نفیسه قانیان 

تقاطع چند خیابان که در میانه آن فضایی برای تفکیک حرکت سواره از پیاده پدید آمده و با ترکیبی از پوشش گیاهی، آب نما، نمادهای شهری و عناصر نشاط بخش مانند فواره شکل می گیرد؛ این تعریف علمی شهرسازان از میدان های شهری است. فضاهایی که مسقف نیستند، از نظر دسته بندی در زمره فضاهای مکث شهری قرار می گیرند و گویی بدون حضور مؤثر انسان و گذار او، معنا ندارند. اما میدان‌ها نیز مانند دیگر عناصر و اِلمان های شهری در طول دوران، با کارکردهای متفاوتی مواجه شده و بر حسب ضرورت های مکانی و زمانی، تغییرات گوناگونی را تجربه کرده اند. گاهی تنها مکانی برای عرضه کالا بوده و زمانی فضایی حکومتی و دولتی را شکل داده اند؛ فضایی مرکزی و هسته ای که کاربردهای کلاسیک تری به خود گرفته است. گاهی نیز این فضای شهری برای پیوند با گذشته، نمود یافتن عناصر هویت بخش شهری و تمایز شکل گرفته است. قرار دادن مجسمه افراد شهیر و یا نمادهای شهری که برخاسته از ویژگی های فرهنگی و تاریخی یک شهر است نمونه ای از این کارکرد مهم میدان ها به شمار می آید.

میدان‌ها در شهرسازی اسلامی به عنوان یکی از ارکان اصلی در کنار مسجد، مدرسه و حمام قرار می‌گیرند و در تکمیل دیگر عناصر، هم هویت می‌دهند و هم هویت می‌گیرند. آن گونه که از بررسی نظر کارشناسان برمی‌آید در این نوع معماری، میدان دیگر یک هسته مرکزی نیست بلکه در کنار دیگر عناصر، نقش تکمیل کننده یک زنجیره را دارد. میدان ها در دوره ای نیز کارکردهای تجاری، ورزشی و مذهبی داشتند. میدان نقش جهان نمونه ای بی بدیل برای نشان دادن چنین کارکردهای تاریخی است. اوج هم نشینی عناصر اقتصاد، سیاست و مذهب را در این میدان شاهد هستیم. این میدان علاوه بر این ها، زمانی محل اصلی بازی چوگان بوده و به این بهانه کارکردهای اجتماعی ورزش و گردهمایی های سرگرمی شهروندی را نیز متجلی ساخته است.

اما شاید یکی از مهم ترین نقش هایی که می توان برای میدان ها متصور شد، نقش محوری آن ها در پیام رسانی، تبادلات فرهنگی و سیاسی است؛ نقشی که میدان ها را به فضایی زنده و پویا در پیکره ساختار شهری بدل کرده و نوعی کنش گری رسانه ای به معنای نفوذ در اذهان عمومی و توده مردم را رقم می زد. به عبارت دیگر میدان ها مأمنی برای فرونشاندن عطش افکار عمومی در قبال نیاز به دریافت اطلاعات جدید و انتقال دغدغه ها و اطلاعات ذهنی مردم بود. میدان هایی این چنین همیشه از نظر دولت ها کارکردهای خاص خود را داشتند تا تجمیع افکار عمومی را برای اطلاع رسانی ها و یا تفهیم مفاهیم خاص خود نشانه روند.

میدان به مثابه رسانه؛ به نظر می رسد این نقش در ساختار امروزی میدان ها دیده نمی‌شود. گویی میدان های امروز نه محل مکث، نشاط و پویایی شهری و نه محلی برای گردهمایی ها، به رخ کشیدن مؤلفه های فرهنگی، تاریخی و یا سیاسی و مذهبی اند. نگاهی به ساختار میدان های نوین و جوان اصفهان بیندازید؛ گویی شیر منزوی و بازنشسته جنگل اند. با قدرتی سرشار اما مغفول؛ توسعه شهری این هویت را از میدان ها گرفته و آن ها را به محلی برای عبور سریع و صاعقه وار تبدیل کرده است. این فضای مستعد شهری، به پوسته ای می‌ماند که معرف هیچ چیز نیست و کار اتصال شهر کهن و محور توسعه را نیز بر عهده نمی گیرد.

مردم در میدان ها یکدیگر را نمی بینند، اقناع فرهنگی و برخوردهای فکری اتفاق نمی‌افتد و حضور مردمی به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های پویایی و زندگی بخش کالبد شهری، کم رنگ و کم رنگ تر شده است. از سوی دیگر اصفهان در چگونگی پیوند فرم میدان های جدید با بافت شهری خود، سردرگم است.در حالی که بیشتر میدان های نوساز شهری فاقد طراحی صحیح برای ویژگی های ذاتی خود بوده و بیشترین محوطه ای که به عنوان میدان اطلاق می شود، به اشغال وسایل نقلیه درآمده، جنبه های هنری شهرسازی به عنوان یکی از شاخصه های اصلی اصفهان به کناری رفته و اطراف میدان ها نیز از ساختارهای ناهنجار و بی قاعده شهری سرشار است. تصویر امروزی ما از میدان ها این است؛ فضاهایی بی روح که اصفهانی سخت، خشن و صنعتی را تداعی می‌کند و هویت کالبدی شهری مانند اصفهان را به گوشه ای پرتاب کرده است.