گفتوگو با حسین رضا اسدی، خواننده گروه همنوازان چکاو
لغو مجوزها تن ما را میلرزاند
لیلا رضایی
حضور گروههای تازه از راه رسیده موسیقی در سالهای اخیر خون تازهای را در رگهای موسیقی ایران جاری کرده است. گروه موسیقی همنوازان چکاو یکی از گروههای نوپای موسیقی سنتی است که توانسته حضورش را به تثبیت برساند و موردتوجه قرار بگیرد. این گروه متشکل از موزیسینهای جوانی است که انگیزه بالایی برای فعالیت جدی دارند. این گروه قرار است ۷ بهمن در تالار اندیشه حوزه هنری روی صحنه برود. حسینرضااسدی، خواننده اصلی این گروه جوان است که سابقه همکاری با چهرههای سرشناسی همچون مجید درخشانی و حسین پرنیا را دارد و آلبومهایی را با آنها منتشر کرده است.
لیلا رضایی
حضور گروههای تازه از راه رسیده موسیقی در سالهای اخیر خون تازهای را در رگهای موسیقی ایران جاری کرده است. گروه موسیقی همنوازان چکاو یکی از گروههای نوپای موسیقی سنتی است که توانسته حضورش را به تثبیت برساند و موردتوجه قرار بگیرد. این گروه متشکل از موزیسینهای جوانی است که انگیزه بالایی برای فعالیت جدی دارند. این گروه قرار است ۷ بهمن در تالار اندیشه حوزه هنری روی صحنه برود. حسینرضااسدی، خواننده اصلی این گروه جوان است که سابقه همکاری با چهرههای سرشناسی همچون مجید درخشانی و حسین پرنیا را دارد و آلبومهایی را با آنها منتشر کرده است. آنچه میخوانید گفتوگو با این خواننده است.
گروه همنوازان چکاو چگونه شکل گرفت؟
گروه همنوازان چکاو البته پیش از این چندین کنسرت برگزار و در یکی، دو سال گذشته در جشنواره موسیقی فجر نیز شرکت کرده بود، اما ارکستراسیون فعلی و نیز ژانر موسیقی فولکلور - علاوهبر موسیقی اصیل ایرانی - را برای اولین بار در کنسرت ۷ بهمن ماه اجرا میکنیم.
کنسرتتان چه ویژگیهایی دارد و قرار است شاهد چه بدعتهایی در اجرای آن باشیم؟
در این کنسرت برای بهرهگیری از صدای مطلوبتر، علاوهبر سازهای ملی و محلی، از سازهای مختلف جهانی هم استفاده شده و در فرم شعر و آهنگسازی نیز تغییراتی به وجود آمده است، به این صورت که در بخش فولکلور، این بار نه از اشعار هجایی یا کلاسیک، بلکه از ترانههای نیمایی در ساختمان شعری قطعات استفاده شده است و افزون بر آن جهت پرهیز از یکنواختی تصانیف، موتیفهایی با تم موسیقی فولکلور بهصورت عرضی و طولی به تحرک درآورده شده و بهعبارتی دیگر، جملاتی ساده در فواصل موسیقی ایرانی جاری شده و در نتیجه با تلفیق شعر و موسیقی در گستره ردیف دستگاهی ایران و بر پایه ریتمهای محلی، قطعاتی پویا، نشاطآور و با احساس خلق شدهاند. اغلب قطعات کنسرت در ماهور و بیات اصفهان آهنگسازی شدهاند و از این منظر قرابت بسیارشان به دو گام غربی ماژور و مینور جالب توجه است که برای مخاطبان غیرایرانی نیز میتوانند خوشایند و مطلوب باشند.
چرا اتفاقاتی نظیر جهانیشدن در ایران برای موزیسینها و خوانندگان کمتر میافتد؟
جهانی شدن از چندین منظر قابل بحث و بررسی است. اگر منظور شما جهانشمول شدن موسیقی ایرانی است، به این معنی که ما موسیقی سنتی و اصیلمان (ردیف دستگاهی و مقامی) را با حفظ استقلال به دنیا معرفی کنیم، کاری که شجاعت حسین خان از هند انجام میدهد و باعث معرفی موسیقی هند به دنیا شده است، همانطور که بهعنوان مثال امروزه موسیقی کلاسیک غرب نیز یک موسیقی جهانی شده است و در دنیا بهعنوان یک ژانر قاعدهمند و مورد قبول جایگاهی به خود اختصاص داده است، نتیجه این طرز تلقی ما از جهانی شدن این خواهد شد که لازم نیست هیچ تلاشی برای یکسان شدن موسیقی ما و سایر ملل و در نهایت یکی شدن همه فرهنگها انجام شود، بلکه براساس آن بین ما و سایر ملتها دادوستد فرهنگی صورت میپذیرد و از رهگذر عرضه تولیدات فرهنگی و در بحث ما موسیقی، بخشی از سبد فرهنگی جهانیان را موسیقی ایرانی به خود اختصاص میدهد. در این مسیر بهدلیل محدودیتهایی که در کوک سازهای ایرانی وجود دارد و نیز خاصیت ذاتی موسیقی ما که علاوهبر پرده و نیم پرده، متشکل از ربع پردههایی است که به گوش مخاطبان غربی نامانوس و گاه ناکوک جلوه میکنند، متاسفانه موسیقی ما از این حیث تا جهانی شدن راه سختی در پیش دارد، اما حضور مداوم و مستمر گروههای درجه یک در جشنوارههای بینالمللی میتواند نظر مخاطبان شرقی و به مرور، گوش مخاطبان غربی را برای پذیرش موسیقی اصیل ایرانی به خود جلب کند و راه را برای جهانی شدن بیش از پیش هموار کند.
فکر میکنید امکاناتی که در ایران در زمینه موسیقی وجود دارد محدود است؟
اگر منظور شما از امکانات، «ابزار» باشد اطلاعی از کموکیف آنها ندارم، اما اگر منظور از امکانات «قابلیت» است یعنی تنوع رنگهای صوتی سازها، تکثر گامها و مایهها، پشتوانه ملودی و ریتم، قابلیت مدولاسیون و... میتوان گفت که خیر، امکانات موسیقی ایران اندک نیست و اگر گوش مخاطبان غیرایرانی به ترتیبی که در پاسخ به سوالات قبلی عرض کردم، با سُری و کُرنها مانوس شود بیشک یکی از غنیترین گنجینههای موسیقی در کشور ما وجود دارد؛ چراکه موسیقی ملی ما علاوهبر ذخیره موسیقی مقامی نواحی، دارای یک ردیف دستگاهی غنی متشکل از ۱۲ مقام (۷ دستگاه و ۵ آواز ) است که دستمایه بسیار ارزشمندی برای ملودیپردازی و آفرینش در اختیار هنرمندان قرار میدهد.
تفاوت موسیقی در ایران و خارج از آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
تفاوت از چه منظری؟ سوال شما کلی است و بهصورت کلی میتوان گفت بخش اعظمی از تفاوت به رنگبندی سازها برمیگردد. آهنگسازان ایرانی برای ساخت آثارشان از المانهای بومی کشورمان بهره میبرند و از جمله ارکستراسیون ایرانی ترتیب میدهند؛ درحالیکه اشاره کردم که سازهای ما متاسفانه با مشکل کوک مواجه هستند و از این رو ما بعضا برای رسیدن به یک کوک واحد که در محدوده صدادهی مطلوب تمام سازهای ایرانی باشد به ندرت به اجماع میرسیم، علاوهبر این وجود ربع پردهها باعث شده است که بهرغم احساس بسیار، متاسفانه سوزوگدازی عمیق در موسیقی ما لانه کند. افزونتر بر آن، ما در بخش آوازی صدای بانوان را نداریم و بنابراین اغلب آثار باکلام، در محدوده صدای آقایان (تنور، باریتون و باس) نوشته و تنظیم میشوند و آهنگسازان ما محدوده صوتی بانوان (سوپرانو و کنترآلتو) را در اختیار ندارند.
فکر میکنید موسیقی ایران جایی برای پیشرفت و دیده شدن داشته باشد؟
دیدهشدن مستلزم تولید و ارائه مستمر است، همانگونه که عرض کردم موسیقی سنتی ما بسیار گرانبها، عظیم، ارزشمند و پیشینهدار است؛ اما احاطه بر سنت و حداقل آشنایی با آن اگرچه در آفرینشهای هنری شرط لازم است، اما کافی نیست و باید طرحی نو در انداخت. نوگرایی عمیق و نه سطحی، مستلزم شناخت سنتهاست. آنچه سیر تحولات تاریخی هنر گواهی میدهد مبین این نتیجه است که هنرمند با آگاهی و وقوف بر سنتها یا تزهای موجود و به محض تولید آنها توسط خود یا دیگری، در مواجههشان قرار گرفته و در مقابل آنها بهعنوان یک آنتیتز عمل کرده و به تولید سنتز میپردازد و این سنتز به محض آفرینش مجددا به تز تبدیل میشود و به این ترتیب انبوهی از تز یا بهنوعی سنت در فرهنگ به وجود میآید. اگر موسیقی بومی با تکیه بر این تزها و ساختارها و معیارهای خودی و طی شناخت مقتضیات و معانی روز، پوستاندازی کند و این تولیدات موسیقایی در جشنوارهها به معرض نمایش درآید؛ با ریشهای که به درازای هزارههای تمدن، در خاک پهناور ایران زمین دارد بیشبهه میتواند در سبد تغذیه موسیقایی جهانیان جایگاهی خاص داشته باشد، در این اثنی براساس یک اصل منطقی، فرهنگ غنیتر یا قویتر بر سایر فرهنگها غالب میشود و حتی میتواند هژمونی نیز ایجاد کند.
شما در زمینه موسیقی تحصیلات آکادمیک دارید و برهمین اساس موسیقی را دنبال میکنید؟
خیر، اینجانب تحصیلات آکادمیکم را در رشته حقوق به انجام رساندهام و آواز را بهصورت مکتبخانهای فرا گرفتهام.
از خودتان و فعالیتهایی که کردهاید، بگویید.
بعد از اولین آلبوم موسیقیام - لحظه ناب - که با همکاری گروه خورشید و با آهنگسازی مجید درخشانی روانه بازار شد آلبوم «فانوس شب آغوش» را با گروه همایون و آهنگسازی حسین پرنیا منتشر کردم. پس از یک وقفه چند ساله، بهزودی آلبوم اخیرم «هرنگ» که آهنگسازی و خوانندگی آن را خود برعهده داشتهام، با تنظیم مهدی مرتضایی و با اشعاری از مرتضی خدایگان منتشر میشود.
شما به موسیقی سنتی مسلط هستید، اما در گروه همنوایان چکاو جز موسیقی سنتی گویا قرار است به انواع دیگر موسیقی نیز پرداخته شود. آیا چنین رویکردی به ضررتان نخواهد بود؟
من موسیقی فولکلور را یک ظرفیت میدانم و به نظرم یک زبان خاص و ابزار مناسب برایم محسوب میشود که بهوسیله آن احساس خود را به بهترین حالت ممکن بروز میدهم، بنابراین با توجه به ارتباطی که به قدمت عمر با زبان و فرهنگ مادری دارم، به مدد اشعار لکی مرتضی خدایگان ذوق خودم را بر بوم هستی ریختهام، باشد که از این رهگذر احساس مخاطبان را نیز با خودم همراه سازم.
بهنظر میرسد موسیقی سنتی درایران جایگاه سابق را ندارد. فکر میکنید چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ شائبه و کلا چرایی و فلسفه غمناک بودن موسیقی دستگاهی را نیز توضیح دهید.
بشری که دارای اراده معطوف به تحول است با سنت میانه مداومی ندارد. سنت یک پشتوانه است و به گذشته مربوط است و نباید آینده را از آن خود کند؛ بنابراین بهتر است به جای ترکیب «موسیقی سنتی»، «موسیقی اصیل» را به کار ببریم؛ زیرا موسیقی سنتی، موسیقی کتابخانهای، موزهای و تاریخی ماست و بالعکس موسیقی اصیل، موسیقی امروز است؛ اما با تکیه بر همان سنتهای موزهای گذشته. یک اشاره تاریخی به این قضیه هم خالی از لطف نیست، بعد از عصر ساسانی که در آن ایام، موسیقی ایرانی در اوج شکوفایی خود بوده است، فراز و فرودهای بسیاری بر هنر ایران از جمله موسیقی که راوی صادق شکستها و پیروزیها، شادیها و غمهای مردم بوده مستولی شد. تا جایی که اینجانب اطلاع دارم غیر از موسیقی مذهبی که مربوط به آیینها و مراسمهای دینی مردم زرتشتی بوده است و نیز موسیقی نظامی که برای تقویت و ترغیب روحیه نظامیان مورد استفاده قرار میگرفته، موسیقی ایرانی اغلب درباری بوده است.
از دوره صفویه به بعد در فضای اجتماعی آن روزگاران بخشی از نغمات بزمی، رزمی و... ما در دامن تعزیه ادامه حیات داده است و قطعات، ملودیهای شاد، رنگها و ضربیهایی که قابلیت همزیستی و ادغام با تعزیه را نداشتهاند به مرور به دست فراموشی سپرده شده و از بین رفتهاند؛ زیرا غیرمنطقی نیست اگر گفته شود بسیاری از موسیقیدانان بزرگ ما بهخاطر پایبندی به شریعت و نیز وجهه اجتماعیشان سازها را شکسته و هنر موسیقی را به کناری نهاده یا در گوشهای به دور از مردم در خلوت خود همدمش شده و در نهایت با خود به گور برده باشندش و به این وسیله بخشی از موسیقی ملی ما نیست شده باشد. این اشاره تاریخی شاید بتواند بخشی از پاسخ به این پرسش باشد که چرا موسیقی ملی ما غمناک است؟ هرچند به نظرم غم ظاهری نغمات موسیقی ایرانی به نحو غیرقابل وصفی درواقع شادیافزاست و بنابراین گوش سپردن به گوشه غمانگیز آواز دشتی هم گاه موجب نشاط روحی و حظ ما ایرانیان میشود. از سویی دیگر اما بهعنوان مثال در کوهپایههای زاگرس موسیقی بهعنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی مردم، آنان را از بدو تولد و حتی پیش از آن، در سور و سوگ و کار و... مشایعت میکرده است و امروزه این ژانر از موسیقی، واجد مفهوم نشاط، حرکت، حیات، عشق و زندگی است و میتواند منبع بسیار ارزشمندی برای الهام موسیقیدانان ایران باشد.
برگزاری جشنوارههای مختلف چقدر در عرصه موسیقی کشور لازم بهنظر میرسد؟
جشنوارهها مجالی برای ارائه هستند. اگر بهعنوان مثال در هنرهای تجسمی آثار فاخری از غرب به دنیا معرفی شده است، اگر لئوناردو داوینچی، میکلآنژ، دوناتلو وغیره آثاری گرانبها و نامی مانا از خود در تاریخ هنر به یادگار گذاشتهاند بخشی از آن به این دلیل است که حتی قبل از تولید اثر، به آنها سفارش میشده است. حتی از دریچه هنر برای هنر که از دیدگاه قائلان به آن، هرگونه سودمندی، به دور از شان هنر تلقی میشود باز مساله عرضه غیرقابلانکار است، حتی هنر محض هم برای مانا شدن باید دیده و شنیده شود چه اینکه اثر هنری تا وقتی عیان نشود بهسان اثر هنری است که هنوز خلق نشده است و هیچ دستاوردی برای بشریت نخواهد داشت. هنرمند باید بتواند هنرش را عرضه کند و جشنوارهها این فرصت را بهدست میدهند.
بهعنوان یک خواننده در ایران با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
در کشور ما متاسفانه سازوکارهای مشخصی در مسیر زندگی هنری اهالی موسیقی پیشبینی نشده است؛ بنابراین تصویری دورنما از بستری که اصولا در آن بتوان با آرامش فعالیت کرد، قابل ترسیم نیست. لغو مجوز کنسرتها هر بار تن اهالی موسیقی را به لرزه درمیآورد و ارمغانش زوال انگیزه است که در ما جوانان آغاز میشود.
چه توصیه یا پیشنهادی برای برطرف کردن این مشکلات دارید؟
دولت باید استعدادیابی کند، گروهها، افراد و آثار ارزنده را شناسایی و آنها را به فستیوالهای داخلی و خارجی معرفی کند. نمایندگان مردم در قوه قانونگذاری باید پروسه آفرینش یک اثر هنری از زمان خلق تا عرضه و مالکیتهای معنوی و حمایتهای مورد نیاز بعدی را قانونگذاری و تجاوز به آن را به قید مجازات منع کند و بسیاری حمایتهای از این نوع.
برای جهانیشدن موسیقی ایرانی چه باید کرد؟
برای جهانی شدن اول باید از وطن آغاز کرد، ابتدا باید بومی و ایرانی بود، این اولین قدم است. وقتی موسیقی کشورمان را بشناسیم آنگاه میشود به جهانیشدن اندیشید.
ارسال نظر