مزیت نسبی تولید در کشور
سیدمحمد مجیدی
اقتصاددان کسی است که فردا میفهمد چرا آنچه دیروز پیشبینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاده است. این جمله بهظاهر سادهلوحانه حاوی حقایق بسیار زیادی در مورد علم اقتصاد و شاید تمامی علوم بشری است. اگر زندگی افراد موفق و بسیاری از دانشمندان را بخوانید این مساله بارها در روند پیشرفت آنها بهصورت ضمنی تکرار شده است. توماس ادیسون در اختراع لامپ فهمید که هزار مورد از پیشبینیهای گذشته او اشتباه بوده است و باید راهحل جدیدی برای ادامه کار پیدا کند. جمله ابتدایی یادداشت در حقیقت بیانگر پیچیدگی علم اقتصاد و لزوم توجه به تجربیات گذشته است.
سیدمحمد مجیدی
اقتصاددان کسی است که فردا میفهمد چرا آنچه دیروز پیشبینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاده است. این جمله بهظاهر سادهلوحانه حاوی حقایق بسیار زیادی در مورد علم اقتصاد و شاید تمامی علوم بشری است. اگر زندگی افراد موفق و بسیاری از دانشمندان را بخوانید این مساله بارها در روند پیشرفت آنها بهصورت ضمنی تکرار شده است. توماس ادیسون در اختراع لامپ فهمید که هزار مورد از پیشبینیهای گذشته او اشتباه بوده است و باید راهحل جدیدی برای ادامه کار پیدا کند. جمله ابتدایی یادداشت در حقیقت بیانگر پیچیدگی علم اقتصاد و لزوم توجه به تجربیات گذشته است. تکرار هر اشتباهی که در گذشته توسط کشوری دیگر اتفاق افتاده یعنی هرز رفتن منابع با ارزش اقتصادی و به مخاطره انداختن رفاه و معیشت مردم با علم به اینکه نتایج آن از قبل مشخص بوده است.
هر تصمیم و سیاست اقتصادی بهسرعت میتواند زندگی میلیونها نفر و معیشت آنها را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین کسانی که بر منصب تصمیمسازی اقتصادی کشور نشستهاند باید در اعمال نظرهای خود جوانب احتیاط و مهمتر از آن مبانی علمی و نظری علم اقتصاد را به کار گیرند. نخست آنکه یک تصمیمساز اقتصادی بهعنوان یک اصل پایهای اقتصاد باید بداند که منابع موجود در هر کشوری محدود است و هیچ کشوری در دنیا قادر نیست تمامی کالاها و خدمات را به تنهایی تولید کند. هیچ کشور پیشرفتهای در دنیا قادر نیست تمامی تجهیزات، ماشینآلات، مواد دارویی، مواد غذایی و... را به تنهایی تولید کند. غولهای اقتصادی دنیا نظیر چین و ژاپن خود از بزرگترین واردکنندگان انواع کالاها هستند. پس بنابراین حیات اقتصاد هر کشوری در گرو تعامل و تجارت با سایر کشورهاست. برای مثال ژاپن قادر به تولید تلویزیون و پاکستان تولید گندم است.
بنابراین لزومی ندارد ژاپن کل وقت و منابع خود را صرف تولید هر دو کالا کند؛ ژاپن در زمینهای که متخصصتر است بیشتر وقت گذاشته و سود بیشتری نصیبش میشود پاکستان نیز به همین صورت. یعنی ژاپن بهجای تولید ۲ تلویزیون و ۲ کیلو گندم، ۴ تلویزیون تولید میکند که با فروش ۲ واحد از آن میتواند ۵ تن گندم از پاکستان بخرد. پاکستان نیز به جای تولید یک تلویزیون و ۴تن گندم، ۷ تن گندم تولید میکند که با ۵ تن آن میتواند ۵ تلویزیون از ژاپن بخرد. اگر هر کشوری تمامی منابع خود را به کار گیرد قادر خواهد بود هر کالایی را تولید کند اما فرصت تولید سایر کالاها را از دست خواهد داد. مطمئن باشید اگر افغانستان بخواهد یک ایرباس تولید کند میتواند با بهکارگیری تمامی منابع خود، تمامی مهندسان و پژوهشگران و صرف هزینه بسیار زیاد آن را تولید کند. اما تولید این محصول به مثابه بروز فقر شدید و حتی از دست دادن جان بسیاری از مردم آن کشور خواهد شد و قیمت تمام شده آن شاید سر به فلک بزند. این محدودیتها موجب شده درسیستم اقتصادی دنیا هر کشوری در زمینهای که در آن تخصص دارد و شرایط تولید آن محصول در آن کشور فراهمتر است متمرکز شده تا نقش خود در سیستم اقتصادی دنیا را تثبیت کند.
بنابراین این شعار که ما میخواهیم تمامی کالاها را در داخل کشور تولید کنیم عملا نشدنی است. نخست باید جایگاه خود را در سیستم اقتصادی دنیا تثبیت کنیم. لازمه این امر شناسایی زمینههایی است که ما در آن ظرفیت تولید داریم و خاستگاه جهانی برای آن وجود دارد. متمرکز شدن بر این نقاط و رشد و توسعه آن یعنی تعریف جایگاه اقتصادی ما در دنیا. مثلا در کشور ما بزرگترین معادن سنگ تزئینی جهان وجود دارد این یعنی یک پتانسیل بزرگ در زمینه صادرات و ورود به سیستم اقتصاد جهانی از این کانال. اما مشاهده میشود سهم ما از بازارهای جهانی زیر یک درصد است. در حالی که ترکیه که در مقایسه با ما معدن سنگ قابل ملاحظهای ندارد اما سالانه چندین میلیارد دلار بیش از ما صادرات سنگ به کشورهای مختلف دارد. یا ما بهترین منابع اولیه مثل آهن، مس، آلومینیوم، مواد پتروشیمی و... برای تولید لوازم خانگی داریم اما در بازار این کالاها در دنیا سهم بسیار ناچیزی داریم حتی در کشور انواع و اقسام برندهای دیگر وجود دارد. از این دست پتانسیلها در صنایع دیگر ما مثل مواد غذایی، صنایع پزشکی، صنایع فلزی، پتروشیمی و... وجود دارد که بهدلیل عدم توجه در حال از دست رفتن است.
بنابراین بهجای شعار اینکه از این بهبعد میخواهیم همه چیز را خودمان تولید کنیم باید نخست این چنین فرصتهایی را رصد کنیم و راهی برای استفاده از این همه پتانسیل ارزشمند پیدا کنیم. منافع این چنین بخشهایی خیلی بیش از هزینه لازم برای ورود به همه بخشهای تولید است. هر کدام از این صنایع به دلیل مزیت نسبی که ما در مقایسه با سایر کشورها داریم میتواند سودی چندین برابری نصیب اقتصاد کشور کند. اما ورود به سیستم اقتصادی دنیا نیازمند یک فاکتور اصلی دیگر نیز است؛ آن هم تعامل مناسب با کشورهای دیگر است. خیلی ساده باید گفت وقتی روابط خوبی با سایر کشورها نداشته باشیم حتی اگر بهترین کالاها را تولید کنیم باز هم جایگاهی در اقتصاد دنیا نخواهیم داشت. برای مثال نفت یک کالای ضروری برای غولهای اقتصادی دنیاست اما در شرایط تحریم بهرغم نیاز مبرم آنها چه اتفاقی برای صادرات نفت کشور ما افتاد؟ خیلی ساده کشورهای دیگر نفت ما را نمیخریدند.
بنابراین باید توجه داشت اگر بهدنبال بهبود وضعیت اقتصادی کشور و افزایش تولید و اشتغال هستیم باید روابط بینالمللی مناسبی با سایر کشورها داشته باشیم. نمیتوان بدون توجه به هزینههای اقتصادی یک سیاست خارجی نادرست انتظار داشت کشور از رکود خارج شود. تعامل مناسب با سایر کشورها یعنی ایجاد ظرفیت تجاری جدید برای مبادله کالا با آنها. بنابراین بهجای شعار اینکه همه چیز را در کشور تولید خواهیم کرد، باید گفت ما هر آنچه پتانسیل و ظرفیت آن در کشور وجود دارد با کیفیتی در حد استانداردهای جهانی تولید خواهیم کرد و در این مسیر تعامل مناسبی با سیستم اقتصادی دنیا خواهیم داشت. این مطالب همان شروطی است که علم اقتصاد در طی قرنها به آن اشاره داشته است و اکنون باید بهعنوان یک تجربه یا علم انباشت شده مورد استفاده قرار گیرد. محدودیت منابع طبیعی در ژاپن آن را به بزرگترین کارخانه دنیا تبدیل کرده که مواد اولیه از سراسر دنیا به آنجا سرازیر شده و بهشکل محصولات با کیفیت مجددا به سیستم اقتصادی دنیا برمیگردند و این تعامل خوب این کشور و عدم حضور در مناقشات سیاسی است که صادرات این محصولات را تسهیل کرده است. این مطالب اصول بنیادی علم اقتصاد است. در کشور ما پتانسیل تولید بسیاری از کالاها وجود دارد که نیازمند توجه ویژه به آن است حتی میتوان از سیستم اقتصادی دنیا در قالب ورود متخصصان سایر کشورها برای کمک به این بخشها استفاده کرد.
ارسال نظر