فروپاشی نظام برده‌داری
مخالفت با بردگی نام جنبشی بود که برای پایان دادن به تجارت برده و آزادسازی بردگان از زیر یوغ و اسارت در آمریکا و غرب اروپا شکل گرفت. با اعتراضات کشیش دومینیکنی «بارتولومه دلاس کاساس» که از شیوه برخورد با بردگان در دنیای نو شوکه شده بود، اسپانیا نخستین قانون الغای برده داری در مستعمرات را در سال 1542 به اجرا گذاشت، ولی مجبور به تضعیف این قانون تا سال 1545 شد. نظام برده‌داری تا قرن ۱۸ اعتراضات کمی را برانگیخت. در این قرن متفکران عصر روشنگری و معتقدان به فلسفه عقلانی برده‌داری را به دلیل نقض حقوق انسانی مورد انتقاد قرار دادند. سپس اعضای فرقه مذهبی کویکر و دیگر مذاهب انجیلی وارد این ماجرا شدند و نظام برده‌داری را به‌عنوان عملی غیر مسیحی محکوم کردند. اگرچه احساسات ضد برده‌داری در اواخر قرن 18 گسترش بسیاری پیدا کرده بود، با این حال این احساسات نتوانستند تاثیر سریع و موثری در مراکز اصلی برده‌داری، نظیر غرب هندوستان، آمریکای جنوبی و ایالت‌های جنوبی آمریکا داشته باشند. واردات بردگان آفریقایی در مستعمرات انگلستان در سال 1807 و در ایالات‌متحده در سال 1808 ممنوع شد. در نهایت نیز برده‌داری در بریتانیا و غرب هند، در سال 1827 و در متصرفات فرانسه 15 سال بعد منسوخ شد. با این حال در 11 ایالت در جنوب آمریکا، برده‌داری یک عرف رایج اجتماعی و اقتصادی محسوب می‌شد، به نحوی که در سال 1860 جمعیت بردگان در ایالات‌متحده به چهار میلیون افزایش یافته بود. مبارزه با بردگی در ایالات‌متحده به دلیل قوانینی که برای حفظ تعادل قوای نیروهای شمال و جنوب آمریکا در نظر گرفته شده بود تحت فشار قرار داشت. جنبش مخالفت با برده‌داری در شمال تحت رهبری اصلاح طلبان اجتماعی از قبیل «ویلیام لوید گریسون» -بنیانگذار جامعه ضدبرده‌داری آمریکا- نویسندگانی مانند «جان گرین لیف ویتیر» و «هریت بیچر استو»؛ بردگان سابق مانند فردریک داگلاس و سیاهپوستان آزاد مانند برادر چارلز هنری و جان بزاز لنگستن -کسی که به پیدایش جنبش جمعیت ضد برده‌داری در اوهایو کمک کرد- قرار داشت.انتخابات ریاست جمهوری سال 1860 و پیروزی آبراهام لینکلن، به‌عنوان کسی که با گسترش برده‌داری به سوی غرب مخالفت کرد، نقطه عطفی در تاریخ جنبش ضدبرده‌داری آمریکا بود. به دنبال این اتفاق و با اعتقاد به اینکه مسیر آنان در زندگی مورد تهدید قرار گرفته، ایالات جنوبی از اتحاد ایالات‌متحده خارج شدند؛ اقدامی که منجر به جنگ‌های داخلی آمریکا شد. در سال 1863 آبراهام لینکلن اعلامیه‌ای مشهور به اعلامیه آزادی را صادر کرد که به موجب آن تمامی بردگان مستقر در ایالت‌های هم‌پیمان آزاد شدند و به دنبال آن و بر پایه سیزدهمین متمم قانون اساسی ایالات‌متحده (1865) برده‌داری در سراسر کشور ممنوع شد.
برده‌داری در آمریکای لاتین برای اولین بار در طول جنگ‌های استقلال (۱۸۱۰ تا ۱۸۲۲) ممنوع شد، با این حال این شیوه تا سال ۱۸۸۸ و به‌صورت یک عادت در این مناطق باقی مانده بود، به‌ویژه در مستعمرات اسپانیایی نظیر کوبا و پورتوریکو. در برخی مناطق آفریقایی بر ادامه سنت برده‌داری به‌عنوان یک اصل قانونی اصرار می‌شد.
کشورها در چه زمانی اقدام به الغای برده‌داری کردند؟
مجارستان: استفان اول مجارستان، اولین پادشاه مسیحی مجارستانی، در قوانین خود (نزدیک به سال ۱۰۰۰ میلادی) اعلام کرد که هر برده که در آن کشور زندگی می‌کند یا وارد قلمرو پادشاهی مجارستان می‌شود باید بلافاصله آزاد شود.
سوئد: ماگنوس چهارم در سال 1330 میلادی فرمان آزادی تمامی بردگانی را که از پدر و مادری مسیحی به دنیا آمده‌اند، اعلام کرد.
ژاپن: در سال ۱۵۸۷ تویوتومی هیده‌یوشی دستور داد تجارت برده لغو شود. جانشین او توکوگاوا ایه‌یاسو نیز الغای برده‌داری را ادامه داد هرچند برده‌داری شدید هنوز در عمل تا سقوط شوگا ن‌سالاری توکوگاوا در ۱۸۶۰ ادامه داشت.
پرتغال: 1761، دولت مستقر در این کشور دستور بر الغای برده‌داری داشت.
انگلستان و ولز: از نظر لرد سامرست برده‌داری در این مناطق عملا تا ۱۷۷۲ ادامه داشت.
اسکاتلند: 1779 و در پی تصویب قانونی در پارلمان بریتانیا.
کانادای بالایی: ۱۷۹۳، توسط قانون ضدبرده‌داری (این قانون هیچ یک از بردگان را آزاد نکرد، اما می‌گفت که فرزندان بردگان موجود در سن ۲۵ سالگی آزاد خواهند شد)
فرانسه (بار نخست): 1794 تا 1802، از جمله تمام مستعمرات (اگرچه این قانون ممنوعیت برده‌داری هرگز در بعضی از مستعمرات به اجرا در نیامد، چرا که در برخی موارد مجامع محلی در برابر آن دست به مقاومت زدند و در برخی دیگر مستعمره ها تحت اشغال انگلستان بودند).
کانادای پایینی: در سال ۱۸۰۳، ویلیام اوسگود، رئیس دادگستری کانادای پایینی، حکم داد که برده‌داری با قوانین بریتانیا سازگار نیست؛ این حکم بسیاری از بردگان را آزاد کرد، اما برخی دیگر تا لغو کامل برده‌داری در تمام امپراتوری بریتانیا در سال ۱۸۳۳ برده باقی ماندند.
شیلی: سال 1811 به‌صورت جزئی و در سال 1823 برای همه کسانی که برده باقی مانده بودند و «هر کسی که به‌صورت برده پا در خاک شیلی بگذارد».
آرژانتین: ۱۸۱۳ همزمان با اوج جنبش لغو برده‌داری آرژانتین نیز دست به الغای برده‌داری زد.
اکوادور، کلمبیا، پاناما و ونزوئلا: 1821، در طول یک برنامه رهایی تدریجی (کلمبیا در سال 1853، ونزوئلا در سال 1854).
اسپانیا: ۱۸۳۷، فقط برای کشور اصلی و نه برای مستعمرات.
دانمارک: 1848، شامل تمامی مستعمرات.
فرانسه (بار دوم): ۱۸۴۸، شامل تمامی مستعمرات.
پرو: بردگان آفریقایی پرو به‌صورت اسمی در سال 1821 توسط سرتیپ سان مارتین آزاد شدند، اما آنها تا فرمان رامون کاستیلا در سال 1851 نتوانستند آزادی واقعی را دریافت کنند. پس از آن کارگران چینی جایگزین بردگان آفریقایی شدند و از آن به بعد در یک نظام نیمه برده‌داری کار می‌کردند، تا زمانی که عمدتا توسط نیروهای شیلی در طول جنگ اقیانوس آرام در سال 1880 آزاد شدند.
روسیه: در روسیه نیز در سال ۱۸۸۱ قانون لغو برده‌داری تصویب شد.
هلند: 1863 شامل تمام مستعمرات.
آمریکا: ۱۸۶۵ پس از پایان جنگ‌های داخلی آمریکا.
پورتوریکو: 1873 و کوبا: 1886 که هر دو از مستعمرات اسپانیا بودند.
امپراتوری عثمانی: ۱۸۷۶ دستور به لغو برده‌داری داده شد.
چین: 1910؛ هرچند تا سال 1930 نزدیک به چهارمیلیون کودک در این کشور به‌صورت برده باقی ماندند.
سودان: به‌صورت قانونی برده‌داری در سال 1924 ممنوع شد اما در عمل همچنان ادامه دارد.سایر کشورهایی در جدول جدول روبرو مشخص شده اند: