اشتباه استراتژیک اوباما
در مارس 1980 یعنی 35 سال پیش، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در تحلیل ویژه‌ای با عنوان «سوریه: چشم‌انداز اسد» در مورد حافظ اسد نوشته بود: «اسد آخرین‌ شانس‌های خود را برای نگه داشتن رژیمش امتحان می‌کند.» تحلیل‌گر سیا معتقد بود دولت اسد تلاش‌های خود را برای اثبات اینکه دشمنانش «آلت دست خارجیان هستند» افزایش می‌دهد. از نظر این تحلیل‌گر، نتیجه احتمالی این وضعیت شکاف درون برگزیدگان حاکم سوریه خواهد بود که به برکناری اسد منجر می‌شود، اگرچه اذعان شده بود که هیچ جایگزین مشخصی برای او وجود ندارد. حافظ اسد در سال 2000 از دنیا رفت و این تحلیل سیا در سال 2013 منتشر شد.
گزارش سیا متن جالبی دارد، به خصوص به این دلیل که نشان می‌دهد چه تعداد از عناصر موجود در بحران فعلی، در چند دهه وجود داشته است. در سال ۱۹۸۰، نویسنده این تحلیل تصور کرده بود سیاست سوریه عمدتا حول اختلافات فرقه‌ای بین علوی‌ها و اکثریت سنی این کشور می‌چرخد و با لحن خوش‌بینانه‌ای پیش‌بینی می‌کند که شکاف بین این دو جامعه باعث سرنگونی اسد می‌شود. مطمئنا سیا خواهان رفتن اسد بود و ایده‌هایی در مورد چگونگی تحقق این هدف داشت. در این گزارش آمده «شورش‌های گسترده، نظم ارتش را از هم خواهد پاشید و این مساله به جنگی خونین بین سنی‌ها و علویان سوریه تبدیل خواهد شد. به هر حال، علویان برای حفظ امنیت خود ترجیح می‌دهند قبل از تشدید این آشوب‌ها، اسد برود.» این آخرین جمله، از سال ۲۰۱۱ خلاصه خواسته‌های آمریکا در سوریه بوده است. آمریکا همواره می‌خواسته اسد برود، اما با درسی که از تاریخ گرفته، امیدوار بود بتواند از تکرار آنچه در عراق بعد از سقوط صدام حسین اتفاق افتاد، جلوگیری کند. تحلیل‌گر ناشناخته سیا اکنون شاهد جنگ داخلی فرقه‌ای است که تقریبا به آن امید داشت، اما اسد هنوز در قدرت است و مردم سوریه بدترین وقایع دنیا را تجربه کرده‌اند.

مقامات امنیتی آمریکا این روزها بسیار بیشتر از همتایان خود در بریتانیا در مورد عواقب فاجعه‌آمیز دخالت‌های خارجی به رهبری آمریکا در طول ۱۲ سال گذشته، رک و صریح هستند. این صراحت تا حدی است که ژنرال مایکل فلین، رئیس تازه بازنشسته شده آژانس اطلاعات دفاعی، بازوی اطلاعاتی پنتاگون، اخیرا در مصاحبه‌ای با مجله آلمانی اشپیگل گفت: «جنگ عراق یک اشتباه بزرگ بود. با اینکه صدام حسین بی‌رحم و ظالم بود، اما حذف او یک اشتباه بود. این موضوع در مورد معمر قذافی در لیبی که اکنون یک کشور شکست خورده است، صدق می‌کند. درس تاریخ این است که رفتن به عراق یک اشتباه استراتژیک بود.» بازیگران بزرگ مثل آمریکا راحت‌تر از بریتانیا که نقش کوچک‌تری دارد و در مورد جایگاه خود در دنیا اعتماد به نفس چندانی ندارد، می‌توانند به اشتباهات خود اعتراف کنند. اما ساکت ماندن یا انکار خطاهای سیاسی، نظامی و دیپلماتیک گذشته، بهایی دارد که باید پرداخته شود. اگر هم پذیرفته شود که بریتانیا در جنگ‌های عراق، افغانستان، لیبی و سوریه اشتباهی مرتکب شده است، به‌صورتی بسیار کلی خواهد بود. دلیل آن این است که بیشتر مقامات بریتانیا در خلوت از همان ابتدا با جنگ مخالف بودند، اما نمی‌خواستند این موضوع را علنی کنند.

پنهان کردن چنین مسائلی ماهیت بریتانیایی‌ها است، اما بعد از چهار جنگ که خطاها و قضاوت‌های اشتباه دولت بریتانیا در آن مشهود بود، عجیب است که اطلاعات سرویس‌های جاسوسی این کشور همچنان مورد تردید قرار نمی‌گیرد. آخرین نشانه این موضوع دیوید کامرون است که ادعای بعید خود را مبنی بر اینکه در حال حاضر ۷۰ هزار نیروی میانه‌رو علیه اسد در سوریه فعالیت می‌‌‌کنند، توجیه کرده بود. کامرون مدعی شده این آمار از «کمیته مشترک اطلاعات» بریتانیا به دست آمده است. به‌طور کلی، رهبران سیاسی خارجی اغلب در مورد چیزهایی که سرویس‌های جاسوسی کشورشان می‌دانند، تردید دارند. قبل از شروع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، ژاک شیراک، رئیس‌جمهور وقت فرانسه در دیداری گفته بود باور نمی‌کند که صدام سلاح‌های کشتار جمعی دارد. فرد ملاقات‌کننده گفته بود «جناب رئیس‌جمهور، مامورین اطلاعاتی خودتان چنین گزارشی داده‌اند.» شیراک در پاسخ گفته بود «آنها هوای هم را دارند.» محرمانه بودن هر چیزی که این سرویس‌ها خود را زیر آن پنهان می‌کنند، هنگام انکار هر گونه مسوولیت شکست، مفید واقع می‌شود. همچنین وقتی دولت‌ها یا مقامات ارشد خود سرویس‌های جاسوسی می‌خواهند توصیه سیاسی نامناسبی تجویز کنند، آسیب‌پذیر می‌شوند.

در اوایل سال ۲۰۱۴، باراک اوباما داعش را که پیشروی‌های قابل توجهی را شروع کرده بود، نادیده گرفت. داعش خیلی زود بخش‌های زیادی از شمال عراق و شرق سوریه را اشغال کرد. اما اشتباه اوباما در سال ۲۰۱۵ و زمانی که ۵۰ تحلیل‌گر اطلاعاتی که برای پنتاگون کار می‌کردند نامه اعتراضی مشترکی را به امضا رساندند، علنی شد. آنها در این نامه گفته بودند که بر خلاف ادعای کاخ سفید، پیش‌بینی کرده بودند که قدرت داعش در حال افزایش است، اما این موضوع نادیده گرفته شده است. قدرت‌های مطرحی همچون روسیه و ترکیه نیز جذب این جریان شده‌اند و حیثیت و اعتبار زیادی برای جلوگیری از یک شکست خرج کرده‌اند. منافع حیاتی این دو کشور به گروه‌های مخالف محلی گمنام اما خشنی مانند کردهای تحت حمایت روسیه و ترکمن‌های تحت حمایت ترکیه متصل خواهد بود. درگیری‌هایی که در سوریه و عراق رخ می‌دهد، مشابه جنگ‌های منطقه بالکان در قرن ۲۰ است. از نظر میزان خشونت در مقیاس بین‌المللی، سال ۲۰۱۶ را می‌تون به سال ۱۹۱۴ تشبیه کرد.

منبع: ایندیپندنت