شبکه های اجتماعی را درست نشناخته ایم
مهدی منتظرقائم، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به‌عنوان نخستین سخنران درمیزگرد «شبکه‌های اجتماعی موبایلی» به بیان هشت گزاره در رابطه با شبکه‌های اجتماعی پرداخت. منتظرقائم در آغاز بحث خود به این نکته اشاره کرد که «دانش اجتماعی در ایران عمق چندانی ندارد و این موضوع باعث می‌شود بیش از تولید دانش و آگاهی، مباحث آشفته جهانی در کشور ترجمه و باعث آشفتگی بیشتر فضا شود.» او در ادامه هشت گزاره یاد شده را شامل این موارد دانست:
۱-ارتباطات امر مهمی است و تمام چیزهایی که بشر تاکنون محقق کرده و از این به بعد نیز خواهد کرد در بستر ارتباطات است.
2-تکنولوژی در طول زمان به مرور رشد کرده است.
۳-تکنولوژی هیچ‌گاه به تنهایی عمل نمی‌کند و با انسان در ارتباط است و ظرفیت‌هایی دارد که توسط انسان به‌صورت فردی و جمعی بروز پیدا می‌کند.
4-تکنولوژی از عقل و مهارت و دانش مردم جلوتر است.
۵-هر جامعه‌ای که زودتر و کامل‌تر نحوه مهار تکنولوژی را به‌صورت دسته جمعی بیاموزد بیشتر می‌تواند از فعالیت‌های مثبت آن استفاده کند.
6-برای اینکه ما به این جامعه تبدیل شویم باید در سطوح اقتصادی، سیاسی و... متناسب با شرایط آینده باز تعریف کنیم تا شناخت برای مهار این تکنولوژی را داشته باشیم و گرنه تکنولوژی بر ما سلطه پیدا می‌کند.
۷-برای اینکه هر جامعه‌ای بتواند این پیش نیازها را داشته باشد و بر تکنولوژی سلطه پیدا کند باید روابط پدیده‌های اجتماعی را باز تعریف کند که در این باز تعریف، خانواده، دوستی و... دوباره تعریف و چیده می‌شوند.
8-هر جامعه‌ای برای اینکه بتواند از انباشت دانش و مهارت این تکنولوژی استفاده کند باید بتواند حلقه دانش، آگاهی و سلطه بر تکنولوژی را ایجاد کند.
این استاد علوم ارتباطات، در نخستین نشست تخصصی در رابطه با ابعاد و پیامدهای شبکه‌ای اجتماعی که روی تلفن‌های همراه قابل استفاده هستند دردانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه برگزار شد، پس از اشاره به هشت گزاره‌ای که از آنها یاد شد به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
ریشه‌های مفهومی را بیشتر بشناسیم
برخورد با مساله‌ای که به‌عنوان مقوله‌ای جدید شناخته می‌شود و هیچ پیشینه و سابقه‌ای از آن در دست نیست معمولا ما را به دانش بهتری رهنمون نمی‌شود؛ بنابراین بهتر است ما بازگردیم و ریشه‌های مفهومی را بشناسیم. شبکه‌های اجتماعی یعنی نظام اجتماعی شبکه‌ای شده یعنی همان مفهوم جماعت یا اجتماع در ادبیات کلاسیک جامعه‌شناسی که می‌تواند امکان بازگشت به عصر ماقبل جامعه‌شناسی را به ما بدهد. در واقع بعد از تحقق مدرنیته که باعث گمنامی و سرگشتگی انسان شد، حالا برای اولین بار ادعا بر این است که تکنولوژی‌هایی ظهور و بروز پیدا کرده‌اند که می‌تواند جامعه پست مدرن را به حالت جماعت شبکه‌ای پیشین بازگرداند و این جماعت شبکه‌ای نه تنها در سطح خانواده یا نظام محله‌ای بلکه به صورت جهانی محلی می‌تواند تحقق پیدا کند؛ بنابراین امروز وقتی از شبکه‌های اجتماعی صحبت می‌کنیم، می‌توان ریشه‌های آن را به بحث‌های صد یا صد و پنجاه سال قبل بازگرداند. کل جامعه‌شناسی شهری مبتنی بر این گزاره شکل گرفته است که نظام زندگی اجتماعی از حالت روستایی و چهره به چهره و صمیمی عبور کرده و وارد زندگی شهری گمنام شده است؛ این در حالی است که حالا شبکه‌های اجتماعی قرار است روابط چهره به چهره یا روابط افقی را که مبتنی بر اراده و اختیار فرد و شناخت و هویت متقابل است، عملیاتی کند. وعده‌هایی که شبکه‌های اجتماعی به ما می‌دهند، چنین وعده‌هایی است؛ یعنی بازگشت به جامعه چهره به چهره و مبتنی بر عاطفه و شناخت رو در رو و مبتنی بر اختیار اراده و قدرت عمل و برساختن اجتماعی از پایین به بالا و نه برعکس، یعنی کاری که رسانه‌های سنتی می‌کردند و ارتباط از بالا به پایین برقرار می‌شد؛ بنابراین چنانچه این آرزو و وعده شبکه‌های اجتماعی محقق شود، تمام سطوح و عرصه‌های ساخت اجتماعی، نهادهای قدرت و اقتصاد و بسیاری نهادهای دیگر، دچار تزلزل بنیادین خواهند شد و روابط افقی جای روابط عمودی را خواهند گرفت.
شبکه‌های اجتماعی، از فیس‌بوک تا وایبر
دو رکن فناورانه شبکه‌های اجتماعی اینترنت و تلفن‌های همراه، لپ‌تاب‌ها، تبلت‌ها یا هرچیز دیگری به‌عنوان پایانه‌های دریافت امواج و اطلاعات اینترنتی هستند؛ بنابراین ما به تفکیک این دو دسته از شبکه‌ها از یکدیگر نیاز داریم، درواقع شبکه‌های اینترنتی معمولا از طریق کامپیوترها یا لپ‌تاب‌ها یا مانیتورهای بزرگ‌تر و شبکه‌های مبتنی بر موبایل عملی می‌شوند. باید دقت کرد شبکه‌های مبتنی بر کامپیوترها شبکه‌هایی مانند فیس‌بوک یا توییتر هستند (که البته توییتر می‌تواند حالت بینابینی داشته باشد).شبکه‌ای مانند فیس‌بوک در واقع ادامه چاپ و نشر تلقی می‌شود به این دلیل که محتوا در آن حالت ماندگار دارد؛ زیرا فضا و اراده فردی در آن وجود دارد و چینش روابط براساس انتخاب‌های یکسویه یا دو سویه افراد است و حالت گروهی در آن وجود ندارد. در واقع ما در فیس‌بوک هر کدام صفحه شخصی و کنش فردی خودمان را درون شبکه دوستانمان داریم و پست‌هایی که در فیس‌بوک هستند به دلیل اراده یک مولف برای انتقال یک مطلب اندیشه مند‌تر هستند. درست مانند مطلبی که یک روزنامه‌نگار به آن فکر می‌کند یا مطلبی که ما در دفترچه خاطراتمان می‌نویسیم، اما شبکه‌های موبایلی فضای شخصی ندارند و تمام این شبکه‌ها مبتنی بر فضای اشتراکی هستند. در این شبکه‌ها ادمین افرادی را به یک زیربستر ارتباطی مانند واتس اپ یا وایبر متصل می‌کند. درون این فضا افراد می‌توانند محتواهای بسیار کوتاه را منتقل کنند؛ مثلا در وایبر هزار کاراکتر قابل انتقال است یا عکس و ویدئو به‌صورت محدود منتقل می‌شوند. تفاوت دیگر شبکه‌های اجتماعی در موبایل‌ها این است که این فضا امکان نگهداری و آرشیو ندارد. بنابراین با مشارکت هرچه بیشتر اعضای گروه آن محتواها از بین می‌رود و به جایی می‌رود که بازیابی یا بازآوردن آن به شدت دشوار است. بنابراین شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر موبایل بیشتر ادامه مراودات روزمره، گفت‌وگوها یا محل‌هایی برای اطلاع رسانی هستند در حالی که شبکه‌های مبتنی بر کامپیوتر ادامه چاپ و نشر هستند. خلاصه اینکه فیس‌بوک می‌تواند تغییرات نگرشی معرفتی در دراز مدت ایجاد کند مانند تغییری که کتابت و مطالعه توانست ایجاد کند؛ بنابراین جماعات اندیشه‌مند و گروه‌های فکری جامعه را از طبقه متوسط به بالا هدف قرار می‌دهد. درحالی‌که شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر موبایل چون در آنها اطلاعات گذرا، مقطعی و لحظه‌ای عرضه می‌شود، بیشتر مبتنی بر هویت اجتماعی مشارکت‌کننده شکل می‌گیرد نه هویت فردی. آنجاست که تمایلات پوپولیستی و تمایل به سمت توده‌ای شدن و یکدست شدن با جماعتی که فرد در گروه آنها عضو است مبنای عمل پیدا می‌کند به این معنا که طبقات فکری پایین‌تر از متوسط به برقرار کردن ارتباطات موبایلی تمایل پیدا می‌کنند.
53 میلیون گوشی تلفن هوشمند در ایران
آمارها نشان می‌دهد در دنیا بیش از دو میلیارد گوشی تلفن هوشمند توزیع شده است. در ایران نیز آمار نشان می‌دهند تاکنون بیش از صد و سی میلیون شماره موبایل توزیع شده است و از بین اینها چیزی حدود ۵۳ میلیون شماره تلفن از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کنند. حال اگر هشتاد درصد از اینها هم امکان اتصال به اینترنت را داشته باشند در ایران بیش از سی میلیون نفر از طریق تلفن‌های هوشمند به شبکه‌های اینترنتی وصل هستند. آمارها همچنین نشان می‌دهند که این اعداد و ارقام به شدت در حال نزدیک شدن به نقطه اشباع خودشان هستند؛ چراکه آمار یاد شده از سه سال گذشته تاکنون از عدد یک میلیون به بیش از سی میلیون رسیده است و این به آن معناست که با توجه به رواج گوشی‌های همراه هوشمند در بین تمام گروه‌های اجتماعی به ویژه جوانان، نوجوانان و حتی زنان خانه دار، این گروه‌های به ظاهر مصون از شبکه سازی و بقیه تکنولوژی‌های ارتباطی بیشتر در معرض استفاده از این شبکه‌ها قرار خواهند گرفت.
شبکه‌های اجتماعی، خوب یا بد؟
شبکه‌های اجتماعی را می‌توان بر اساس موضوع و محتوا و بر حسب بهره‌وران دسته‌بندی کرد. برای مثال ما می‌توانیم بر اساس سن، جنس یا ترکیبی از هر دو، تخصص، موقعیت شغلی، درآمد، گروه‌های قومی و بقیه انواع و اقسام گروه‌های اجتماعی شبکه‌های اجتماعی داشته باشیم؛ اما تمام انواع شبکه‌ها با تمام انواع محتواهایی که می‌توانند داشته باشند و ترکیب‌های متفاوتی از کاربران که می‌توانند در این شبکه‌ها عضویت و فعالیت داشته باشند، قطعا آنقدر پیچیده‌اند که ما نمی‌توانیم یک حکم کلی در مورد آن بدهیم و آنها را یکسره مذموم یا یکسره پسندیده بدانیم. در نهایت به نظر می‌رسد اگر هشت گزاره‌ای را که از آنها یاد شد در ذهنمان داشته باشیم تا بتوانیم از طریق آنها به گزاره‌های هستی شناختی و معرفت شناختی در مورد شبکه‌های اجتماعی برسیم، می‌توانیم به قضاوت و داوری بنشینیم و فرصت‌ها و تهدیدهای شبکه‌های اجتماعی را روشن کنیم.
ضمن اعتراف به اینکه این فضای بسیار گسترده‌ای است و قطعا حکم کلی در مورد آن نمی‌توان داد فقط به چند مورد از آسیب‌های بنیادین این شبکه‌ها اشاره می‌کنم که بنده به‌عنوان یک معلم دانشگاه یا کاربر شاهد آن بوده‌ام. من از یک ضرب المثل قدیمی کمک می‌گیرم که می‌گوید از کوزه همان برون تراود که در اوست، واقعیت این است که در بسیاری مواقع این تکنولوژی نیست که آسیبی را ایجاد می‌کند بلکه آسیب در ناخودآگاه یا خودآگاه ساخت معرفتی اجتماع، روابط افراد، گرایش‌ها و نگرش‌های آنها به‌صورت بالقوه وجود دارد. درواقع کاری که تکنولوژی می‌کند این است که مانند یک ملاقه بزرگ این دیگ را هم می‌زند و آسیب‌ها را هرچه بیشتر بروز می‌دهد. شبکه‌های اجتماعی در ایران به دلیل آن تاخر دانش و آگاهی و نبود سواد رسانه‌ای بهره‌وران که دلایل سیاسی و اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و... دارد در حال حاضر جنبه‌های منفی که ایجاد می‌کند (نه اینکه بر جنبه‌های مثبتش سلطه داشته باشد اما) مشهود و کاملا آشکار است. برای مثال نبود فرهنگ ارجاع و اِسناد در جامعه ما مشهود است و ما معمولا برای حرف‌هایی که از یک روحانی، معلم یا پدر و مادر می‌شنویم سند نمی‌خواهیم؛ بنابراین این خصیصه در شبکه‌های اجتماعی هم بروز پیدا می‌کنند. من بعضا مشاهده کرده‌ام که جمله‌هایی با ریشه‌های کابالیستی و شیطان پرستی تحت عنوان حدیث دست به دست می‌شود بدون اینکه کسی بپرسد منبع و ریشه این گفته کجاست. از طرفی ما با فقدان مهارت تخصیص وقت در جامعه مواجه هستیم که با ورود تکنولوژی‌های تفریح محور میل به تفریح و وقت گذرانی چه در میان جوانان و چه در میان بزرگسالانی که عطش خوش‌گذرانی دارند بیشتر می‌شود. وجود خصیصه خوش‌گذرانی و نبود مهارت تخصیص وقت در ایرانی‌ها باعث شده است که مثلا یک جوان ایرانی نتواند شبانه روز خود را به درستی بین مطالعه، فیلم، موسیقی و شبکه‌های اجتماعی تقسیم کند؛ زیرا موقعی که تفریح باشد جامعه ایرانی علاقه‌ای به انجام کارهای سخت ندارد. حالا اگر این لذت جویی و نظم گریزی را با شبکه‌های اجتماعی ترکیب کنید، تکنولوژی‌های نوین محدود می‌شوند به همین کلیپ‌ها و جوک‌هایی که منتقل می‌شود و در شبانه روز افراد ساعت‌های عدیده‌ای را به پای گوشی صرف تفریح می‌کنند نه بحث جدی یا مطالعه.