غلامحسین کرباسچی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» مطرح کرد:
اثرگذاری ماندگار آیتالله
زینب موسوی
درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، کشور را در بهت فرو برد. این بهت به نظر می رسد در آینده سیاسی ایران بی تاثیر نخواهد بود. هرچند غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران بر این باور است که الگوهای رفتاری و سیاستی آیتالله به سادگی قابل محو شدن نیست، اما به نظر میرسد این فقدان کمترین اثرسیاسی خود را در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده نشان میدهد. با این همه در این مجال به این موضوع ورود نمیکنیم و در گفتوگو با کرباسچی به احتمالات سیاست ایران پس از هاشمی میپردازیم.
زینب موسوی
درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، کشور را در بهت فرو برد. این بهت به نظر می رسد در آینده سیاسی ایران بی تاثیر نخواهد بود. هرچند غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران بر این باور است که الگوهای رفتاری و سیاستی آیتالله به سادگی قابل محو شدن نیست، اما به نظر میرسد این فقدان کمترین اثرسیاسی خود را در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده نشان میدهد. با این همه در این مجال به این موضوع ورود نمیکنیم و در گفتوگو با کرباسچی به احتمالات سیاست ایران پس از هاشمی میپردازیم.
آقای کرباسچی؛ فقدان هاشمی رفسنجانی چه اثری در آینده سیاسی ایران خواهد داشت؟ برخی این فرضیه را مطرح میکنند که با فوت آیتالله، عرصه سیاست ایران بعد از انقلاب، به دو مقطع پیش و پس از وی تبدیل میشود. ارزیابی شما چیست؟
من بر این باورم که آنچه در کشور پایدار میماند به حول قوه الهی انتخاب و نظر مردم است؛ زیرا آن نظام ویژهای که با رای مردم که آیتالله هاشمی تا آخرین لحظه بر آن تاکید و عقیده داشت که عقل عمومی مردم اشتباه نمیکند، باتوجه به اثری که آیتالله هاشمی بر کشور داشت، هرگز از بین نمیرود. زندگی آیتالله سراسر الگو و تعلیم برای جامعه بود و فکر نمیکنم این امور قابل محو شدن باشد.آقای هاشمی حتی بررقبا و مخالفان خود هم اثرگذاشته است و به همین دلیل به شکل کلان، تاثیر آیتالله هاشمی در فرهنگ سیاسی جامعه ایران با آن الگوی سیاسی که با رفتار خود در جامعه ایجاد کرد، به این سادگی قابلمحو شدن نیست؛ بنابراین اگر جامعه تلاش کند از این الگوی فکری و رفتار سیاسی عاقلانه معتدل که با گرایش به مصالح ملی است تبعیت کند، این اثرگذاریها محو نمیشود.
آیتالله هاشمی تجربه ریاست مجلس شورای اسلامی را داشتند؛ آیا تعامل قوا در زمان ریاست ایشان بر مجلس به شکل احسن اتفاق افتاد؟ و اینکه آرمان حضرت امام (ره)مبنیبر اینکه مجلس در راس امور است، در زمان ایشان اتفاق افتاد؟
به نظر من در زمان ریاست آیتالله هاشمی رفسنجانی عوامل مختلفی دست به دست هم داد تا این زمان به یکی از دورههای درخشان مجلس شورای اسلامی تبدیل شود. ازجمله این عوامل میتوان به حیات امام راحل (ره) و برقرار بودن سایه ایشان بر کشور اشاره کرد که در شرایط ویژهای چون زمان جنگ روحیه خوبی را به جامعه تزریق میکرد. از سوی دیگر در آن زمان افرادی در راس قوا قرار داشتند که همه توان خود را برای رسیدن به مهمترین هدف زمانشان یعنی پیروزی در جنگ به کار میگرفتند. سران قوا با توجه به سوابق آقای هاشمی از نظریات ایشان استقبال و حمایت میکردند؛ از این رو تعامل قوا در زمان ریاست آیتالله هاشمی بر مجلس را میتوان در اوج تلقی کرد به نحوی که میتوان گفت آن مجلس مصداق مجلسی در راس امور بود. این در حالی است که پس از آن زمان، دیگر برای مجلس این جایگاه به وجود نیامد.
شاید علت عمده این امر، همراهی و همکاری ایجاد شده توسط آیتالله هاشمی رفسنجانی میان قوا در زمان ریاست ایشان بر مجلس شورای اسلامی بود. وحدت قوا در آن زمان به شکلی جدی و ملموس وجود داشت؛ موضوعی که به نظرمی رسد پس از جنگ میان سرا قوا به آن شکل و جدیت به وجود نیامد. در این میان باید از ویژگیهای شخصی آیتالله هاشمی برای بهوجود آمدن چنین شرایطی یاد کرد: آیتالله هاشمی فردی با مطالعه و دقت بود؛ ایشان بسیاری از نقدهایی را که بر اشکالات عملکردیاش وارد میشد، مطالعه و بر آن دقت میکرد. ایشان به معنای واقعی کلمه اهل اندیشیدن و نگاه منصفانه به نظرات و انتقادهای دیگران بود؛ گنجینهای از دانش، تجربه و مطالعه. اینها ویژگیهایی است که میتوانست افراد را با آیتالله هاشمی همراه و همدل سازد.
آیتالله هاشمی ازجمله افرادی بود که تاثیر بسزایی در تبدیل نظام پارلمانی به نظام ریاستی و حذف جایگاه نخستوزیر داشت؛ آیا پس از ایشان، احتمال بازگشت ایران به نظام پارلمانی وجود دارد؟
احتمال همه چیز در کشوری که تصمیمگیری آن به عهده مردم و سیستم پارلمان است، وجود دارد. به نظر من آقای هاشمی با توجه به تجربهای که در دوره ریاست مجلس خود، نخستوزیری مهندس موسوی و ریاستجمهوری مقام رهبری داشت، به این نتیجه رسیدند که این یکپارچگی بهتر میتواند جوابگوی کشور باشد. حال اینکه نظام پارلمانی پاسخگو بود یا نه، موضوع دیگر است. بالاخره ایران تجربه نظام ریاستی را هم به دست آورد. نمیتوان گفت آنچه در آن زمان برای تغییر نظام پارلمانی به نظام ریاستی انجام شد، برای ابد موجود خواهد بود؛ زیرا احتمال هرگونه تغییری در این زمینه وجود دارد. این وابسته به رای و نظر مردم است. تجربه نظام ریاستی هم برای کشور تجربه قابلعنایت و توجهی است زیرا آقای هاشمی رئیس مجلس بوده و با نظام پارلمانی آشنا؛ از این رو اگر روزی فردی بخواهد نظام ریاستی را به نظام پارلمانی تغییر دهد باید به نظرات و مستندات آن زمان آقای هاشمی دقت کند.
آیا پس از درگذشت آیتالله ،جایگزینی برای راس جبهه اعتدال داریم؟ آیا علیاکبر ناطق نوری یا حسن روحانی پتانسیل این امر را دارند؟
برای این موضوع، «جایگزین» را تعبیر درستی نمیدانم؛ زیرا برای بسیاری از افراد با برخی ویژگیهایشان جایگزین وجود ندارد. اما کسانی که بشود آنها را بهعنوان محور اعتدال و تعقل در جامعه مورد توجه قرار داد، وابسته به رفتار این افراد است؛ اگر افراد و شخصیتهایی که هم اینک در صحنه سیاسی ایران حضور دارند و نشان دادهاند در جهت تفکر آقای هاشمی یعنی اعتدال، میانهروی و عاقلانه عمل کردن و توجه به مصالح ملی حرکت میکنند، چرا محور قرار نگیرند؟ بالاخره جامعه همواره برای حرکت یک مجموعه نیازمند یک محور است که مدیریتکننده حرکت جامعه باشد همچنان که زمان آقای هاشمی بود.
آیتالله هاشمی همواره بهعنوان ترمزی در برابر تندرویهای سیاسی بود؛ آیا پس از فوت ایشان فضا برای تندرویها باز میشود؟
تندرویها به معنای واقعی که امروز اوج افراطیگری آن را در دنیا شاهدیم، در ایران نمیبینیم؛ زیرا این امور تجربه خود را در کشور ما نشان داده و رویگردانی مردم علیه آن نیز ثابت شده. بنابراین امروز تندروترین افراد هم بهتدریج خود را با روحیه اعتدال و میانهروی جامعه تطبیق میدهند و بسیاری مواقع به آن اذعان و اعتراف میکنند که به دنبال مصالح ملی هستند. به هیچ وجه معتقد نیستم تندروی در جامعه ما فرصت مییابد؛ هرچند ممکن است شاهد جولان کوتاه مدت باشیم اما پایدار و حاکم نخواهد ماند. البته در همه زمینهها رای و نظر و حضور مردم و مصالح ملی باید محور قرار گیرد.
ارسال نظر