شهروندی و حق سرپناه
پرویز پیران جامعهشناس و استاد دانشگاه شهروندی منزلت و جایگاه هر فرد است که بر پایه قوانین سرزمینی خاص به او اعطا گردیده و به رسمیت شناخته شده است. به مجرد طرح مفهوم شهروندی دو مفهوم دیگر نیز به ذهن خطور میکند: حقوق شهروندی و به دلیل حقوق یاد شده، وظایف شهروندی. بر این اساس دیدگاه های نظری مرتبط با شهروندی نیز به دو مکتب مهم حق محور و وظیفه محور تقسیم شده است. نگارنده با بررسی شرایط تاریخی ایران از یکسو و مطالعه تطبیقی کشور هایی که از قرن ها پیش با شهروندی حداقل برای گروه های محدودی از کل جمعیت خود، آشنا بوده اند، به این نتیجه رسیده است که در ایران باید در کنار بحث حقوق و وظایف شهروندی از درونی سازی و نهادینه کردن شهروندی نیز یاد کرد.
پرویز پیران جامعهشناس و استاد دانشگاه شهروندی منزلت و جایگاه هر فرد است که بر پایه قوانین سرزمینی خاص به او اعطا گردیده و به رسمیت شناخته شده است. به مجرد طرح مفهوم شهروندی دو مفهوم دیگر نیز به ذهن خطور میکند: حقوق شهروندی و به دلیل حقوق یاد شده، وظایف شهروندی. بر این اساس دیدگاه های نظری مرتبط با شهروندی نیز به دو مکتب مهم حق محور و وظیفه محور تقسیم شده است. نگارنده با بررسی شرایط تاریخی ایران از یکسو و مطالعه تطبیقی کشور هایی که از قرن ها پیش با شهروندی حداقل برای گروه های محدودی از کل جمعیت خود، آشنا بوده اند، به این نتیجه رسیده است که در ایران باید در کنار بحث حقوق و وظایف شهروندی از درونی سازی و نهادینه کردن شهروندی نیز یاد کرد. زیرا در جوامعی که فرد هنوز متولد نشده است و فراتر از تمایز بیولوژیک، از دریچه خون محوری، تبار محوری، عشیره و ایل محوری و وابستگی به محل تولد هویت پایهای خویش را تعریف می کند و شدیدا سرمایه اجتماعی پیوندی یا تبار محور را بر سایر سرمایه های اجتماعی رجحان مینهد و همین ترجیح سبب زیر پا گذاردن حقوق شهروندی سایر افراد می گردد، شهروندی تا درونی نشود و نهادینه نگردد از حالت تصنعی
خویش خارج نخواهد شد. امروزه با گسترده تر شدن حیطه های حق بنیاد فرد که البته مسوولیت های او را نیز افزایش میدهد و در پرتو تحولات ناشی از جهانی شدن سرمایه داری آنهم جهانی سازی از بالا یا از دریچه اقتصاد، شهروندی اهمیتی چند چندان یافته و تا حدودی اگر درست در عمل معنا دهد پادزهر چنان جهانی سازی است که نگارنده آن را عریان شدن کامل سرمایه داری نام داده است. بر این اساس امروزه از شش نوع شهروندی یاد می شود که عبارتند از شهروندی اقتصادی، شهروندی سیاسی، شهروندی قومی-فرهنگی، شهروندی جنسیتی، شهروندی اجتماعی و شهروندی جهانی.. از قضای روزگار همین گسترده شدن شهروندی رابطه آن با موضوع زیستن در سرپناه های حداقلی رازیر سوال برده است و بهبود آن را از حیطه های عمل جمعی انسان ساخته است. باید توجه داشت که یکی از مفاهیم مهم در رابطه با حقوق شهروندی مفهوم روز به روز گسترده تر شده دسترسی (Access) است. دسترسی به آب آشامیدنی سالم، به حداقل غذای مورد نیاز، دسترسی به تفریحات سالم، دسترسی به عوامل و عناصری که سبب شکوفایی توانمندی های نهفته هر آدمی فارغ از رنگ پوست، زبان، قومیت، اعتقادات و باورها، محل تولد ، جایگاه و منزلت خانوادگی،
طبقه اجتماعی و... می گردد، دسترسی به مشارکت با معنا یا مشارکت فعال آنهم در زمینه های بسیار گسترده. نباید فراموش کرد که سازمان ملل متحد مشارکت را از جمله حقوق اولیه انسان چون غذا، پوشاک و سرپناه معرفی کرده و به رسمیت شناخته است.با این حساب دسترسی به سرپناه نیز ضمن آنکه از جمله حقوق پایه ای انسان به شمار می رود، از جمله حقوق شهروندی نیز محسوب می شود. لیکن همین موضوع، مساله زیستن در سرپناه های حداقلی که بر پایه انگ های اکثریت جامعه یا متخصصان برج عاج نشین از جمله نگارنده ، نام هایی چون اسکان غیر رسمی، آلونک نشینی و از آنها بدتر ،غلط ترو گمراه کننده تر،«حاشیه نشینی» و...به خود گرفته را متناقض (پارادوکسیکال) کرده است. زیرا وقتی چنین حق پایه ای رسما برآورده نمی شود ، آیا می توان بر عمل جمعی لایه هایی از جمعیت شهری خرده گرفت که آستین ها بالا زده وبا هر ترفندی برای خود سرپناهی فراهم آورده است، و بر محصول این عمل جمعی، نام هایی با بار منفی داد؟ باید تاکید کرد که نگارنده زیستن در سرپناه های حداقلی را نه شایسته شهروندان می داند و نه آن را ترغیب می کند . لیکن باید توجه داشت که اسکان حداقلی آنهم از نوع بدون سند بیش از سی
درصد جمعیت شهر هایی چون مشهد، تبریز، اراک، بیش از نیمی از جمعیت سنندج و... را اسکان داده است . چنانچه لحظه ای بر غوغای بی امان زندگی در کلان شهر های بی برنامه که بر پایه زیر پا گذاردن حقوق انسانی و شهروندی اکثریت به نفع اقلیت کوچکی به سرعت و ناموزون و ناهمگون رشد می کنند غلبه شود و لحظه ای اندیشید که اگر سرپناه های حداقلی در دسترس نبود و ساکنان این نوع سکونتگاه ها هر ماه مجبور به پرداخت اجاره سرپناه خود میشدند چند درصد به جمعیت زیر خط فقر اضافه می گشت و چه معضلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، فضایی و ...از راه می رسیدند و گریبانگیر می گشتند؟ در این باب سخن بسیار است فقط به این نکته نیز اشاره میگردد که انگ هایی چون مسکن و اجتماعات فرسوده، اسکان غیر رسمی، بیغوله نشینی و از همه برای ساکنان ناخوشایند تر حاشیه نشینی با هر بار تکرار حتی ظاهرا با حسن نیت ، بخشی از حقوق شهروندی ساکنان را زیر پا گذارده آنان را آماج خشونت زبانی که گاه دردناک تر از خشونت جسمانی است قرار می دهد. بدتر آنکه کاربرد این واژه ها به تدریج نوعی تاثیر ناخودآگاه بر ساکنان نهاده و از سوی دیگر غیر رسمی بودن، حاشیه ای بودن و حتی مجرم بودن را به انگ های
مربوط به سرپناه افزوده و نگرش معلم،مدیر،پلیس،قاضی و....را منفی ساخته خسارات ناروای بسیاری را سبب میگردد.
ارسال نظر