سازوکار فعالیت رسانه‌ها در عصر ساندویچ‌های خبری
دکتر محمد مهدی‌زاده، دانشیار دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. او هم‌اکنون ریاست حوزه آموزش این دانشکده را بر عهده دارد و تاکنون کتاب‌های متعددی در حوزه نظریه‌های ارتباطی منتشر کرده است. مهدی‌زاده از جمله کارشناسانی است که با اتکا به نظریه‌ها و اصول ارتباطی سعی دارد تا مواجهه با دنیای تازه رسانه‌ها را به‌عنوان یک امر غیرناگهانی و پیش‌بینی‌پذیر تحلیل کند. او اصرار دارد که رسانه‌های کلاسیک باید کارویژه‌های خود را حفظ کنند و درگیر آشفته بازار اطلاعاتی رسانه‌های جدید نشوند.
آقای دکتر همزمان با گسترش رسانه‌های موبایلی مانند تلگرام، واتس‌آپ و... همچنین افزایش استفاده از رسانه‌های اجتماعی، میزان خبرها و اطلاعاتی که به سرعت در میان مردم توزیع و مبادله می‌شود،‌ بیشتر شده و در این میان حجم اطلاعات نادرست، ناقص و مهندسی شده بسیار بیشتر از اطلاعات درست و واقعی است. به نظر شما در این شرایط چه تعریفی می‌توان از سواد رسانه‌ای به‌عنوان یک ابزار کارآمد برای تشخیص اخبار و اطلاعات درست از نادرست ارائه کرد؟
ببینید، سواد رسانه‌ای به‌عنوان یک مفهوم مخاطب‌محور قابل تعریف است. به این معنی که سر و کار این مفهوم صرفا با مخاطب است نه با رسانه. در واقع سواد رسانه‌ای را می‌توان مجموعه‌ای از توانمندی‌ها تعریف کرد که به مخاطب یک دید انتقادی می‌دهد تا دریابد که کارکردها، آثار، ‌پیامدهای رسانه و شگردهایی که به کار می‌گیرند تا اطلاعات مورد نظر خود را به مخاطبان القا کنند، چیست. در واقع همه آنچه که دست رسانه‌ها را برای مخاطب رو می‌کند تا شیوه‌های قلب واقعیت را بشناسد ذیل مفهوم سواد رسانه‌ای تعریف می‌شود.اما اکنون شرایطی که به آن اشاره کردید،‌ شرایط متفاوتی از گذشته است. امروز عمدتا فضای رسانه‌ای تحت تاثیر گسترش شبکه‌های موبایلی و اجتماعی تبدیل به یک رستوران برای صرف فست فودهای خبری شده است. در واقع خبرها و اطلاعاتی که امروز در قالب پیام‌های تلگرامی و... رد و بدل می‌شود شبیه به ساندویچ‌هایی است که مهم‌ترین علت گرایش به آن عمدتا سرعت در تهیه است بنابراین شاید به سختی بتوان در میان کسانی که تمایل دارند ساندویچ خبری مصرف کنند، از ابعاد و مختصات مفهومی سواد رسانه‌ای سخن گفت.

به نظر شما رسانه‌های رسمی و یا بهتر بگویم برندهای رسانه‌ای در مواجهه با این شرایط باید چه اولویت‌هایی را در نظر بگیرند؟
رسانه‌ها یا به قول شما برندها باید کار خودشان را انجام بدهند. در حوزه سواد رسانه‌ای که هیچ رسانه‌ای ملزم نیست به مخاطب آموزش بدهد چون اصولا پیش‌فرض سواد رسانه‌ای دید انتقادی است. در واقع مخاطب آغازگر و پایان بخش سواد رسانه‌ای است.

یعنی حضور و فعالیت رسانه‌های برند در فضاهای تازه مانند تلگرام و... ضروری نیست؟
ببینید، ضرورت در این موضوع بستگی به مدیران یک رسانه دارد، نکته مورد نظر من این است که رسانه‌های بزرگ و برند نمی‌توانند کمکی به گسترش سواد رسانه‌ای کنند،‌ چون رسانه به ماهو رسانه در سواد رسانه‌ای به‌عنوان متهم شناخته می‌شود، این یک مساله جدا است. اما اینکه رسانه‌های بزرگ هم بخواهند در فضای رسانه‌های تعاملی و موبایلی حضور داشته باشند همچنان که گفتم بسته به رویکرد خودشان است.

اگر شما مدیر یک رسانه بزرگ بودید،‌ چنین تصمیمی می‌گرفتید یا خیر؟
واقعیتش این است که من فکر می‌کنم هر رسانه‌ای باید کار ویژه خودش را انجام بدهد، برای مثال روزنامه‌ها باید کار تحلیلی و تفسیری خودشان را انجام بدهند. برای مثال روزنامه «دنیای اقتصاد» اگر بخواهد وارد رقابت تلگرامی بشود نمی‌تواند موفقیت چندانی داشته باشد زیرا برای مخاطبان تلگرامی آنچه اهمیت دارد خبرهای سریع و ناگهانی است. در تلگرام کسی به دنبال تفسیر و تحلیل خبر نیست. بنابراین روزنامه یا باید کارویژه خود را که همان تحلیل‌گری و تفسیرگری است رها کند و یا اینکه به‌عنوان یکی از هزاران رسانه‌های کوچک تلگرامی در فضای رقابتی این شبکه اجتماعی دست و پا بزند.

گسترش این رسانه‌های جدید به‌طور کلی استقبال از روزنامه را کاهش داده است. فکر می‌کنید وقتی مخاطبان روزنامه‌ها به‌جای خواندن روزنامه، دنباله رو کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی شده‌اند و این موضوع روزافزون است، روزنامه‌ها نباید تغییراتی در کار خود ایجاد کنند؟ آیا این شیوه حذف روزنامه‌ها را به دنبال ندارد؟
نه این گونه نیست. مثلا می‌توانم از یک جمله فمینیست‌ها کمک بگیرم. آنها می‌گویند شما اگر بخواهید برای گرفتن حقوق برابر شبیه مردها بشوید که کار خاصی نکرده‌اید،‌شما باید همزمان که زن هستید حقوق برابر داشته باشید. در این جا هم به نظرم می‌توانیم از این جمله کمک بگیریم. امروزه نه رادیو حذف شده، نه کتاب و نه تلویزیون. اینها رسانه‌های کلاسیک هستند، اما هنوز وجود دارند و مخاطب خودشان را دارند. روزنامه‌ها هم به همین شکل.

اما کمتر کسی کتاب می‌خواند یا رادیو گوش می‌دهد.
این حرف شما به این معنی که در مقایسه با زمان شکل‌گیری این رسانه‌ها یا اوج کاری این رسانه‌ها مخاطبشان کمتر شده است، ‌حرف درستی است. اما قرار نیست که اجبار کنیم همه رادیو گوش بدهند. اینها قالب‌های مختلف رسانه‌ای هستند. مخاطبان خاص خود را دارند و مخاطبانشان هم شکل‌های شخصیتی و رفتاری خاصی خواهند داشت.

آیا باید انتظار دورانی را داشته باشیم که در آن بیشترین اطلاعات موجود در جامعه، شایعه‌های تلگرامی است؟
این البته از یک نظر نگران‌کننده و ناراحت‌کننده است. اما یک مسیر است که دارد پیموده می‌شود و گریزی از آن نیست. منتها نباید بازی را واگذار کرد. یک اصل ارتباطی به ما می‌گوید رسانه‌ها حذف نمی‌شوند. روزنامه‌ها ممکن است بخشی از مخاطبانشان را از دست بدهند اما این موضوع یک وجه ندارد. وجه دیگر آن است که مخاطبان روزنامه متخصص‌تر و خاص‌تر شده‌اند. از قضا ضریب نفوذ و تاثیر روزنامه‌ها ممکن است بالاتر برود.یک نکته را باید بیشتر توضیح بدهم و آن اینکه هر رسانه‌ای به فراخور ویژگی‌هایش الگوهای ذهنی و معرفتی متفاوتی را در میان مخاطبانش ایجاد می‌کند. برای همین است که مخاطبان تلویزیون تفاوت بسیاری با مخاطبان روزنامه‌ها در الگوهای فکری‌ و حتی رفتاری دارند. اگر بخواهید شیوه‌های استدلالی مخاطبان دو رسانه متفاوت را بررسی کنید، خواهید دانست که شکل‌های استدلالی آنها تفاوت‌های معنی‌داری با هم دارند. منظورم نتیجه استدلال‌هایشان نیست، شیوه‌های استدلال را می‌گویم.

فکر می‌کنید گسترش رسانه‌هایی مانند تلگرام،‌ واتس‌آپ و... چه الگوهای معرفتی ایجاد می‌کند؟
هر نظام ارتباطی یک بازتاب دارد. شیوه‌های مختلف ارسال و ادیت خبر در قالب رسانه‌های مختلف، رویکردها و ذهنیت‌های مختلفی را در میان مخاطبان برمی انگیزد. در یک دوره مطبوعات در حوزه رسانه‌ها کارایی و نفوذ بسیاری داشتند. حاصل این دوره گسترش یافتن عقلانیت و تفسیرگرایی در میان بدنه جامعه بود. توسعه اجتماعی و سیاسی و البته اقتصادی از گذرگاه این شیوه‌های عقلانی امکان پذیر شدند. در این دوران تغییرهای بزرگ سیاسی و اجتماعی در میان کشورهای مختلف ممکن بود اتفاق بیفتد، کما اینکه افتاد. طبعا در این دوره که با انفجار گسترده اطلاعات و نشانه‌هایی از سوی انواع رسانه‌ها به ویژه رسانه‌های موبایلی مواجه هستیم، الگوهای متفاوتی ممکن است در میان افراد برای فهم و تفکر ایجاد شود. خلاصه اینکه نمی‌شود کاری کرد. و نمی‌توان این حجم گسترده از اطلاعات و رسانه‌ها را کنترل یا مهندسی کرد.

پیشنهادی برای بهتر عمل کردن رسانه‌ها در این عصر دارید؟
همان که گفتم، به نظرم پیشنهاد نهایی است. اینکه هر رسانه‌ای کار خود را انجام دهد، در واقع کار ویژه خود را انجام دهد، روزنامه‌ها باید کارویژه خود را که همان تحلیل و تفسیر اخبار است انجام بدهند،‌ در واقع کارویژه هر رسانه برگ برنده همان رسانه است. امتیاز روزنامه‌ها در مقایسه با سایر رسانه‌ها قدرت تحلیلی است. حتی تلویزیون‌ها هم ظرفیت وسیع روزنامه‌ها را برای تحلیل و تفسیر در اختیار ندارند. نکته دیگر این است که نباید مبهوت فضا شد. واقعیت این است که امروزه حتی دانشجوهای ما هم کتاب نمی‌خوانند. تیراژ کتاب به طرز بسیار شگفتی آوری در ایران پایین است. اما این دلیل مناسبی نیست که نویسندگان به جای انتشار کتاب، تمایل داشته باشند که کانال تلگرامی بسازند. حتی اگر توجه کنید می‌بینید کانال‌های تلگرامی که متن‌های طولانی‌تری منتشر می‌کنند معمولا کم‌مخاطب‌تر هستند. القصه اینکه روزنامه‌ها اگر بخواهند وارد دنیای رسانه‌های موبایلی و شبکه‌های اجتماعی شوند، باید کار ویژه خود را از دست بدهند و امکاناتی که برای رقابت در این عرصه دارند فدای سرعت انتشار اخبار خواهد شد.

البته منظور ما این نیست که برای مثال روزنامه‌ها کارشان را تعطیل کنند و یک سره در فضاهای تلگرامی و... دست به کار شوند.
به هر حال باز نظر من همان است. حضور رسانه‌های بزرگ در فضاهای موبایلی و شبکه‌های اجتماعی ضرورتی ندارد و از قضا کمکی به گسترش یا تعمیق سواد بصری هم نخواهد کرد. اما اینکه روزنامه بخواهد همزمان در هر دو حوزه کار کند، همانطور که قبلا گفتم بستگی به نظر مدیرانش دارد.