کالبدشکافی حباب قیمتی «پدیده» و رکود اقتصادی
جعفر خیرخواهان
حبابها چیستند؟ و چگونه بوجود میآیند؟ در اقتصاد همیشه دو دسته افراد خوشبین و بدبین داریم. اینکه آیا افزایش قیمت یک دارایی مثل واحدهای مسکونی یا سهام یک شرکت تولیدی بیانگر حباب است یا خیر، بستگی به این دارد که حق با کدامیک از دو طرف خوشبین یا بدبین است.
اگر حق با خوشبینها باشد، پس قیمت واحد مسکونی که بالا رفته است همچنان بالا باقی خواهد ماند و ترکیدن هیچ حباب و ایجاد هیچ بحرانی را نخواهیم داشت.
اما اگر حق با افراد بدبین باشد، یعنی کسانیکه افزایش قیمت مسکن را موقتی تصور میکردند پس زمانی در آینده خواهد رسید که این حباب بترکد.
حبابها چیستند؟ و چگونه بوجود میآیند؟ در اقتصاد همیشه دو دسته افراد خوشبین و بدبین داریم. اینکه آیا افزایش قیمت یک دارایی مثل واحدهای مسکونی یا سهام یک شرکت تولیدی بیانگر حباب است یا خیر، بستگی به این دارد که حق با کدامیک از دو طرف خوشبین یا بدبین است.
اگر حق با خوشبینها باشد، پس قیمت واحد مسکونی که بالا رفته است همچنان بالا باقی خواهد ماند و ترکیدن هیچ حباب و ایجاد هیچ بحرانی را نخواهیم داشت.
اما اگر حق با افراد بدبین باشد، یعنی کسانیکه افزایش قیمت مسکن را موقتی تصور میکردند پس زمانی در آینده خواهد رسید که این حباب بترکد.
جعفر خیرخواهان
حبابها چیستند؟ و چگونه بوجود میآیند؟ در اقتصاد همیشه دو دسته افراد خوشبین و بدبین داریم. اینکه آیا افزایش قیمت یک دارایی مثل واحدهای مسکونی یا سهام یک شرکت تولیدی بیانگر حباب است یا خیر، بستگی به این دارد که حق با کدامیک از دو طرف خوشبین یا بدبین است.
اگر حق با خوشبینها باشد، پس قیمت واحد مسکونی که بالا رفته است همچنان بالا باقی خواهد ماند و ترکیدن هیچ حباب و ایجاد هیچ بحرانی را نخواهیم داشت.
اما اگر حق با افراد بدبین باشد، یعنی کسانیکه افزایش قیمت مسکن را موقتی تصور میکردند پس زمانی در آینده خواهد رسید که این حباب بترکد.
پرسش بعدی اینست که محرک و عامل اصلی ایجاد حبابهای قیمت دارایی چیست؟ حبابها تقریباً همواره به واسطه افزایش عرضه اعتبارات بوجود میآیند یعنی، تمایل اعتباردهندگان برای وامدادن به وامگیرندگانی که هیچ بهبود محسوسی در درآمد آنها دیده نمیشود.
پس حبابهای قیمت دارایی به رشد اعتبارات بستگی دارد. هر اندازه بدهکاران راحتتر به بدهی دسترسی داشته باشند اندازه حباب بزرگتر میشود
دلالان و معاملهگران بازار با خرید و فروش داراییها پول درمیآورند.
اگر خریداران سهام یک بنگاه اقتصادی بدانند در حال خرید داراییهایی هستند که در معرض سقوط قیمت قرار دارد، اقدام به خرید آن دارایی نمیکنند. منطق حکم میکند که تنها در صورتی یک حباب خواهیم داشت که خریداران آن دارایی از دسته «خوشبینها» باشند. مدیران موسسه میزان با پول سایر مردم و سپردهگذاران توانستند راسا بدهی ایجاد کنند و ظرفیت خرید آدمهای خوشبین را افزایش دادند و همچنین کسانی که متقاعد شده بودند قیمت سهام پدیده به افزایش ادامه خواهد داد.
بدهی با ارتقای قدرت خرید خوشبینهای آینده، این احتمال را که در واقع کم اطلاع های بیشتر فردا در انتظار خرید خواهد بود افزایش میدهد. چنین سازوکاری عده زیادی مردم عادی ناآگاه و خوشبینشده را به صف خریداران سهام پدیده افزود. این خریداران یا درواقع وامدهندگان به پدیده، منجر به حباب شدند چون به اشتباه احساس امنیت میکردند که اگر حباب بترکد تأثیر منفی نخواهند پذیرفت.
به این ترتیب دوره سرمستی خرید سهام پدیده با خوشبینی خریداران سهام و نیز رفتار وامدهی جسورانه موسسه مالی اعتباری میزان شکل گرفت.
اینجا مشکل کژمنشی را داریم که مدیران موسسات با پول مردم وام میدادند و بانک مرکزی هم نقشی برای خود تعریف نکرده بود که جلوی چنین ریسکهایی (ریسک وام دادن به یک بنگاه تولیدی) را بگیرد.
پدیده مشهد به شکل بادکنکی و حبابی بزرگ و بزرگتر شد. انتظار اینکه حباب حتی بزرگتر از آنچه که اکنون هست، میشود، علاوه بر خوشبینها، سفتهبازان بیشتری را وسوسه کرد تا وارد بازار شوند.
مدیران میزان که به پدیده وام داده بودند ریسکهای مشهود نهفته در پدیده را هم نادیده میگرفتند.
آنها که تصور میکردند در هر صورت طلب خود را از پدیده خواهند گرفت گرایش مییافتند تا هرگونه اطلاعات مرتبط را نادیده بگیرند، تا جایی که حتی چشم خود را بر کژ رفتاری این بنگاه ببندند.
صاحبان موسسه میزان با خود میاندیشیدند لازم نیست درباره خلافهای مالی پدیده نگران باشند زیرا دست بالا داشتن آنها بر داراییهای پدیده از آنها حمایت میکند. چنین سیاستی به جسارت پدیده در بیشتر حبابیشدن میافزود.
اما اگر سرمایهگذاری به شکل خرید قابل توجه سهام بنگاه صورت میگرفت، چنین سرمایهگذارانی در سودهای این کسبوکار شریک میشدند و انگیزهای نیرومند برای کنترل مدیران پدیده و کشف هرگونه تخلف و شیادی میداشتند.
با نشت خبر دچار مشکل شدن پدیده، ارزش داراییهای میزان سقوط کرد، و سپردهگذاران ترسان احساس کردند این موسسه دچار مشکل است و تمامی پول خود را مطالبه کردند که به آن هجوم به بانک (bank run) گفته میشود. هجوم و فشار به میزان، حتی ممکن است این موسسه را ناچار به فروش داراییهای خود به قیمتهای زیر ارزش بازار کند.
در مقررات گذاری بانکی این اصل کاملاً پذیرفته شده است که بانک مرکزی باید به عنوان «وامدهنده آخرین» از هجوم به بانکها جلوگیری کند. اما اگر بانکها و موسسات اعتباری در کسبوکار متداول خود وامهای بدی تولید کنند، چرا باید دولت از مدیران بیکفایت آن بانک و موسسه و اعتباردهندگان و سهامداران آنها پشتیبانی نماید؟
پشتیبانی دولت از میزان در واقع به معنی استفاده از منابع بودجه عمومی برای کمک به اعتباردهندگان و سهامداران یک موسسه اعتباری غیرمجاز است. همانطور که به دنبال شادنوشی، خماری و سردرد میآید، اقتصاد هر سه استانهای خراسان هم تا مدتی در شرایط گیج و منگی پس از افراطگری در جشن و پایکوبی به سر میبرد. این بلایی بود که پدیده بر سر مردم آورد و موسسات مالی مجاز و غیرمجاز نیز به آن دامن زدند.
حبابها چیستند؟ و چگونه بوجود میآیند؟ در اقتصاد همیشه دو دسته افراد خوشبین و بدبین داریم. اینکه آیا افزایش قیمت یک دارایی مثل واحدهای مسکونی یا سهام یک شرکت تولیدی بیانگر حباب است یا خیر، بستگی به این دارد که حق با کدامیک از دو طرف خوشبین یا بدبین است.
اگر حق با خوشبینها باشد، پس قیمت واحد مسکونی که بالا رفته است همچنان بالا باقی خواهد ماند و ترکیدن هیچ حباب و ایجاد هیچ بحرانی را نخواهیم داشت.
اما اگر حق با افراد بدبین باشد، یعنی کسانیکه افزایش قیمت مسکن را موقتی تصور میکردند پس زمانی در آینده خواهد رسید که این حباب بترکد.
پرسش بعدی اینست که محرک و عامل اصلی ایجاد حبابهای قیمت دارایی چیست؟ حبابها تقریباً همواره به واسطه افزایش عرضه اعتبارات بوجود میآیند یعنی، تمایل اعتباردهندگان برای وامدادن به وامگیرندگانی که هیچ بهبود محسوسی در درآمد آنها دیده نمیشود.
پس حبابهای قیمت دارایی به رشد اعتبارات بستگی دارد. هر اندازه بدهکاران راحتتر به بدهی دسترسی داشته باشند اندازه حباب بزرگتر میشود
دلالان و معاملهگران بازار با خرید و فروش داراییها پول درمیآورند.
اگر خریداران سهام یک بنگاه اقتصادی بدانند در حال خرید داراییهایی هستند که در معرض سقوط قیمت قرار دارد، اقدام به خرید آن دارایی نمیکنند. منطق حکم میکند که تنها در صورتی یک حباب خواهیم داشت که خریداران آن دارایی از دسته «خوشبینها» باشند. مدیران موسسه میزان با پول سایر مردم و سپردهگذاران توانستند راسا بدهی ایجاد کنند و ظرفیت خرید آدمهای خوشبین را افزایش دادند و همچنین کسانی که متقاعد شده بودند قیمت سهام پدیده به افزایش ادامه خواهد داد.
بدهی با ارتقای قدرت خرید خوشبینهای آینده، این احتمال را که در واقع کم اطلاع های بیشتر فردا در انتظار خرید خواهد بود افزایش میدهد. چنین سازوکاری عده زیادی مردم عادی ناآگاه و خوشبینشده را به صف خریداران سهام پدیده افزود. این خریداران یا درواقع وامدهندگان به پدیده، منجر به حباب شدند چون به اشتباه احساس امنیت میکردند که اگر حباب بترکد تأثیر منفی نخواهند پذیرفت.
به این ترتیب دوره سرمستی خرید سهام پدیده با خوشبینی خریداران سهام و نیز رفتار وامدهی جسورانه موسسه مالی اعتباری میزان شکل گرفت.
اینجا مشکل کژمنشی را داریم که مدیران موسسات با پول مردم وام میدادند و بانک مرکزی هم نقشی برای خود تعریف نکرده بود که جلوی چنین ریسکهایی (ریسک وام دادن به یک بنگاه تولیدی) را بگیرد.
پدیده مشهد به شکل بادکنکی و حبابی بزرگ و بزرگتر شد. انتظار اینکه حباب حتی بزرگتر از آنچه که اکنون هست، میشود، علاوه بر خوشبینها، سفتهبازان بیشتری را وسوسه کرد تا وارد بازار شوند.
مدیران میزان که به پدیده وام داده بودند ریسکهای مشهود نهفته در پدیده را هم نادیده میگرفتند.
آنها که تصور میکردند در هر صورت طلب خود را از پدیده خواهند گرفت گرایش مییافتند تا هرگونه اطلاعات مرتبط را نادیده بگیرند، تا جایی که حتی چشم خود را بر کژ رفتاری این بنگاه ببندند.
صاحبان موسسه میزان با خود میاندیشیدند لازم نیست درباره خلافهای مالی پدیده نگران باشند زیرا دست بالا داشتن آنها بر داراییهای پدیده از آنها حمایت میکند. چنین سیاستی به جسارت پدیده در بیشتر حبابیشدن میافزود.
اما اگر سرمایهگذاری به شکل خرید قابل توجه سهام بنگاه صورت میگرفت، چنین سرمایهگذارانی در سودهای این کسبوکار شریک میشدند و انگیزهای نیرومند برای کنترل مدیران پدیده و کشف هرگونه تخلف و شیادی میداشتند.
با نشت خبر دچار مشکل شدن پدیده، ارزش داراییهای میزان سقوط کرد، و سپردهگذاران ترسان احساس کردند این موسسه دچار مشکل است و تمامی پول خود را مطالبه کردند که به آن هجوم به بانک (bank run) گفته میشود. هجوم و فشار به میزان، حتی ممکن است این موسسه را ناچار به فروش داراییهای خود به قیمتهای زیر ارزش بازار کند.
در مقررات گذاری بانکی این اصل کاملاً پذیرفته شده است که بانک مرکزی باید به عنوان «وامدهنده آخرین» از هجوم به بانکها جلوگیری کند. اما اگر بانکها و موسسات اعتباری در کسبوکار متداول خود وامهای بدی تولید کنند، چرا باید دولت از مدیران بیکفایت آن بانک و موسسه و اعتباردهندگان و سهامداران آنها پشتیبانی نماید؟
پشتیبانی دولت از میزان در واقع به معنی استفاده از منابع بودجه عمومی برای کمک به اعتباردهندگان و سهامداران یک موسسه اعتباری غیرمجاز است. همانطور که به دنبال شادنوشی، خماری و سردرد میآید، اقتصاد هر سه استانهای خراسان هم تا مدتی در شرایط گیج و منگی پس از افراطگری در جشن و پایکوبی به سر میبرد. این بلایی بود که پدیده بر سر مردم آورد و موسسات مالی مجاز و غیرمجاز نیز به آن دامن زدند.
ارسال نظر