دکتر جعفر خیرخواهان نرخ ارز یکی از مهم‌ترین متغیرها برای اقتصاد هر کشوری است که نوسانات آن توان رقابتی محصولات تولیدی داخلی را کاهش یا افزایش می‌دهد.
به بیان دیگر هنگامی که نرخ ارز را در سطح بالا نگه می‌داریم (وقتی یک دلار آمریکا فرضا ۳۵۰۰ تومان مبادله می‌شود) واحد پول کشور را در قبال سایر ارزها تضعیف کرده‌ایم که در نظام ارزی شناور کثیف یا مدیریت شده به این وضعیت undervaluation می‌گویند و در حالت شناور خالص به این عملCurrency depreciation گفته می‌شود. تضعیف پول داخلی به معنای ارزانی ریال و گرانی دلار است که در این حالت توان رقابتی تولیدکنندگان داخلی تقویت می‌گردد و مشوق صادرات ایران بوده و بالعکس واردات به ایران را تنبیه می‌کند.
در نقطه مقابل، هنگامی که نرخ ارز را درسطح پایینی نگه می‌داریم (مثلا هر یک دلار امریکا با ۲۰۰۰ تومان مبادله می‌شود) ارزش ریال ایران تقویت می‌شود که اگر براساس دخالت و اقدام بانک مرکزی باشد زیاده ارزشگذاری (overvaluation) پول ملی نام دارد و به حالت نظام شناور که در آن نرخ ارز در بازار آزاد تعیین می‌شود appreciation currency گفته می‌شود. چنین وضعیتی به نفع طرف‌های تجاری ایران خواهد بود، زیرا خرید کالاهای خارجی در بازار ایران ارزان‌تر از تولیدات داخلی تمام می‌شود و مصرف‌کننده ایرانی به صرفه می‌بیند کالای خارجی را مصرف کند. یا در مورد سفر و گردشگری، یک فرد ایرانی به نفع خود می‌بیند به جای بازدید از جاذبه‌های داخلی و خرج ریالی، پول خود را به دلار تبدیل کند و به خارج سفر کند.

پس این به انتخاب کشورها برمی‌گردد که پول ملی خود را در برابر سایر ارز‌ها تقویت یا تضعیف کنند که به ترتیب از واردات و صادرات کشور حمایت خواهد شد. برای مثال کشور ژاپن در دهه 1980 میلادی ین را در برابر دلار بسیار تضعیف کرد تا بازارهای امریکا را با خودروها و محصولات الکترونیکی خود تسخیر کند. در سال‌های اخیر هم کشور چین با تضعیف یووان در برابر سایر ارزها توانسته است به یکی از قدرت‌های مهم صادراتی جهان تبدیل شود.
شرایط در کشورهای نفتی چگونه است؟ کشورهایی مثل ایران که نفت و گاز فراوانی صادر می‌کنند هنگامی که قیمت یا تولید نفت جهش می‌کند درآمد فراوانی نصیبشان می‌گردد. فروش این دلارها در بازار داخلی، ارزش ریال را بالا می‌برد. با چنین اقدامی، بخش داخلی رقیب واردات تضعیف و کوچک می‌شود، چون واردات ارزان به واسطه دلار ارزان شده، جای آنها را می‌گیرد. این همان پدیده کشاورزی‌زدایی یا صنعت‌زدایی است که در ادبیات اقتصادی «بیماری هلندی» نامیده می‌شود.
اما در عوض بخش‌های خدماتی مثل بورس‌بازی روی زمین و ساختمان و فعالیت‌های تجاری و دلالی بزرگ می‌شود. مشکل این است که چنین وضعیتی امکان دوام و پایداری ندارد. چون زمانی فراخواهد رسید که قیمت یا تولید نفت سیر کاهشی می‌یابد و دلار بسیار کمتری به دولت می‌رسد و جامعه عادت‌کرده با الگوی مصرفی کالاهای وارداتی ارزان، متوقع به دنبال حفظ چنین وضعیتی است. در حالی که صنعت و کشاورزی به واسطه هجوم واردات در سال‌های وفور درآمد نفت، تخریب گردیده است و نای و توانی برای خدمت به مردم ندارد.
در کشورهای نفتی با اقتصاد کوچک داخلی و قدرت جذب اندک دلارهای نفتی (مثل کویت یا نروژ)، این دلارها در صندوق ثروت دولتی واریز می‌شود تا در بازارهای خارجی سرمایه‌گذاری شود. اما در کشورهای نفتی با جمعیت زیاد و قدرت جذب بالا، می‌توان این دلارها را در صندوق‌های توسعه ملی واریز کرد تا به فراخور و مناسبت وارد اقتصاد داخلی شود. مثلا برای پروژه‌های اساسی زیرساختی یا سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی به شکل حمایت مالی و بورسیه کردن دانشجویان مستعد برای تحصیل در رشته‌های دانش‌بنیان دانشگاه‌های معتبر خارجی که مورد نیاز کشور است هزینه گردد.
پس اگر بر اساس نگاه کوتاه مدت و رضایت آنی مردم اجازه بدهیم دلار ارزان شود و فشار برای مدتی از دوش مصرف‌کنندگان برداشته شود، باز هم فشار نقدینگی و ایجاد تورم، این کاهش فشار را موقتی می‌سازد. هزینه چنین سیاستی، تخریب تولیدات داخلی است. پس باید نرخ ارز را بالا نگه داریم تا قدرت رقابت تولیدکننده داخلی تقویت شود. همچنین برای مهار تورم باید رشد نقدینگی را کنترل می‌کنیم، نه اینکه با کاهش نرخ ارز به جنگ تورم برویم.
آمار چهار دهه گذشته صادرات ایران نشان می‌دهد در تمام این‌ سال‌ها، صادرات نفت سهمی بیش از هشتاد درصد در کل صادرات داشته است و اقتصاد ایران هیچ گامی برای کاهش وابستگی به نفت برنداشته است. بخشی از دلیل آن به تقویت ریال در برابر سایر ارزها بازمی‌گردد که صادرات ایرانی را به صرفه نمی‌سازد.