طهمورث غلامی

کارشناس مسائل آمریکا

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا چه در ایام کارزار انتخاباتی و چه از زمان آغاز ریاست‌جمهوری خود تاکنون همواره مخالف توافق هسته‌ای ایران بوده و تهدیدات مختلفی علیه آن مطرح کرده است. تهدیداتی نظیر پاره کردن برجام در اولین روز ورود به کاخ سفید، تهدید به لغو و خروج، تهدید به بازنگری، تهدید به عدم تایید اجرای تعهدات توافق توسط ایران و ارائه گزارش آن به کنگره و در نهایت تهدید به خروج آمریکا از آن. فراتر از سیاست اعلامی، آنچه طی هشت ماه گذشته از ریاست‌جمهوری ترامپ مشاهده شده در عرصه عمل تایید پایبندی ایران به برجام و نیز اجرای برجام توسط آمریکا بوده است. روند تحولات هشت ماه گذشته نشان از این دارد که میان عمل و گفتار ترامپ تفاوت وجود دارد. در آخرین موضع‌گیری، دونالد ترامپ اعلام کرد که در گزارش ماه اکتبر (۲۳ مهر) پایبندی ایران به مفاد برجام را تایید نمی‌کند و تصمیم‌گیری در باره آینده برجام را به کنگره محول می‌کند. همچنین در موضع‌گیری‌های حاشیه نشست امسال مجمع عمومی سازمان ملل، نمایندگان دولت آمریکا اعلام کردند درصورتی‌که مفاد توافق هسته‌ای مورد بازنگری قرار نگیرد آمریکا به آن پایبند نخواهد ماند. هرچند مقامات آمریکا تاکنون نشان داده‌اند که برخلاف تهدیدات، پایبند برجام بوده‌اند اما این به آن معنی نیست که الزاما در آینده نیز این‌گونه خواهد بود. افرادی مانند مشاور امنیت ملی، وزیر دفاع، وزیرخارجه و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی خواهان حفظ برجام هستند؛ چون جایگزین بهتری برای آن سراغ ندارند.

 

در مقابل دونالد ترامپ، نماینده او در سازمان ملل، رژیم اسرائیل و برخی دولت‌های عرب منطقه خواهان بازنگری در توافق هسته‌ای هستند. بنابراین در آمریکا دو جبهه در ارتباط با توافق هسته‌ای وجود دارد؛ جبهه اول به محوریت نهادهای سیاسی و نظامی آمریکاست که پیرو نظرات کارشناسی در بدنه خود هستند، از تجربه پیشینی در ارتباط با این موضوع برخوردارند و طرفدار حفظ برجام هستند. جبهه مقابل با محوریت ترامپ و نیکی‌هیلی که تازه واردشدگان به عرصه سیاست هستند و متاثر از فشارهای اسرائیل و اعراب منطقه برای بازنگری در توافق هسته‌ای‌اند خواهان بازنگری یا لغو توافق هستند. جدال و تقابل میان این دو طیف و اینکه کدام یک موفق خواهد شد دیدگاه خود را غالب و حاکم کند تعیین‌کننده آینده توافق هسته‌ای است. اگر طیف حامی برجام موفق شود روشن است که برجام ادامه پیدا می‌کند و مساله‌ای وجود ندارد. مساله زمانی است که طیف مخالف برجام به خاطر وجود شخص رئیس‌جمهور موفق شود دیدگاه خود را غالب کند و افراد مخالف نقض توافق را از کابینه خود خارج و افراد دنباله‌رو را وارد دولت کند. در این صورت است که سوال از آینده برجام مطرح می‌شود. در این ارتباط می توان چند سناریو را مطرح کرد:سناریوی اول این است که دولت ترامپ موفق به حذف کامل موافقان برجام در دولت خود نشود. بنابراین موافقان نیز برای همراه کردن رئیس‌جمهور با هدف حفظ توافق، مایل به اعمال فشار به ایران برای اجرای دقیق برجام و اعمال فشار در دیگر حوزه‌ها شوند.سناریوی دوم این است که ترامپ تصمیم‌گیری در باره برجام را به کنگره واگذار کند. در این صورت با توجه به حمایت دموکرات‌ها از توافق هسته‌ای به نظر می‌رسد بخشی از جمهوری خواهان کنگره نیز با آگاهی از پیامدهای منفی نقض توافق توسط آمریکا برای این کشور از حفظ توافق حمایت کنند.

سناریوی سوم این است که آمریکا به صورت یک‌جانبه از توافق هسته‌ای خارج شود به این امید که ایران نیز اقدام مشابه انجام دهد؛ زیرا اگرچه خروج آمریکا از توافق سبب می‌شود متحدان اروپایی آن در مراحل اولیه آمریکا را مقصر معرفی کنند، اما زمانی که ایران نیز از برجام خارج شود و فعالیت‌های اتمی خود را از سر بگیرد، کشورهای اروپایی احساس تهدید می کنند و بار دیگر در کنار آمریکا برای اعمال فشار به ایران قرار می‌گیرند. در این مرحله تعیین اینکه مقصر اولیه آمریکا است کمکی به اروپا نمی‌کند و آنچه برای آنها اهمیت دارد جلوگیری از ازسرگیری فعالیت‌های اتمی ایران است. این تحلیل مبنای تصمیم‌گیری دولت ترامپ است.سناریوی چهارم واگذار کردن سرنوشت برجام به بعد از بحران هسته‌ای کره شمالی است. بر مبنای این منطق، اگر آمریکا موفق شود با گزینه نظامی فعالیت‌های اتمی کره شمالی را از بین ببرد در آن صورت به‌زعم آنها نه تنها ایران از سرنوشت کره شمالی درس خواهد گرفت، بلکه همچنین دیگران نیز قانع خواهند شد که آمریکا هر جا ضرورت احساس کند به اقدامات یک‌جانبه برای مقاصد خود متوسل می‌شود. طبق این سناریو، آمریکا پایبند برجام خواهد ماند تا زمانی که تکلیف کره شمالی روشن شود. درنتیجه عدم حل بحران کره شمالی به نفع آمریکا سبب تردید آنها درباره خروج یا نقض برجام خواهد شد.