تفاوت افراد با هوش هیجانی بالا با افراد وابسته چیست؟
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi. com
اختلال وابستگی یکی از رایجترین اختلالات در جامعه ما است. گاهی میزان وابستگی افراد به حدی است که فرد علاوه بر سلامتی و زندگی، پویایی، شغل و روابط اجتماعی خود را از دست میدهد. این اختلال درد زیادی را با خود به همراه دارد زیرا با تغییر عادات و تغییرات شیمیایی بدن همراه است و رهایی از آن را میتوان «زندگی دوباره» دانست. بسیاری از افراد در صدد یافتن راهی برای رهایی از وابستگی هستند.
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi.com
اختلال وابستگی یکی از رایجترین اختلالات در جامعه ما است. گاهی میزان وابستگی افراد به حدی است که فرد علاوه بر سلامتی و زندگی، پویایی، شغل و روابط اجتماعی خود را از دست میدهد. این اختلال درد زیادی را با خود به همراه دارد زیرا با تغییر عادات و تغییرات شیمیایی بدن همراه است و رهایی از آن را میتوان «زندگی دوباره» دانست. بسیاری از افراد در صدد یافتن راهی برای رهایی از وابستگی هستند.یکی از راههای رهایی از وابستگی متقابل، تقویت هوش هیجانی است. تقویت هوش هیجانی به افراد این امکان را میدهد که به شناخت مطلوبی از خود برسند، بر خود متمرکز شوند، معنای جدید و مثبتی نسبت به زندگی پیدا کنند، بتوانند هیجانات خود را مدیریت کنند، بتوانند رفتارهای خود را کنترل کنند، رفتارهای سالم را بیاموزند و توانایی برقراری روابط سالم و موثر را بهدست آورند.
در این مقاله سعی داریم درباره رفتارها و باورهایی که منجر به وابستگی میشوند و رفتارها و باورهای افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، اطلاعاتی به شما ارائه دهیم. هیچگاه فراموش نکنید که وابستگی متقابل به پروسه درمانی، راهکارهای حرفهای، حمایت و زمان نیاز دارد. با این وجود، با توجه به درخواست مخاطبان، این مقاله را برای شما تهیه دیدهایم. خواندن مطالب در رفع مسائل روانی و ذهنی میتواند مفید باشد اما فراموش نکنید که فقط بخش کوچکی از پروسه درمان است.
1. باور فرد وابسته: من باید بر همه چیز کنترل و تسلط داشته باشم.
باور فرد با هوش هیجانی بالا: برخی از موارد از کنترل من خارج هستند.
کنترلگرایی از مهمترین ریشههای وابستگی متقابل است. در این حال، افراد در این توهم هستند که در مرکز دنیا قرار گرفته و ناجی آن هستند. این افراد میخواهند که تسلط و کنترل تمامی امور در دستشان باشد و به محض مواجهه با مسائلی که خارج از کنترل شان است آشفته میشوند، میترسند و واکنشهای ترس را از خود بروز میدهند. هیچ انسانی کامل نیست و نمیتواند همزمان بر همه امور کنترل و تسلط داشته باشد. هیچ انسانی نمیتواند دیگری را تغییر دهد مگر اینکه خود آن شخص بخواهد تغییر کند. افراد کنترل گر براساس توهم، فکر میکنند که با شروع کنترل کردن دیگران یا کنترل شرایط، بر امور مسلط میشوند، در حالی که حقیقت این است که هر گاه ما شروع به کنترل چیزی یا فردی میکنیم در واقع تحت کنترل آن در میآییم با هر تغییر آن، حال خود ما دگرگون میشود.
افراد وابسته بهتر است یاد بگیرند که بر همه اتفاقاتی که در اطرافشان رخ میدهد، کنترلی ندارند و نمیتوانند همه پدیدهها را تحت نظارت خود درآورند. آنها باید یاد بگیرند که امکان کنترل همه انسانها، مکانها و پدیدهها وجود ندارد. هیچکس رئیس جهان نیست پس آنها نیز رئیس جهان نیستند. بنابراین باید با این قاعده کنار بیایند.
این در حالی است که افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند میدانند که چه چیزهایی تحت کنترل آنها و چه چیزهایی خارج از کنترلشان است. این افراد خود را درگیر استرس و تنش ناشی از تلاش برای تغییر موارد خارج از کنترل نکرده و بر آنچه که میتوانند کنترل کنند، یعنی خودشان، تمرکز میکنند.
2. باور فرد وابسته: به کمک دیگران نیازی ندارم.
باور فرد با هوش هیجانی بالا: هرجا که لازم است، کمک میگیرم.
هر فردی بر روی کره زمین زمانی که نیاز به کمک داشته باشد، باید از دیگران کمک دریافت کند. ممکن است تصور کنید تنها انسانهای ضعیف درخواست کمک میکنند، در حالیکه گاهی انسانهای قدرتمند نیز به کمک نیاز دارند. برخی از افراد میخواهند که همه کارها را خودشان انجام دهند، افراد وابسته نیز همین رویه را دنبال میکنند. حتی در روابط عاطفی نیز این افراد تمام مسوولیتهای رابطه را بر دوش خود گرفته و از طرف مقابل خود سلب مسوولیت میکنند، تا جایی که خسته میشوند و احساس قربانی بودن میکنند. جمله معروف آنها این است: «او هیچ توجهی نمیکند، همه کارها را همیشه من انجام میدهم.» سوال قدرتمند این است که: «آیا شما اجازه میدهید که او در این رابطه حضور داشته باشد؟»
باید مسوولیتهای دیگران را به خود آنها محول کنید و دست از توجیهات خود بردارید. این کار دشوار است اما باید باورها و رفتارهای خود را تغییر دهید. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند هرگاه که احساس نیاز کنند از دیگران کمک میگیرند، قبل از آن «نیاز خود را احساس میکنند»، در حالیکه افراد وابسته اصلا نیاز خود را احساس نمیکنند و از آن چشمپوشی میکنند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به تقسیم مسوولیتها اعتقاد دارند و میدانند که در هر گروهی تمامی مسوولیتها باید تقسیم شود، بنابراین تمام بارها را یک تنه بر دوش نمیکشند.
3. رفتار فرد وابسته: از دیگری مراقبت میکند.
رفتار فرد با هوش هیجانی بالا: از خود مراقبت میکند. یکی دیگر از دلایل وابستگی عدم مراقبت از خود و تمرکز بر دیگران است. افراد وابسته نیازهای خود را نمیبینند اما بهخوبی میتوانند نیاز دیگران را تشخیص داده و رفع نمایند. این افراد درباره نیازهای خود فکر نمیکنند و تماما به فکر دیگران هستند. وابستگان متقابل تلاش میکنند تا دیگران را از دست ندهند. هیچ ایدهای برای مراقبت از خود ندارند و نمیتوانند بر ترس خود نیز غلبه کنند. آنها همیشه هراس دارند که دیگران ترکشان کنند و براساس همین ترس شروع به باج دادن میکنند.
این در حالی است که افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند میدانند که:
جسم سالم یکی از مهمترین پایههای داشتن حالی سالم، مثبت، آرام و شاد است، بنابراین، با تغذیه مناسب، خواب کافی و ورزش نیازهای جسمی خود را برطرف کرده و از خود مراقبت میکنند.
باید از روان و وضعیت هیجانی و عاطفی خود مراقبت کنند تا بتوانند به اهداف خود دست یابند و زندگی موفقیتآمیزی داشته باشند.
باید از افکار خود مراقبت کنند تا مبادا در این مزرعه علف هرز ریشه بدواند.
باید اوقاتی را در تفریح و استراحت بگذرانند و...
4. رفتار فرد وابسته: در روابط خود حد و مرز ندارد.
رفتار فرد با هوش هیجانی بالا: برای روابط خود حد و مرز تعریف میکند.
افراد وابسته روابط باز و بیحد و مرزی دارند. در این نوع رابطه هیچ چیزی سر جای خود نیست و هر کسی میتواند به راحتی وارد آن شود و هر وقت که خواست و هر طور که خواست خارج شود. در این نوع روابط مسوولیتها مشخص نیست، همیشه یک طرف قربانی میشود، همیشه یک طرف بیشتر از دیگری تلاش میکند، همیشه یک طرف بیشتر از دیگری کمک میکند و...
این در حالی است که افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند ابتدا برای هر رابطهای خط قرمزها و حد و مرزهایی را تعریف میکنند. آنها نه به خود اجازه میدهند که به حریم دیگری تجاوز کنند و نه به دیگران اجازه تجاوز به حریم خود را میدهند. این افراد میدانند که هر رابطهای براساس «تعادل» زنده میماند، بنابراین، هرگز براساس هیجانات خود تعادل رابطه را بر هم نمیزنند. آنها درک میکنند که چه مسوولیتی در مقابل دیگران دارند و دیگران چه مسوولیتی در مقابل آنها بر عهده دارند. حتی در موضوع خدمت کردن نیز این افراد در حد توان و وسع خود به دیگران خدمت میکنند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند در ابراز نظر و ابراز مخالفت خود آزاد هستند، در حالیکه افراد وابسته براساس ترسهای خود از بیان مخالفتشان در امور مختلف عاجز هستند.
ارسال نظر