گفتوگو با دکتر افسر افشار نادری عضو انجمن جامعهشناسان دانشگاه تهران
مصرفگرایی در ایران و مضرات آن
معین میرانی «دنیای اقتصاد» در گفتوگو با خانم دکتر «افسر افشار نادری»، عضو انجمن جامعه شناسان دانشگاه تهران به بررسی مصرفگرایی و مضرات آن پرداخت. خانم «نادری» معتقد است که مصرف میتواند به پدیدهای اعتیاد آور تبدیل شود. وی مضرات مصرفگرایی را حتی بیشتر از مضرات رفتارهای وحشیانه مردم روم باستان میداند که در جشنهای چند روزه خود با انگشت در گلو کردن، آنچه خورده بودند را بالا میآوردند تا بتوانند بیشتر و بیشتر بخورند. خانم نادری معتقد است که مردم در این روزها به وسیله لباسی که میپوشند، غذایی که میخورند و ماشینی که سوار میشود، سعی در تشخص بخشی به خود دارند.
معین میرانی «دنیای اقتصاد» در گفتوگو با خانم دکتر «افسر افشار نادری»، عضو انجمن جامعه شناسان دانشگاه تهران به بررسی مصرفگرایی و مضرات آن پرداخت. خانم «نادری» معتقد است که مصرف میتواند به پدیدهای اعتیاد آور تبدیل شود. وی مضرات مصرفگرایی را حتی بیشتر از مضرات رفتارهای وحشیانه مردم روم باستان میداند که در جشنهای چند روزه خود با انگشت در گلو کردن، آنچه خورده بودند را بالا میآوردند تا بتوانند بیشتر و بیشتر بخورند. خانم نادری معتقد است که مردم در این روزها به وسیله لباسی که میپوشند، غذایی که میخورند و ماشینی که سوار میشود، سعی در تشخص بخشی به خود دارند. وی در پاسخ به این سوال که مضرات مصرفگرایی در کشورهای صنعتی برجستهتر است یا در ایران اشاره کرد که عقب ماندگی فرهنگی مردم ایران درخصوص الگوهای مصرف غربی و فاصله طبقاتی شدیدتر در کشور ما، ممکن است به سرکوب شخصیتی شدیدتر اقشار پایینی جامعه منجر شود و در مورد جوانترها به صورت افسردگی، پرخاشگری و قطع رابطه با خانواده بروز کند.
خرید کردن در حال حاضر، برای مردم ایران، بهمنظور رفع نیازهای ضروری صورت میگیرد یا اینکه بیشتر کارکردی سرگرمکننده دارد؟
پاسخ به این سوال، طبیعتا مستلزم این است که مردم را بر اساس سطح اقتصادی و محل زندگی تقسیمبندی کنیم. ایران کشوری پهناور است که قومیتهای گوناگون با خردهفرهنگها و سنن مختلف را در خود جای داده است. درست است که گسترش ارتباطات باعث شده که برخی از ویژگیهای رفتاری، مرزهای فرهنگی و جغرافیایی را در هم بشکند، ولی در ایران قومیتها هنوز از بین نرفتهاند و سنتها از طریق تربیت خانوادگی در دوران کودکی، تاثیر خود را بر آینده افراد جامعه، رویکردها و نگرشهایشان میگذارد. از این مساله که بگذریم، در اولین مرحله میتوان گفت که طبقات پایینی جامعه و عمده مردمی که در روستاها زندگی میکنند، معمولا برای رفع نیازهای ضروری خود به خرید اقدام میکنند. هنوز مردمی هستند که عمده نیازهای خود را خودشان برآورده میکنند و در سال تنها چند بار برای خرید به شهر میروند. تعداد این افراد بسیار کم است و شاید بتوان در بررسی مساله مصرف و خرید آنها را نادیده گرفت. ولی تعداد قابل توجهی از افراد وجود دارند که بخش اصلی درآمد خود را به تهیه ضروریات زندگی اختصاص داده و از پولی که برایشان باقی میماند برای تهیه کالاهای غیرضروری، لباس
یا حتی اسباب بازی کودکان استفاده میکنند. با حرکت از روستاها و شهرهای کوچک به کلان شهرها به گروه دیگری از مردم برمیخوریم. در کلانشهرها تعداد زیادی از مردم نسبتا پولدار، بخش زیادی از وقت خود را به پرسهزنی در پاساژها و مراکز خرید میگذرانند. این افراد ممکن است، حتی قصدی برای خرید یک کالای خاص نداشته باشند، اما در اوقات فراغت خود به تماشای ویترین مغازهها میپردازند. مردم ساعتها در پاساژها قدم میزنند و برای رفع خستگی و گرسنگی در میانه گردش چیزی میخورند. گویی این کار آنها است و نیاز دارند که در میانه آن استراحت کنند. در نتیجه این رفتار توسط افراد و در میان گذاشتن احساسات و دیدهها با هم سنخهایشان، نیازهای کاذبی به وجود میآید. خرید کردن به فرد آرامش میدهد. مهم نیست که او چقدر از کالایی که تهیه کرده استفاده کند.
در واقع مصرفگرایی نوعی اعتیاد است که فرد را آرام میکند و به او هویت میبخشد. او میتواند آنچه خریده را به دوستانش نشان دهد و با آنها راجع به آن حرف بزند. اگر مدل جدیدتری از گوشی تلفن همراهی که یک دختر ۲۴ ساله دارد به بازار بیاید، در صورت استطاعت مالی، وی باید به خرید آن اقدام کند. مهم نیست امکانات جدید این تلفن بهکار او بیاید یا خیر، مساله پیشگام بودن است. در واقع همین مصرفگرایی است که به بقای اقتصاد کشورهایی مانند آمریکا کمک میکند.
این مصرفگرایی با افراطی که مردم در زمان روم باستان در خوردن و آشامیدن به خرج میدادند تفاوت دارد. در جشنهای بزرگ آن زمان، مردم برای اینکه بتوانند بیشتر بخورند و بیاشامند، خود را وادار میکردند که آنچه خوردهاند را به وسیله تهوع از بدن خود خارج کرده، تا بتوانند بیشتر بخورند و لذت ببرند، اما مصرفگرایی امروز تنها مبتنی به خریدن است و حالتی اعتیاد گونه دارد. اگر فرد از کالاهایی که میخرد استفاده نکند یا غذای خود را نصف کاره دور بریزد، مهم نیست، تنها مساله خریدن است. این پول خرج کردن است که به فرد احساس قدرت میدهد و جایگاه وی در جامعه را از افرادی که از او فقیرتر هستند و توانایی خرید ندارند، متمایز میکند. در نتیجه، مصرفگرایی در این افراد با مصرف یک فرد طبقه متوسط که از باقیمانده حقوق خود پس از خرجهای ضروری برای تفریح استفاده میکند، تفاوت زیادی دارد.
بر اساس اظهارات شما، خرید برای طبقات بالایی جامعه، در درجه اول کارکردهایی فرهنگی را برآورده میکند، نه نیازهای ضروری را، درست است؟
بله، همینطور است. افراد نسبتا مرفه جامعه، از خرید برای مصرف فرهنگی استفاده میکنند. کالاهایی که این افراد در خانههایشان دارند، ماشینی که سوار میشوند، لباسی که میپوشند و ساعتی که به مچ میبندند، به ایشان تشخص میبخشد و طبقه اجتماعی آنها را نشان میدهد. اتومبیلی که قیمت آن به عنوان مثال ۵۰۰ میلیون تومان است از نظر کارآیی با اتومبیلی که قیمت آن ۵۵۰ میلیون تومان است، شاید تفاوت محسوسی نداشته باشد، اما یک ماشین ۱۰ میلیونی با یک ماشین ۵۰ میلیونی خیلی فرق دارد. مشاهده میشود که هرچه قیمتها بالاتر میرود تفاوت کالاها از نظر کارآیی کمتر شده و صرفا مساله جلوه و ارزشی که شی در اذهان مردم دارد مطرح میشود. با ۵۰ میلیون تفاوتی که ۲ اتومبیل یاد شده داشتند، میشد ۲ عدد ماشین دیگر خرید. شاید خیلیها آرزوی یک ماشین ۲۰ میلیونی را داشته باشند، اما دیده میشود که این پول در اینجا صرفا در جهت خودنمایی مصرف شده است. آنچه به این افراد اعتماد به نفس میدهد سطح بالای برخورداری مالی است و آنها برای اینکه همیشه این اعتماد به نفس را داشته باشند، باید نشانههایی که معرف طبقه اجتماعی آنها است را با خود حمل کنند.
البته سیاستهای تبلیغاتی که شرکتهای تولیدکننده بهکار میبندند در گسترش مصرفگرایی نقش مهمی را ایفا میکند، اما در نهایت خود این افراد هستند که تمایل دارند، تمایز خود از سایرین را به نمایش بگذارند. این امر مختص افراد بسیار پولدار نیست؛ بلکه عمده افراد جامعه سعی دارند که پوشش ظاهری، اتومبیل و لوازم منزلشان آنها را زیباتر
جلوه دهد.
در نهایت تمایل به خودنمایی حتی در طبقات پایینی جامعه نیز مشاهده میشود، اما در مورد این افراد، معمولا تلاش برای خودنمایی به جایی نمیرسد و آنها نمیتوانند رویای پولدار شدن را تحقق بخشند. افرادی که به واسطه فقرشان همیشه سرکوب شدهاند، سعی دارند که ارزیابی دیگران نسبت به خود را تغییر دهند. دانشجویانی که از طبقات پایینی جامعه به دانشگاه راه یافتهاند، سعی دارند که فاصله طبقاتی خود با همکلاسیهای پولدارشان را مخفی کنند.
در بسیاری از موارد این تمایلات باعث میشود که فرد بیش از پیش دچار مشکل اقتصادی شود. دانشجویان بهنسبت فقیر نه استطاعت مالی آن را دارند که مانند همکلاسیهای پولدارشان زندگی کنند و نه آمادگی ورود به سبک جدید زندگی را. در نتیجه، مشاهده میشود که چه آسیبهایی در نتیجه این تمایلات به این افراد و خوانوادههایشان وارد میشود. اصطلاحا این افراد راه رفتن کبک را یاد نمیگیرند و راه رفتن خودشان را هم فراموش میکنند. گاهی اوقات به واسطه فقری که دامنشان را گرفته و سرکوب جامعه، خانوادههاشان را مقصر دانسته و رابطهشان با خانواده بسیار تیره و تار میشود. در این موقعیتها افسردگی و پرخاشگری نیز مشاهده میشود.
مسائلی که عنوان کردید در مورد کشورهای توسعهیافته نیز مطرح است یا خاص کشور ما است؟
این مسائل در همهجا مطرح است. حتی مصرفگرایی در درجه اول خاص کشورهای غربی بهویژه آمریکا است. در ایران، نفوذ سنت، دین و خانواده باعث میشود که بسیاری از مردم از آسیبهای یاد شده در امان باشند. خانوادههای سنتی یا مذهبی با توسل به سنت یا معنویت احساس امنیت و دلگرمی کرده و مسائلی که ذکر آن رفت، کمتر آنها را آزار میدهد. افسردگی، پرخاشگری و خودکشی در مورد افراد مذهبی بسیار کم رخ میدهد یا شاید اصلا اتفاق نمیافتد، اما مسائلی نیز وجود دارد که آسیبهای مصرفگرایی را در کشورهایی مانند ایران قدری شدیدتر میکند. بررسیهای آماری حاکی از آن است که فاصله طبقاتی در کشورهای در حال توسعه، به نسبت کشورهای صنعتی و توسعهیافته بیشتر است. در نتیجه این امر شاید سرکوب شخصیتی افراد فقیر، در نتیجه فخرفروشی طبقات بالایی جامعه، در کشورهایی که از مراتب پایینتری از توسعهیافتگی برخوردارند، قدری شدیدتر باشد. این مساله بیشتر در کلان شهرها دیده میشود. در کلان شهرها است که طبقات مختلف اجتماعی در خیابان همدیگر را میبینند و اختلاف طبقاتی بر فقرا فشار وارد میکند. در شهرهای کوچک یا روستاها این امر بسیار کمرنگ است. به هر
روی کشورهای در حال توسعه، به واسطه نوعی عقبماندگی فرهنگی دچار مسائلی هستند. عقبماندگی فرهنگی به تفاوت سرعت ایجاد تغییرات در حوزههای مختلف مربوط میشود. pic۱
به عنوان مثال، تحولات سیاسی بسیار سریع اتفاق میافتد. پیشرفتهای تکنولوژیک نیز میتواند با سرعت زیادی رخ دهد. در مقابل تحولات فرهنگی و اقتصادی نیاز به زمان بیشتری دارد. اینترنت خیلی سریع در جاهای مختلف دنیا شیوع پیدا کرد، ولی فرهنگ استفاده از آن با سرعت کمتری فراگیر شد. این امر باعث شد که برخی از کشورها در دورههایی از زمان، تکنولوژی اینترنت را در اختیار داشته باشند، درحالیکه فرهنگ استفاده از آن در این کشورها هنوز فراگیر نشده بود.
این دورهها را اصطلاحا دورههای عقبماندگی فرهنگی مینامند. در مورد مصرف زیاد و فروشگاههای بزرگ نیز میتوان گفت، کشورهایی مانند ایالات متحده، سیستم اقتصادی دارند که طی سالها مبتنی بر مصرف شکل گرفته و مردم این کشور تمام این سالها فرصت داشتند که خود را با آن هماهنگ کنند. در مقابل، جامعه ایران جامعهای سنتی است که فرهنگی غنی و کهن دارد و دین اسلام نیز بخش مهمی از فرهنگ و سنت ایران را شکل داده است. فروشگاههای بزرگ و مصرف گسترده که فرهنگ خاص خود را طلب میکند با سرعتی زیاد به کشور ما وارد شده و تغییراتی را در نحوه زندگی افراد طبقات مرفه جامعه به وجود آورد و زندگی طبقه متوسط ایرانی را نیز تحتتاثیر قرار داد. بر این اساس شاید اجتماع ایران در حال حاضر با مشکل عدم انطباق فرهنگی مواجه باشد.
به نظر شما گریز از آسیبهای فرهنگ مصرفگرایی که تا حد زیادی خود را به جامعه ما تحمیل کرده، چگونه میسر است؟
ما در دورهای از زمان زندگی میکنیم که ارتباطات تمامی نقاط دنیا را به هم پیوند داده است. پاسخ هر سوالی در اینترنت یافت میشود و اخبار در کوتاهترین فاصله زمانی در سرتاسر جهان مخابره میشوند. مردم در فضاهای مجازی، روابط دوستانهای برقرار میکنند. افراد به موسیقی هر نقطهای از جهان که علاقه داشته باشند، دست پیدا میکنند و فیلمهای سینمایی فرهنگ هر نقطهای از جهان را به سایر جهانیان معرفی میکند. در چنین شرایطی شاید انزوا میسر نباشد یا حتی اگر میسر باشد، کار منطقی نباشد.
بر این اساس، شاید این نظر درست باشد که ما در یک دهکده جهانی زندگی میکنیم. حال دنیای مدرن و پیامدهای آن از طریق ابزارهای گسترده ارتباطات، خود را به مردم تمام نقاط جهان معرفی میکند. بسیاری از اندیشمندان قرن نوزدهم و بیستم در مورد مضرات مدرنیته، آسیبهایی که به اجتماع انسانی وارد خواهد کرد و کمرنگ شدن معنویت هشدار داده بودند. من پیشنهاد نمیکنم و حتی به نظرم درست نیست که از مدرنیته و اجتماع بعد از آن فرار کنیم. به نظر من مردم باید، با آنچه مدرنیته همراه خود میآورد آشنا شوند، اما راهکار بنده برای اجتناب یا حداقل کم اثر کردن مضرات دنیای جدیدی که به سمت ما میآید، رواج فرهنگ انتقادی است. ما باید همراه با ورود مدرنیته به جامعهمان، به مردم بیاموزیم که نسبت به آن رویکردی انتقادی داشته باشند. مردم باید از آسیبهایی که به عنوان مثال فروشگاههای بزرگ و رنگارنگ برایشان به همراه خواهند آورد، آگاهی داشته باشند و سعی کنند که از آنها اجتناب کنند. همه ایرانیهایی که سطح درآمدشان از ماهانه ۱۰ میلیون تومان بیشتر است با پرسهزنی در پاساژها و تهیه ساعتهای مچی چند میلیونی سرگرم نمیشوند. به نظر من مردم در
تعیین روحیات و رفتارهای خود، مسوول هستند و میتوانند خوب و بد را از هم تمییز دهند.
بر همین اساس اگر مردم یاد بگیرند که در مورد چیزهای جدید، رویکردی انتقادی داشته باشند و مضرات و فواید آنها را نزد خود سبک سنگین کنند، به دام مصرفگرایی گرفتار نمیشوند. راهکار بنده برای گریز از مضرات فروشگاههای بزرگ، مصرفگرایی و دنیای مدرن، ترویج فرهنگ انتقادی است. به نظر من، ما خیلی منفعلانه به این دوره رسیدیم. کشورهای توسعهیافته، تفکر منطقی را در شالوده کار خود دارند و بهتر است که مردم ما نیز سود و زیان هر کاری را در نظر بگیرند و سپس به عمل اقدام کنند.
ارسال نظر