معلم خستگیناپذیر
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
دهه سوم قرن جاری را باید دوران تلاش حوزویان نواندیش مشهد برای جلوگیری از فرار هرچه بیشتر جوانان از واقعیت دین نامید. در این سالها چه بسیار روحانیون مستعدی که برای جلوگیری از گسترش انحرافات گوناگون فکری در سطح جامعه، لباس حوزه را به کناری نهاده و همرنگ جماعت شدند تا شاید بدینگونه کلام ایشان بیشتر در مردم نفوذ کند. بیشک مشهورترین این افراد در مشهد مرحوم استاد محمدتقی شریعتی است که توصیهها برای ماندن در حوزه را به هیچ انگاشته و با حضور در دانشگاه و مدرسه به ارشاد جوانان پرداخت.
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
دهه سوم قرن جاری را باید دوران تلاش حوزویان نواندیش مشهد برای جلوگیری از فرار هرچه بیشتر جوانان از واقعیت دین نامید. در این سالها چه بسیار روحانیون مستعدی که برای جلوگیری از گسترش انحرافات گوناگون فکری در سطح جامعه، لباس حوزه را به کناری نهاده و همرنگ جماعت شدند تا شاید بدینگونه کلام ایشان بیشتر در مردم نفوذ کند. بیشک مشهورترین این افراد در مشهد مرحوم استاد محمدتقی شریعتی است که توصیهها برای ماندن در حوزه را به هیچ انگاشته و با حضور در دانشگاه و مدرسه به ارشاد جوانان پرداخت. یکی دیگر از مردانی که در این راه قدم نهاد و حضور در مدرسه را بر حضور بر روی منبر ترجیح داد، شهید آستانهپرست بود.
از تولد تا تدریس
حسین آستانهپرست در چهارمین روز فروردین سال 1303 شمسی در خانوادهای متدین ساکن کوچه چهنو مشهد دیده به جهان گشود. پس از گذران دوران کودکی چون تمامی کودکان راهی مدرسه شد و دوران تحصیل از ابتدایی تا پایان دبیرستان را با سرعت و موفقیت به پایان رساند. البته از کار هم غافل نبود و در ایام تعطیل مدرسه با شاگردی در نزد افراد مختلف، ضمن آموختن اصول اولیه حرف گوناگون مشق زندگی کرد. حسین همزمان با حضور در کلاسهای درس دبیرستان، آموختن مسائل دینی را هم فراموش نکرده و در مدارس علمیه آن زمان مشهد به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. او پس از مدتی موفق شد در کنار بزرگانی چون استاد کاظم مدیرشانهچی، استاد محمدتقی شریعتی، آیتاللّه خزعلی و حاج علیاصغر عابدزاده به یکی از خوشهچینان خرمن بزرگ علمی مرحوم آیتالله شیخ مجتبی قزوینی(ره) تبدیل شود. البته این خوشهچینی برای او حواشی هم داشت از جمله آنکه پس از مدتی به پیروی از مرحوم استاد شریعتی پرداخت و با توجه به وضعیت آن زمان جامعه برای رسیدن به هدف خود که تلاش برای جلوگیری از گسترش منکرات در سطح جامعه بود، از پوشیدن لباس اهل علم خودداری کرد و ضمن ثبتنام در دانشگاه به آموختن علوم روز پرداخت و تحصیل در رشته الهیات دانشگاه مشهد را وجه همت خود ساخت و تا اخذ مدرک کارشناسیارشد نیز پیش رفت.
عشق به تدریس
آستانهپرست پس از اخذ کارشناسیارشد خود در آموزش و پرورش استخدام شد و به شغل مقدس معلمی پرداخت تا از این راه به اشاعه علوم دینی در سطح جامعه و آشنا کردن قشر جوان با اسلام بپردازد. دبیرستان علوی و هنرستان صنعتی منطقه 3 آموزش و پرورش مشهد که بعدها شهید بهشتی نام گرفت دو مکان عمدهای بودند که آستانهپرست بهعنوان معلم و مدیر در آنها به آموزش اسلامی جوانان پرداخت. شدت علاقه وی به تعلیم جوانان به حدی بود که حتی پس از بازنشستگی بهصورت افتخاری به ادامه کار پرداخت.
اشکهای چشم
آستانهپرست علاوه بر بیان کلامی مسائل به شاگردان، آموزش عملی آنها را نیز در دستور کار قرار داده بود و به همین دلیل همیشه به رعایت حجاب و نماز اول وقت تأکید ویژهای داشت و میگفت: «اگر توان دارید نماز شب بخوانید؛ کاش بدانید نماز شب چقدر عظمت دارد و انسان را به خداوند نزدیک میکند». براساس گفتههای فرزندان، سجاده او در منزل همیشه پهن بود و صدای راز و نیاز و گریه شبانه وی در برخی اوقات مانع خواب آنان میشد. او عادت داشت، اشکهای جاری شده از چشم خود در این خلوتهای عاشقانه را در شیشهای کوچک جمعآوری کند که این شیشه بر اساس وصیتش داخل قبر وی گذاشته شد. او همچنین بسیار مردمدار بود و در همین رابطه به فرزندان و شاگردان خود میگفت: «هرچه برای خودت میخواهی، بهتر از آن را برای دیگران بخواه؛ تا جایی که توان مادی و معنوی داری به دیگران کمک کن؛ با کسانی معاشرت کن که در زندگی تو را تعالی بخشند».
دوران مبارزه
معلم الهیات دبیرستان علوی مشهد در سالهای اوج مبارزه از گسترشدهندگان اندیشه امام خمینی(ره) در سطح مدارس شناخته میشد به حدی که ساواک یکبار برای زهر چشم گرفتن از دانشآموزان به دبیرستان محل تدریس وی ریخته و او را در همان مکان دستگیر کردند اما نبود مدرک کافی برای دخالت وی در توزیع سخنرانیها و اعلامیههای بنیانگذار انقلاب باعث شد تا در اندک زمانی آزاد شود. البته این امر عزم وی برای مبارزه را بیشتر کرد به نحوی که از نیروهای مؤثر در جریان پیروزی انقلاب و حرکتهای مردمی علیه رژیم محسوب میشد. او برهمین اساس در سالهای قبل از انقلاب علاوه بر حضور در کلاسهای درس، جلسات مذهبی را پایهگذاری کرد و در جریان این جلسات که برای در امان ماندن از تهاجم ساواک بهصورت گردشی و با رعایت احتیاط کامل برگزار میشد ضمن بیان مسائل دینی برای جوانان، آنان را با آخرین مسائل سیاسی و اجتماعی روز آشنا میکرد.
پس از انقلاب
آستانهپرست بعد از پیروزی انقلاب نیز با توجه به فعالیت گروههای مختلف، تلاش برای پاکسازی مشهد از هرگونه اندیشه ضداسلامی را کنار ننهاد و با سخنرانی در مساجد مختلف شهر با هماهنگی کمیته انقلاب اسلامی به بازگویی چهره واقعی این گروهها مبادرت کرد. امری که او را به دشمن بزرگ مجاهدین خلق در مشهد بدل کرد و بر همین اساس، ترور وی را در دستور کار قرار دادند. امری که سرانجام در 31 مرداد سال 1360 توسط یکی از شاگردان سابق وی عملی شد و آستانهپرست بر اثر تیراندازی از ناحیه گردن مجروح شد. مجروحیتی که در دوم شهریورماه به شهادت وی انجامید. پیکر شهید آستانهپرست پس از تشییع، در صحن آزادی حرم امامرضا (ع) به خاک سپرده شد.
ارسال نظر