ترجمه: محمدحسین باقی «یوسف سارکین» خاطره زیادی از قتل عام‌هایی که باعث راندن او از شهر زادگاهش شد به یاد نمی‌آورد. تیراندازی و جیغ و فریاد و دیوانگی آدم‌هایی که سعی داشتند از گلوله‌هایی که از خیابان‌های ماسه‌ای «بقا» به سوی جمعیت در حال فرار پرواز می‌کند پیشی بگیرند. اما وحشت دیگری در ذهن او غلیان می‌کند: اینکه او دست پسر 10 ساله‌اش را که به شدت ترسیده بود، رها کرد. سارکین و همسرش چهار فرزند خود را برداشته و به سایر همشهریانی پیوستند که در روزهای اول ژانویه 2015 از دست قتل عام‌های بوکو حرام می‌گریختند. تنها اندیشه این مرد 51 ساله این بود که به ساحل دریاچه چاد برسد.سارکین دست «آدامو» را محکم گرفته بود و همراه با خانواده‌اش می‌دوید. اما وقتی به آب رسید- همان جایی که ساکنان وحشت زده گله وار به داخل قایق‌ها می‌ریختند- ناگهان دید فرزندش ناپدید شده است. سارکین که نگرانی و بهت از صدایش می‌بارید به خبرنگار گاردین می‌گوید: «آیا می‌توانید ترسی را تصور کنید که باعث شود دست فرزندتان را رها کنید؟». وقتی خاطرات آن روز را مرور می‌کند صدایش در عین خشم می‌لرزد و می‌گوید: «آن روز چه اتفاقی افتاد؟ چیزهایی که دیدم بسیار وحشتناک بود». قربانیان وحشت زده که از سیاهی جنگ می‌گریختند در دام کشتاری 4 روزه گیر افتادند که حتی خواب آن را نمی‌دیدند؛ تعداد واقعی کشته‌شدگان معلوم نیست. این قتل عام روشن‌ترین وجه شکاف سیاسی وحشتناکی است که این شورش‌های چندین ساله را شکل داده است. مقام‌های نیجریه به جای پرداختن به تلفات گسترده اما در گام اول اتهاماتی را روانه کشورهای همسایه چاد و کامرون کردند. برخی مقام‌های محلی تعداد تلفات را بیش از 2 هزار تن اعلام کردند و یک هفته طول کشید تا دولت واکنش نشان دهد. ارتش اعلام کرد که این قتل عام خوف‌انگیز و مرگبارترین کشتار بوکوحرام طی پنج سال گذشته است اما 2 هزار کشته «نمی تواند درست باشد». ارتش اعلام کرد که این کشتار بخشی از یک عملیات گسترده‌تر بود. خبرنگار اکونومیست در مصاحبه با تنی چند از گریختگان هولوکاستِ بوکوحرام می‌گوید:«آنچه روشن است این است که با وجود ترس و وحشت اما حاکمان نیجریه این جنگ را با نهایت بی تفاوتی می‌نگرند. او بلافاصله کشتارهای پاریس در قضیه شارلی ابدو را محکوم کرد اما در مورد کشتارهای«بقا »کلامی بر زبان نیاورد».
آسیب روانی این حملات گسترده، مسلم است. این قتل عام‌ها باعث نشده که رئیس جمهور «گودلاک جاناتان» اظهارنظری کند. چند ماه پیش هم بوکوحرام ۲۷۶ دختر را ربود و بر آسیب‌های جسمی و روحی ملتی که از جنایات خونبار این گروه جانش به لب آمده افزود. سال گذشته به‌طور تقریبی، روزانه ۲۷ نفر به‌خاطر جنایات بوکوحرام جان خود را از دست می‌دادند. چهار روز قتل عام بی امان و تقریبا بدون هیچ گونه مانعی، باعث شد شبه نظامیان بوکوحرام کنترل مرز شرقی نیجریه با چاد را به دست گیرند. این حمله بی پروایانه نشان داد که چگونه یک فرقه پا برهنه و بدوی بزرگ‌ترین ارتش آفریقا را زمین گیر کرد. با دو ساعت حرکت به شمال شرق ایالت بورنو، ساختمان‌های سوخته و نابود شده دولتی مشاهده می‌شود که در بخشی از آن پایگاه «بقا» قرار دارد. پرت بودن این شهر، آن را به پناهگاه و بهشتی برای قاچاقچیان سوخت و حملات مرزی از سوی شورشیان چاد در دهه ۸۰ تبدیل کرد که در نهایت منجر به ماموریت و تاسیس مقر نیروهای چندملیتی در این کشور شد.
یک سخنگوی ارتش نیجر (که کشور نیجر هم به همراه چاد و کامرون تجربه حملات بوکو حرام را از سر گذراندند) اعلام کرد که سربازان این کشور «به دلایل تاکتیکی» عقب نشینی کرده‌اند. با در نظر گرفتن اینکه نیجریه از غرب با بنین، از شرق با چاد و کامرون و از شمال با نیجر همسایه‌است، به نظر می‌رسد نیروهای بوکوحرام از «خلأ» و «حفره» امنیتی به وجود آمده در مرزها برای عبور و مرور استفاده کرده و همچون داعش که مرز سوریه و عراق را در نوردیده و از خلأ به وجود آمده در مرز میان دو کشور به راحتی عبور و مرور می‌کند، همین وضعیت برای بوکوحرام در آفریقا هم متصور است.
سحر هنوز فرا نرسیده، شبه نظامیان حملات خزنده خود را آغاز می‌کنند. این روزها، اگر در زمان نامناسبی در جای نامناسبی در ایالت «بورنو» باشید یقین بدانید که جان خود را در کف دست گذاشته‌اید. «یوسف احمد»، فروشنده سبزیجات و میوه جات که از مایدوگوری آمده بود «شانس آورد که جان به در برد». پس از اتمام نماز صبحگاهی، او متوجه شد که چندین خودروی استتار شده به سوی شهر می‌آیند. ساکنان مایدوگوری لباس‌های نظامی پوشیده بودند و وقتی یک ساعت بعد صدای تیر اندازی شروع شد، احمد وحشت زده نشد. او می‌گوید:«به عنوان یک مرد مایدوگوری که به حضور سربازان در همه جا عادت کرده، من به سوی جهتی رفتم که مردم می‌رفتند». برای یوسف و امثال او، این تیراندازی‌ها عادی است اما این بار وضعیت فرق می‌کرد.
در همان نزدیکی، گروه دیگری از مردان شروع به ایجاد موانع کنار جاده‌ای می‌کردند. در میان آنها یوسف ادریس، 37 ساله بود که یک شاهین خانگی را به قیمت 40 دلار خریده بود. آنها شبه نظامیان بوکوحرام را با نیروهای دولتی اشتباه گرفته بودند. هیچ‌کس انتظار کشتاری در مقیاس وسیع را نداشت. در آن حال احمد به نزدیک سربازان رفت. او می‌گفت:«دیدم وضعیت یک جوری غیرعادی است. آنها سرباز نبودند، چرا که اگرچه یونیفورم‌های نظامی بر تن داشتند اما هیچ چکمه و کلاه مربوط به نظامیان را نداشتند». برخی به سوی بازار رفتند و پول و گله و غذا و هر چه می‌دیدند به کامیون‌ها می‌ریختند. احمد می‌گفت: «آنها می‌خندیدند و می‌گفتند چرا برای چیزی که متعلق به خودمان است باید پول بدهیم. آنها همه‌چیز را غارت کردند».گروه دیگری در پایگاه ارتش فریادهای الله‌اکبر سر می‌دادند که با تیراندازی شبه‌نظامیان مواجه شدند. به گزارش گاردین، «بوکو حرامیان» مسلح به AK-47 و راکت‌انداز بودند. ادریس می‌گوید:«ناگهان یک گروه دیگر که به پایگاه ارتش یورش برده بود همراه با تانک به سوی ما آمد. این برای ما غیرقابل باور بود». سربازان فقط 9 ساعت در حال جنگ بودند و سپس سلاح‌های خود را انداخته و به کنجی خزیدند. آنها بدون مقاومت وارد شهر شدند. ادریس و دیگران چاره‌ای جز فرار نداشتند. او به خانه‌ای سوخته پناه برد که سقفش ریخته بود. او سه روز زیر این سقف ریخته و سوخته پنهان شده بود درحالی‌که بوکوحرام به غارتگری قرون وسطایی مشغول بود و هر چه می‌دید می‌سوزاند و هر که را می‌دید می‌کشت. حتی گله حیوانات هم از دست آنها در امان نماند. در نیمه شبی ادریس از زیر سقف فروریخته و سوخته خارج شد و پا به فرار گذاشت. او می‌گوید:«وقتی خارج شدم با دنیایی مواجه شدم که عقل از سر می‌برد. تا چشم کار می‌کرد جسدهای متلاشی شده دیده می‌شد. با ترس و لرز از میان روستاها و خانه‌ها عبور می‌کردم. کسی زنده نبود و همه‌جا خالی بود و جسدها همچون برگ درخت همه جا ریخته بود». در میان صدها فراری «سارکین» هم بود. او پزشکی گیاهی بود که خاطره رها کردن دست فرزندش وی را به شدت آزار می‌داد. پس از چند روز راهپیمایی از نقطه بلندی شهری سوخته را می‌دید؛ پاهایش متورم شده و زخم پایش باد کرده و سیاه شده بود. او به یاد فرزند خود مراقب کودکانی است که از گرسنگی و تشنگی جانشان بر لب آمده است.
«نام واقعی بوکوحرام «جماعت اهل السنه للدعوه و الجهاد» است. نام مستعار این گروه بوکوحرام است. بوکو حرام به زبان محلی «هوسایی» به معنای «تحصیلِ حرام» است که به مدارس مدرن اشاره دارد. شورشیان بوکوحرام خواهان اجرای قوانین اسلامی ( البته با تفسیر خود)در تمامی ۳۶ ایالت نیجریه است. هم گروه خودخوانده «طالبان» نیجریه و
هم گروه «بوکو حرام» با تحصیل علم امروزی و وجود مدارس مدرن مخالفند.
این گروه دو هدف دارد: به گزارش سی.ان.ان «هدف اعلامی»اش تخریب و نابودی و از پا در آوردن دولت است اما در اصل هدف این گروه پیاده کردن قوانینی که آن را
« شریعت» می خوانند در این پرجمعیت‌ترین کشور آفریقایی است؛ کشوری که میان اکثریت مسلمان شمالی و جنوب عمدتا مسیحی تقسیم شده است. این گروه 12 سال پیش به دست «محمد یوسف»- روحانی تندروی مسلمان در نیجریه- تاسیس شد. پلیس او را در سال 2009 کشت و فیلم آن را روی یوتیوب منتشر کرد. برخی می‌گویند این اقدام باعث شد که بوکوحرام خشن‌تر شود. پس از یوسف، «ابوبکر شکاکو» رهبری این گروه را در دست گرفت و رهبری او باعث خشن‌تر شدن حملات بوکوحرام شد. در این دوره، کشتن و ربایش غربی‌ها در دستور کار قرار گرفت و شروع به تخریب و نابودی مساجد، کلیساها و ساختمان‌های دولتی کرد. هم‌اکنون این گروه بخشی از نیجریه را در دست دارد و براساس جدیدترین گزارش‌ها، حملاتی هم علیه کشور کامرون انجام داده و 80 نفر را به گروگان گرفته است. گفته می‌شود رهبران این گروه با ابوبکر البغدادی رهبر داعش هم اعلام بیعت کرده‌اند. برخی بوکوحرام را شاخه‌ای از داعش در آفریقا معرفی کرده‌اند. بر اساس گزارش الجزیره مورخ 19 ژانویه، بوکوحرام از تاکتیک‌هایی به سبک داعش استفاده می‌کند. کارشناسان معتقدند بوکوحرام در برخی موارد بسیار شدیدتر از داعش عمل کرده و برخی دیگر هم این گروه را امتداد داعش در شمال آفریقا معرفی کرده‌اند. کارشناسان مدعی اند که با تلفاتی که در سوریه و عراق به داعش وارد شده این گروه درصدد است تا زمین بازی را به اروپا و آفریقا منتقل کند. حمله به بلژیک و سایر پایتخت‌های اروپایی به مثابه اعلان جنگ داعش در قلب اروپا به اروپا است. شاخه‌های دیگر این گروه همچون تارهای عنکبوت پا به آفریقا گذاشته و این قاره را هم در می‌نوردند.
«پرسش در مورد شکاکو همچنان باقی است. معلوم نیست او مرده است یا زنده. گفته می‌شود او بین ۳۵ تا ۴۴ سال سن دارد. نیجریه با جمعیتی ۱۷۵ میلیون نفری، پرجمعیت‌ترین کشور آفریقا است و از این کشور به عنوان یکی از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی این قاره یاد می‌شود. این کشور دارای ۳۵۰ گروه قومی است که به ۲۵۰ زبان سخن می‌گویند. این کشور در میان مسلمانان و مسیحیان تقسیم شده است. در عین حال ۱۰ درصد از مردم به فرقه‌های بومی تعلق دارند. از سال ۱۹۹۹ بیش از ۲۵ هزار نفر در این کشور به‌دلیل درگیری‌های مذهبی کشته شده‌اند. شکاف میان شمال مسلمان و جنوب مسیحی با وجود منابع زیرزمینی غنی و درآمد سرانه ۲۷۰۰ دلار به ازای هر فرد باعث شده این کشور یکی از فقیرترین جمعیت‌های آفریقا را داشته باشد. در شمال این کشور ۷۲ درصد از مردم در فقر زندگی می‌کنند، درحالی‌که در جنوب ۲۷ درصد و در دلتای نیجر ۳۵ درصد در فقر هستند. این متحد کلیدی آمریکا به لحاظ نفتی غنی است. این کشور یکی از شرکای تجاری چین هم هست و قطب تجارت جهانی در منطقه است. ایالات متحده می‌گوید بوکو حرام پیوندهایی با القاعده در آفریقای غربی و گروه‌های افراطی در مالی دارد.
«شبه نظامیان بوکو حرام با حمله به روستاهایی در شمال نیجریه نزدیک به 2 هزار نفر را کشتند. برخی از گزارش‌ها از این اقدام با عنوان «هولوکاست آفریقا» یاد کردند. عفو بین‌الملل در گزارش خود می‌گوید: «حمله [جمعه 9 ژانویه] به روستای بقا و مناطق پیرامون مرگبارترین حمله از سوی بوکو حرام بود». مقام‌های محلی می‌گویند که این شبه نظامیان با کامیون‌هایی که همراه داشتند نه تنها نیروهای خود بلکه موتورسیکلت‌هایی را هم پیاده کرده و سوار بر این موتورها هر که را می‌یافتند، می‌کشتند. «بابا ابا حسن»، یکی از ساکنان محلی، هم ضمن تایید این روایت می‌گوید: «اجساد همه جا پخش بود و فضا آنقدر ناامن بود که نمی‌توانستیم بیرون برویم و جسدها را دفن کنیم» او می‌افزاید: «کسانی هم که در خانه‌هایشان پنهان شده بودند زنده زنده در آتش سوختند.»طی حملات بوکوحرام که از 3 ژانویه شروع شد صدها مرد مسلح شهر بقا و روستاهای پیرامون و یک پایگاه نظامی چندملیتی را محاصره و تسخیر کردند. ساکنان محلی می‌گویند حملات بوکوحرام عمدتا در اوایل سپیده دم شروع می‌شود که مردم در خواب هستند. مقام‌های محلی می‌گویند تا کنون حدود 30 هزار نفر آواره شده‌اند. حدود 20 هزار آواره در اردوگاهی در شهر «مایدوگوری»- مرکز ایالت بورنو- استقرار یافته‌اند. بوکوحرام حملات خود را از سال 2009 به مدارس، کلیساها و غیرنظامیان و ساختمان‌های دولتی آغاز کرد. آدم‌ربایی از جمله از میان دانش‌آموزان و زنان یکی از کارهای روزمره این گروه است. تا کنون بیش از 200 دانش آموز دختر به دست این گروه ربوده شده‌اند. آمارهای غیررسمی تعداد ربوده‌شدگان را بیش از این رقم می‌داند. ترور سیاستمداران و رهبران مذهبی هم یکی دیگر از اقدامات روزمره این گروه است. حملات بوکوحرام فقط مختص نیجریه نیست. این گروه به‌تازگی در پیامی رئیس‌جمهور کامرون را هم به انجام آنچه در نیجریه رخ داده تهدید کرده است. این تهدید روز دوشنبه 19 ژانویه عملی شد و داعشِ آفریقا با حمله به خاک کامرون 80 نفر را به اسارت گرفت. تعدادی زن و کودک هم در میان آنها دیده می‌شود.
«پرسش پایانی این است که ما چگونه در دنیایی زندگی می‌کنیم که در آن یک حمله تروریستی در پاریس «غیرقابل تصور» به نظر می‌رسد؛ اما قتل عام و کشتار در نیجریه به دست «بوکوحرامیان» طبیعی جلوه می‌کند و آه از نهاد کسی بر نمی‌آید؟ در چند روز اول پس از حمله اخیر بوکوحرام به روستای دورافتاده «بقا»، اخبار چندانی از آن در رسانه‌ها پوشش داده نشد. چرا رسانه‌ها اینقدر بی‌علاقه بودند؟ بیش از ۲ هزار تن قتل عام شدند؛ رقمی که اگر درست باشد چندین برابر کشتار پاریس در همان زمان است. یک دلیل بزرگ برای کشتار بوکو حرام (که توجه مطبوعات و رسانه‌ها را جلب نکرد) این است که رسانه‌ها و مطبوعات زیادی در آنجا وجود ندارد. «بقا» بسیار دورافتاده و پرت است که در آن هیچ تلفن همراهی آنتن ندارد و براساس بسیاری از گزارش‌ها یک منطقه جنگی است. دولت نیجریه هم هیچ همکاری‌ای در مورد آنچه رخ داده ندارد. ارتش ادعا می‌کند که اندکی بیش از ۱۵۰ نفر کشته شده‌اند که نظامیان هم از آن جمله‌اند. گودلاک جاناتان رئیس‌جمهور نیجریه واکنش یا اظهارنظر جدی راجع به این مساله نداشته است. حتی اگر رسانه‌های غربی هم در آنجا بودند، قانع کننده نبودکه مخاطب غربی باز هم علاقه‌مند به تحولات آنجا بوده باشد؛ چرا که در آخر یک حس غالبی در اینجا وجود دارد که آنچه در پاریس اتفاق افتاد «قطعا طبیعی نبود» اما آنچه در نیجریه اتفاق افتاد «قطعا طبیعی است». و «طبیعی»، متاسفانه، باعث خبرسازی نمی‌شود. جوامع غربی مجموعه‌ای ار فرضیات را در ذهن خود مرور می‌کنند که استخوان‌بندی جهان بینی آنها را تشکیل می‌دهد. این استخوان بندی که ثابت و بدون تغییر باقی مانده از یکسو پاریسی را به تصویر می‌کشد که زیباست و در سوی دیگر نیجریه‌ای که غرق در خشونت و هرج و مرج است. وقتی آنچه طبیعی است مختل می‌شود همه یکباره به خود می‌آییم؛ ولی وقتی آنچه هر روزه به هم ریخته است و غرق در بحران است بدتر از روز قبل می‌شود می‌گوییم: «بی‌خیال؛ آنجا همیشه این‌گونه است.» این طبیعی نیست که یک کاریکاتوریست در پاریس کشته شود؛ اما وقتی میلیون‌ها همنوع ما از وحشت در روستاهای نیجریه آواره می‌شوند و شاهد کشتارهای وحشتناکی هستند که یادآور هولوکاست است به خود نمی‌آییم و باز می‌گوییم: «بی‌خیال».حقیقت این است که آنچه بوکوحرام انجام می‌دهد با هیچ معیاری، طبیعی به نظر نمی‌رسد. شاید هزاران تن کشته شوند، روستاها به تلی از خاک تبدیل شوند و دختر بچه‌ها یکی پس از دیگری یا ربوده یا تبدیل به عامل انتحاری شوند. شاید یک تیراندازی در مدارس آمریکا غیرطبیعی به نظر رسد اما آیا باید کشتارهای روزمره در سرزمین‌های اسلامی هم طبیعی جلوه داده شود؟ مشکل در همین «طبیعی»هاست. نتیجه این نوع تفکر چیزی است بدتر از «بی‌تفاوتی» و آن چیز «پذیرش» وقوع آن واقعه است. این «طبیعی» بودن‌ها باعث می‌شود که بردگی از سوی داعش، زن ستیزی، نژادپرستی در تمام اشکال آن، تهاجم‌های خارجی غیرمشروع، حرص و طمع نامحدود شرکت‌های بزرگ و تخریب محیط زیست را بپذیریم. «طبیعی» بودن غیرعادلانه و کشنده است. این «طبیعی» بودن‌ها باعث شده که نسبت به آنچه در نیجریه و سرزمین‌هایی مشابه رخ می‌دهد، «بی‌تفاوت» باشیم و این بی‌تفاوتی عامل بسیاری از کشتارهاست.