشت صبح سامان احتشامی به در منزل ما آمد. اینقدر این پسر به کارش علاقه نشان داد که تعجب همگان را برانگیخت. حالا که سامان احتشامی موفق است حاصل خون دل‌خوردن و زحمت بی‌توقع برای موسیقی است و اگر حالا به واسطه تدریس پولی درمی‌آورد به‌خاطر این بود که به‌دنبال عشق رفت. پدر من این همه موسیقیدان جوان در اطرافش بودند اما می‌گفت که امید من در آهنگسازی موسیقی ایرانی تنها به سامان احتشامی است.
اما از بابک شهرکی به عنوان فرزند هنری خود و نوه هنری استاد صبا نام برد؟
بله بابک شهرکی از دید پدر من فرزند هنری و بهترین شاگردش است. اما بابک شهرکی آن ذوق واستعداد هنری آهنگسازی را به اندازه تجویدی، خرم یا یاحقی ندارد. اما باید هم بگویم که صحبت‌های پدرم درمورد سامان احتشامی هنوز بالفعل نشده است. حقیقت این است که سامان احتشامی این‌قدر درگیر تدریس شده که نگران‌کننده است اما بابک شهرکی یکی از بهترین تنظیم‌کنندگان موسیقی حال حاضر ما است.
مهمترین ویژگی نوازندگی استاد خرم چه بود؟
استاد فخرالدینی می‌گوید: همایون خرم در مکتب صبا تمام ردیف‌های موسیقی را کار می‌کند و سبک صبا را به‌عنوان توشه تکنیکی دارد اما برای جذاب شدن نوازندگی از سبک نوازندگی خالدی استفاده می‌کند. این کار را اول حبیب‌اله بدیعی انجام داد و بعد پدرم. و حالا اگر مردم بخواهند ویولن ایرانی گوش دهند ساز خرم و بدیعی را ترجیح می‌دهند. این به‌دلیل آن است که تکنیک و قوت صبا در ویولن نوازی به همراه جذابیت و شیرین‌نوازی با بهره‌گیری از سبک مهدی خالدی در ویولن خرم دیده می‌شد البته نا گفته نماند که استفاده نکردن از تکنیک‌های نخ‌نمای آن زمان، اکوهای آنچنانی به صدای ویولن، تاکید بر نت، رفت و برگشت و حالت‌هایی که آن زمان به شیوه عربی معروف بوده از ویژگی ساز خرم و بدیعی بوده است و آنها معتقد بودند که موسیقی ایرانی این‌قدر وسیع است که روا نیست یک استاد موسیقی ایرانی از موسیقی عربی برای جذاب شدن کارش تقلید کند. پدرم همیشه یک خاطره را تعریف می‌کرد که در شورای موسیقی قبل از انقلاب خبر به رئیس شورا می‌رسد که یک آهنگساز مطرح آن زمان آهنگی که در عربستان ساخته شده و چون در ایران به گوش کسی نرسیده نت را برداشته‌اند و شعر فارسی را روی موسیقی آن گذاشته و در قالب برنامه گل‌ها اجرا می‌کنند. در آن زمان جنجال به پا ‌شد و این اتفاق باعث می‌شود که پدرم «غوغای ستارگان» را بسازد و آبروی موسیقی ایرانی حفظ شود که با ساخت غوغای ستارگان رئیس شورای موسیقی می‌گوید که این کار از گوشه‌های موسیقی اصیل ایرانی ساخته شده است.
برخی معتقد بودند که در ویولن‌نوازی همایون خرم آن‌قدر که قطعات ایرانی را خوب اجرا می‌کند در کلاسیک غربی موفق نیست؟
این طبیعی است اصلا خودش ادعایی در موسیقی غربی و کلاسیک نداشت و زمانی برای این کار نگذاشت. موسیقی پدر منطبق با سیستم یادگیری علی‌نقی وزیری و صبا بود که کاملا روش اصیل ایرانی است. نیما فرضی و بابک شهرکی در حال ادامه این راه هستند. ما هرچقدر که در موسیقی ایرانی ضعف آهنگسازی داریم در نوازندگی از این قوت‌ها برخوردار هستیم.
با بازخوانی آثارش چقدر موافق بود؟
خیلی از بازخوانی‌هایی که بعد از انقلاب صورت گرفت بدون اجازه خود همایون خرم بود، اما پدرم از بازخوانی‌ها به شدت ناراضی بود و از آقای افتخاری به‌خاطر اجرای قطعه «اشک من هویدا شد» بسیار دلگیر شد. این بازخوانی در شرایطی بود که در آن زمان پدرم در حال تهیه آلبومی به نام اشک من هویدا شد، بود و این اثر آخرین کاری بود که پدرم تا آخرین لحظه در آن حضور داشت که با صدای آقای شهریار بلوچستانی بسیار خوب اجرا شد و دربازار هم موجود است.
چرا کمتر روی آثار شاعرانی مانند حافظ، سعدی و امثال آنها آهنگ می‌گذاشت؟
چون معتقد بود روی اشعار این بزرگان نباید آهنگی ابتدایی ساخت و اگر آن اشعار دکلمه شود بهتر است تا آهنگ روی آن اجرا شود. اگر قرار باشد آهنگی ساخته شود باید هم طراز آن شعرها ساخته شود.
آخرین دغدغه‌های استاد از موسیقی ما چه بود؟
شاید مهم‌ترین دغدغه همایون خرم این بود که هنرمندان در همه عرصه‌ها آن قدرت‌های درونی که بالقوه است بالفعل کنند تا بتوانند جاودانه شوند. آن رمزهایی که خود در طول زندگی کشف کرده بود دوست داشت به دیگران منتقل کند. او به حرف‌هایی که به ظاهر از وی تعریف می‌کردند توجهی نداشت. چون می‌دانست این تعریف‌ها قصد و غرض پشت آن است.
در یکی از بزرگداشت‌ها یک هنرمند پشت تریبون گفت درست است که صبا بزرگ بود اما همایون خرم بزرگ‌تر از صبا بود و پدرم خودش پشت تریبون آمد جلوی چشم آن همه جمعیت گفت من از استادان توقع ندارم که این‌طور صحبت کنند چون من هر چه دارم از صبا است. او می‌دید هنرمندان حواسشان به این ریزه‌کاری‌ها نیست و تا خودش نوازنده خوبی می‌شود استادش را فراموش می‌کند و بعد می‌گوید چرا آهنگ‌های من خوب نمی‌شود من که این همه تلاش کردم اما باید گفت که صد نکته غیرحسن بباید... دغدغه اصلی همایون خرم معرفت
موسیقی بود.